جمعه , مارس 29 2024
azfa

علی صمدپور: ماجرای شهادت کلنل محمد تقی خان پسیان بدست کردها

گادتب: کلنل فشنگ های قلیل باقی مانده را با کمال احتیاط وتأنی بمصرف میرساند.

رفته رفته، دیو مهیب مرگی، باین جبهه فاقد فشنگ، سایه افکن میشد! تمام دقایق را بامید رسیدن فشنگ و قوای کمی ، در انتظار بسر میبردند ؛ اما افسوس! بر اثر خیانت سلطان حسن خان پلتیک و میر فخرائی با تمام کوشش و جدیتی که سلطان کاظمی بعمل آورد ، موفق نگردید فشنگی برساند ، چه آنکه نقشه خیانت پلتیک بدستور «خائن شماره۱، نوذری قبل از حرکت در مشهد طرح ریزی شده و نوارهای مسلسل وصفحات پنجاه تیر را از یک گاری بطور محرمانه در مشهد، و در حین شتاب جهه اعزام قوا، تخلیه کرده بودند!

تقریبا ساعت دو و نیم بعداز ظهر بود ، که فشنگی عده همراهان کلنل رو با تمام گذارد، و چون در تیراندازی که بسمت کردها میشد، نقصان کاملی پدیدار گشت، کردها بر تجری خود افزوده و پی برده بودند که فشنگی ژاندارمها ، بر حسب اطلاعی که از نقشه قبلی آن داشتند رو با تمام گذاشته است!

تا این دقیقه و قبل از اتمام فشنگی ، از همراهان کلنل کوچکترین تلفاتی داده نشده بود ، بمحض اتمام فشنگ چهار نفر از ژاندارمهای با وفایش شربت شهادت را نوشیدند ، وچندتیر فشنگی باقیمانده هم بکلی تمام شد ، در اینموقع نایب حاجی خان تفرشی از کانل محمد تقیخان استدعا نمود که: عقب نشینی کرده و خودرا بژاندارمهای جعفر آباد ملحق سازیم و پس از برداشتن قشنگ و عده ژاندارم کافی مجددأ بجبهه عودت نماید زیرا با نداشتن فشنگ و شلیک شدید دشمن جان کلنل و سایرین در خطر است .

جوابی که کلنل داد این بود :

حاجی خان من میدانم صاحب منصبان من، به من خیانت کرده اند، اگر امروز در جنگ کشته نشوم، ممکن است فردا در رختخواب مرا بکشند! بنابراین مرگ را بر عقب نشینی ترجیح میدهم، ومن غیر از مادر پیر برای خود کس دیگری

پس از این که سر را از قفا میبرند؛ بین دو نفر سوار سردار بجنوردی و قلیچ و برات محمد بیک نزاع رخ میدهد ، زیرا هریک از آنها در نظر داشتند ، که سر را برای ارباب خود برده و پاداشی در یافت دارند. نتیجتا قلیچ و برات محمد بیک سواران سردار بجنوردی را از پای در آورده و خود آنها موفق به بریدن سر بریده کلنل» شدند .

غروب آنروز ، ابتدا سر کلنل را بقوچان بردند و بعدأ جسد را نیز به قوچان حمل نمودند .

را سراغ ندارم ، ولی زن و فرزندان در انتظار شما و سایرین میباشند ، عقیده دارم شماها عقب نشینی نموده بجعفر آباد بروید من در اینجا باقی خواهم بود.

نایب حاجی خان تفرشی مجددأ عرض کرد: رئیسا خون ما از خون شما رنگین تر نیست ، اگر قرار باشد کشته شویم همه با هم خواهیم بود ، واگر بنا باشد زنده بمانیم باز با هم خواهیم بود، بنابراین هیچیک از ماها از این معرکه خارج نخواهیم شد.

کلنل در جواب حاجی خان برای آخرین بار در عمر خود چنین گفت :

از این وفاداری متشکرم ، گر چه قطع دارم کسی از این مهلکه جان بسلامت در نخواهد برد ، ولی احیانا اگر یکی از شماها سلامت ماندید . بگوئید : با خون من روی کفنم بنویسند « وطن » و برای مادرم بفرستید .

پس از این اظهار دردناک، که اگر دشمن هم شنیده بود دلش آتش میگرفت حاجی خان و محمد خان نیز شربت شهادت را نوشیدند،احسان آذرخشی نیز تا اینموقع سه تیر بدنش اصابت کرده بود، در اصابت تیر چهارم و براثر بریدن عصب پای چپ و بیحس شدن پا ، در غلطید و از تپه بسرا۔ زیری افتاد!حمله اکراد با کشیدن هلهله وقیه ، که مخصوص خود آنها است ، شدت کرد و بقیه نفرات کلنل نیز شهید شدند.

اکنون در این جبهه فقط یکنفر، آنهم کلنل محمد تقی خان باقی مانده است مسلسلها ، پنجاه تیرها ، یازده تیر ها ، همه آلات جامدی بودند که بدون فشنگی کوچکترین اثری بر آنها مترتب نمیشد .

کلنل با حسرتی یا ین آلات جنگی نگاه میکرد، از چپ وراستش مانند باران گلوله میبارید ، این گلوله ها ، همان گلوله هائی است که از انبارهای سرباز خانه ژاندارمری قوچان بغارت رفته بود! باجساد کشتگان؛ رفقای باوفای خود که یکی بعد از دیگری در پیش چشم او شهید شده بودند؛ با تحسر نظاره میکرد، که ناگهان یک گلوله ددم، دم، باستخوان لکن خاصره اش اصابت نموده و با یکدنیا آمال و آرزو جام شربت شهادت را در راه وطن جانانه نوشید اکراد این تپه را اشغال کردند و بغارت کردن لباس مقتولین و یکنفر مجروح و احسان آذرخشی ، پرداختند .

دوباره امتحان کنید

بازی کودکانه سرویس‌های اطلاعاتی رژیم ایران علیه حرکت ملی آزربایجان

گادتب: به گزارش مرکز گادتب به نقل از برخی سایتهای آذربایجان جنوبی،  گروه تروریستی حسینیون …

تحصن اهالی روستای زرشوران تکاب مقابل معدن طلای زرشوران

گادتب: اهالی روستای زرشوران شهرستان تکاب(تیکان تپه) آزربایجان روز سه شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۳ در …

دیدگاهتان را بنویسید