گادتب: چَلَبیانلو رحیمخان ، ملقب به سردار نصرت، رئیس طایفه چلبیانلو و از مخالفان سرسخت مشروطیت. پس از صدور فرمان مشروطیت در 1324 و شروع انتخابات دوره اول مجلس شوراى ملى، رحیمخان در تبریز به محمدعلى میرزا، كه مخالف مشروطیت بود، نزدیك شد و در شمار ندیمان او درآمد و محمدعلى میرزا به او لقب سردار نصرت داد (كسروى، 1363ش، ص319 ). با شدت گرفتن بیمارى مظفرالدین شاه، درباریان ولیعهد را به تهران فرا خواندند. رحیمخان نیز همراه محمدعلى میرزا به تهران آمد. پس از درگذشت شاه، در 1324 اوضاع آذربایجان، به سبب كشمكش بین مشروطهخواهانو مستبدان،آشفتهبود. به دستور محمدعلیشاه، بیوكخان، پسر رحیمخان، سه نفر را مأمور كشتن سران انجمن ملى تبریز كرد، اما با دستگیرى دو تن از قاتلان، تلگرامهاى رحیمخان به پسرش به دست مردم افتاد و مشخص شد كه همه این اقدامات به دستور شاه بوده است (براون، ص141 ).
با حمایت وكلاى آذربایجان و بازاریان و مردم تهران، شاه ناگزیر به دستگیرى رحیمخان فرمان داد. اندكى بعد مخالفان مشروطه در میدان توپخانه آشوبى برپا كردند و گروهى از آنان براى آزادى رحیمخان به عدلیه رفتند، اما او گفت: «مرا ملت بند كرده و باید ملت آزاد گرداند» (همان، ص 554). سرانجام آیتاللّه طباطبایى رحیمخان را به مجلس برد و او به قرآن سوگند خورد كه به قانون اساسى وفادار باشد و از تهران خارج نشود (ناظمالاسلام كرمانى، بخش 2، ج 4، ص 151)،
متن زیر گزارشی است از این جلسه:
جلسه پنج شنبه 11 ذیحجه 1325/ 24 دی 1286
…. در این موقع جناب آقای آقا میرزا سیدمحمد مجتهد با رحیم خان سردار نصرت وارد شدند.
آقای آقا میرزا سیدمحمد مجتهد: سردار نصرت حاضر شده اند که قسم یاد نمایند که با جان و مال همراهی نمایند با مجلس و با اساس مشروطیت.
رئیس: انشالله امیدواریم که همه قسم حاضر باشند و آن چیزهایی که تاکنون ملت از ایشان می شنیدند بعدها بعکس باشد و از این دو سه روزه آنچه از ایشان شنیده شده و می شود معلوم است آنچه می گویند راست است.
در این موقع سردار نصرت شرحی به زبان ترکی بیان کردند.
آقای حاج امام جمعه: سردار نصرت عرض می کندکه : پنجاه سال از عمرم رفته و تمام این مدت را مشغول خدمت به دولت و مردم بوده امو در خوی و سلماس مجاهدات زیاد کرده¬ام و بنده تا دیروز او را نمی شناختم و ملاقات نکرده بودم ولی این قدر می دانم که مکرر از طرف دولت برای تنبیه اشرار به خوی و ماکو و جاهای دیگر مامور می شدند از پیش می بردندو نیز می گویند که من هرچه دارم در راه ملت می دهم ولی چرا باید به تعدی دیگران مال مرا بخورند. مقصودش این است که عرض شد…..(ص:مذاکرات مجلس اول، غلامحسین میرزا صالح، انتشارات مازیار، تهران، 1384، 558-9)
متاسفانه وی از آزادیخواهی ستیزی دست برنداشته در تبریز دستگیر و در 17 رمضان 1329 رحیمخان در یكى از راهروهاى ارگ تبریز با شلیك گلوله اعدام شد .
5 تیر 1398