گادتب: امروزه حرکت ملی آزربایجان ضمن شکوفایی و گسترش قابل توجه و امیدوار کننده دچار آسیب هایی نیز شده است البته با گسترش حرکت ،تولد همچین آسیبهایی طبیعی ست ولی آنچه غیر طبیعی ست، عدم تلاش صاحب نظران حرکت، برای یک آسیب شناسی دقیق و علمی ست و اگر این معظل برطرف نشود حرکت در مسیر پیش رو، نه تنها فتوحاتی کسب نخواهد کرد بلکه در درون خود، یک ‘دلزدگی سیاسی’ به بار خواهد اورد.
در سالهای نه چندان دور فعالین حرکت ملی به مثابه یک خانواده محسوب میشدند و هر فعالی فعال دیگری را در گوشه ای از ایران میدید احساس میکرد او را سالهاست که میشناسد و حس عجیبی در بین آنها برقرار بود ولی الان از این همبستگی خبری نیست و می بینیم که فعالین در مراسمات، کانالها و گروهها نه تنها با هم حس یگانگی ندارند بلکه با ضدیت و افترا و کلماتی رکیک از خجالت هم در می آیند و این رویه رفته رفته به یک بدیهیت تبدیل میشود که در آینده ی نزدیک این شیوه باعث خواهد شد که فعالین بجای تلاش برای حرکت برای خود و گروهشان کار کنند اگرچه به ضرر حرکت باشد.
شاعران ما شعر مینویسند و از آن لذت میبرند، مقاله نویسهای ما بعضا موضوعاتی را انتخاب میکنند که فقط کلمه ی ‘ احسنت’ را بشنوند و تحلیلگران ما بدون اینکه متوجه شوند بجای تحلیل نقد میکنند و در مقاله ی خود فقط مینویسند : فلان مورد فلان جور شد؛ انها غافل مانده اند که یک تحلیلگر باید به ‘چه باید کرد’ بپردازد و در نتیجه میبینیم که در حرکت ملی،شاعر،تحلیلگر،استاد و نویسنده زیاد داریم ولی دریغ از وجود یک نظریه پرداز و یک نظریه ی راهبردی.
…حرکت ملی در مسیر حرکت خود به سه مرحله قابل تقسیم است :
1-مرحله ی بیداری
2-مرحله ی راهبردی
3-مرحله ی تثبیت
مرحله ی بیداری بسیار عالی پیشرفت و دلیل ، این بود که در این مرحله مردان بزرگی در حرکت حضور داشتند که توانایی آنها قابل باور نبود.(برای عدم تضییع حقوق احتمالی این بزرگان، از نامبردن آنها امتناع میکنم و فقط به 2 نفر متوفی اشاره میکنم؛جواد هیئت و ذهتابی)؛ در این مرحله علاوه بر مردان بزرگ حتی شعرا نیز جزو تاثیر گذاران بودند چون علاوه بر تعلیم ،تهییج نیز از نیازهای مرحله ی بیداری بود و بلاخره مرحله ی بیداری به مرحله ی راهبردی پیوست.
در مرحله ی راهبردی که اکنون در آن قرار داریم تعدادی از بزرگان حرکت از دنیا رفتند و عده ای نیز به لحاظ توانایی در حد مرحله ی اول بودند و در این مرحله موثر واقع نشدند و باقیمانده نیز که تعدادشان اندک بود، در هیاهوی جوانان، صدایشان به جایی نرسید و حرکت به لحاظ علمی و متفکرین سیاسی یتیم ماند.
نبود نظریه پردازان قدرتمند در این مرحله، باعث شد حرکت در پهنا گسترش عجیبی پیدا کند ولی در عمق، خبری از این رشد نیست و همین مورد باعث شد کنترل حرکت در بلاتکلیفی فرو رود.
باید در این مرحله، حرکت ، آسیب شناسی میشد، برای حرکت هویت سیاسی تعریف میشد، مانیفست نوشته میشد و چارچوب آمال آن تنظیم میگشت تا نهایت آن ، بر همگان مشخص شود؛ولی در نبود افراد لازم برای این کار ، برنامه های راهبردی حرکت در مرحله ی اول ایستاد و بجای اینکه آمال حرکت در لای کتابها و نظریه های سیاسی مشخص شود هنوز هم از ورزشگاهها هدایت شد و به مرحله ای رسیدیم که امروزه’ هر کسی برای خود یک تشکیلات است و غیر از خود هیچ کسی را قبول ندارد.
اگر حرکت در این مرحله و هرچه سریعتر مطالعه نشود عبور از این مرحله ممکن نخواهد بود و در صورت بروز اتفاقات محال ،که بتواند ما را از این مرحله عبور دهد در مرحله ی بعدی که مرحله ی ثبات حرکت در ازربایجان مییاشد و در ردیف فدرال بصورت نیمه کشور اداره خواهد شد هر کسی اسب خود را خواهد خواند و نتیجه ی این ، چیزی نخواهد بود جز یک برادر کشی گسترده در داخل حرکت ملی.
در پایان امیدوارم کانالها و گروهها و مطبوعات مرتبط با حرکت، بجای پرداختن به حاشیه ها و عدم مصاحبه با افرادی که نظریاتشان غیرقابل هضم و شعارگونه میباشد سعی کنند به مقولات علمی بپردازند و همه ی گروها افرادی را جهت مطالعه ی فراگیر حرکت ملی معرفی کنند تا نتایج آن بر همه قابل اجرا باشد.البته اجرای این چند جمله ی آخر به این راحتی نخواهد بود ولی شروع آن به معنای برد بازی خواهد بود و این مرحله چنان مهم میباشد که اکنون می بینیم.
سئودا صیامی