گادتب: افسری فرانسوی به نام گاسپار دروویل سالهای ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ سه سال به ممالک محروسه ایران آمد تا با دیگر افسران فرانسوی به ارتش قاجار کمک کند. اما خدمت بزرگتر دروویل سفرنامۀ دوجلدی بسیار ارزشمندی است که از حضور خود در ممالک محروسه ایران نوشت و با اینکه «افسر» بود، چونان تاریخنگاری فرهیخته قلم زده است. او به دلیل مأموریتش فرصت داشت عباس میرزا را از نزدیک بشناسد و به همین دلیل ــ در ادامۀ بحث دربارۀ عباس میرزا ــ از او یاد میکنم. اگر توصیفات دروویل درست باشد، باید گفت عباس میرزا از شخصیتهای بینظیر تاریخ است.
دروویل عباس میرزا را بسیار میستاید. میگوید تنها ایرادی که میتوان به او گرفت این است به فکر امنیت شخصی خود نیست و زیادی جانبرکف است. میگوید به سختی میتواند عباس میرزا را متقاعد کرد کارهای اکتشافی را به پیشقراولان واگذار کند، نه آنکه خود بیپروا جانش را به خطر اندازد. دروویل مینویسد او از مِیگساری و قلیون بیزار بود. اما سربازانش را به دلیل شرابخواری مجازات نمیکرد. فقط چهار همسر گرفت و پسر شش سالهاش را با لباس نازک در زمستان بر اسب ساعتها همراه خود به تمرین میبرد تا بفهمد سربازمسلک بودن و خستگی سرباز زیردست چه معنایی دارد. توان تیراندازی او در یک کلام افسانهای بود (شرحش را در پیوست بخوانید). نمازخوان بود، اما متعصب نبود. لباس او به عنوان ولیعهد، فرقی با لباس نگهبانانش نداشت. با همۀ جنگاوری اهل هنر و فناوری بود، کلکسیون نقاشی و ماشینآلات داشت.
جدای از «خصایل» نکات مهمتری هست که بخشی از آن را از زبان دروویل بخوانید:
«این شاهزادۀ قاجاری از همان اوان به اهمیت انضباط و تاکتیک جنگی اروپاییان پی برد و شاه را بر آن داشت تا در این زمینه از آنها تقلید کند… شکستهای مختلف بدون اینکه روحیۀ او را تضعیف کند، عقیدۀ وی را در ادامۀ عملیات جنگی راسختر میساخت. عباس میرزا نخستین کسی بود که پس از هر شکست فرماندهان را از شکست وارده دلداری میداد و میگفت: «روسها با هر شکستی که به من وارد میسازند، ندانسته درسی به من میدهند و از فراگرفتن آن درسها نفع بیشتری عایدم خواهد شد.» پیش از وی نیز پطر کبیر گفته بود: «سوئدیها باید آنقدر مرا شکست دهند تا رمز پیروزی را به من یاد داده باشند.» آری، مردان بزرگ حوادث را از یک دریچه مینگرند.
عباس میرزا نزد افسری فرانسوی درس ریاضیات میخواند و در این زمینه به سرعت پیش میرفت. به فرمان او کتابهای نظامی گیبرت و همچنین آییننامههای مانور پیادهنظام را ترجمه کردند. رسم فنی را تا حدودی که بتواند نقشهای را به دقت پیاده کند فرا گرفت. ولی چون شخصاً امکان آموزش این فنون را به زیردستان نداشت، افسر فرانسوی را وادار ساخت تا از بین افسران ایرانی سیزده تن را برگزیند و فنون نوین جنگ را بدانان بیاموزد… عباس میرزا به این نتیجه رسید که تئوری بدون عمل پوچ و بیفایده است. از این رو، شخصاً به تیراندازی با تفنگ و اجرای مواد نظامنامۀ پیادهنظام ارتش فرانسه پرداخت و به کمک افسران وابسته به سفارت فرانسه قریب دو سال از وقت خود را صرف مطالعه و مانور پیادهنظام و توپخانه نمود.
عباس میرزا حتی از بررسی در جزئیات ساختمان سربازخانهها، زرادخانهها و کارگاههای اسلحهسازی، باروتکوبی و توپریزی که به دست افسران فرانسوی بنا میشد، غافل نمیماند. او آنچه در قوه داشت و آنچه وضع مالی وی اجازه میداد در بهبود وضع لشگریان خود میکوشید.
عباس میرزا با نظر بدی به سفیر انگلستان… مینگرد. به عقیدۀ وی سفیر انگلیس با جیب پرپول آمده تا ایران را بخرد… او بارها از بدرفتاری انگلیسیها با مردم هند سخن میگوید و سیاست آنها را برای انهدام امپراتوری مغول هند محکوم میکند. ضمناً میترسید مبادا همان سیاست را با نفوذ مشئوم خود در ایران نیز اجرا کنند. شاید این ترس چندان هم بیپایه نباشد… زیرا در نقطۀ دورافتادهای چون بوشهر برای سیاست انگلستان ایجاد تحتالحمایههایی از حکام دستنشانده امر بسیار آسانی است.»
دروویل در نهایت چنین نتیجه میگیرد:
«اگر تصادفات مانع انجام منویات قلبی ولیعهد قاجاری نشود، عباس میرزا بانی اصلاحات ممالک محروسه شده و روح تازهای در کالبد آن خواهد دمید. نقشههای اصلاحی او بر مبنای ایجاد ارتش نیرومندی است که استقلال کشور را در برابر بیگانگان و سرکشان داخلی تضمین میکند. شاید حکومت نظامی برای ملل متمدن آفتی به شمار رود، ولی صدها مثال کهنه و نو میتوان یافت که برخی از اقوام برای ترک عقبافتادگی وسیلۀ عاجل و مطمئنی جز ایجاد ارتش نیرومند ملی ندارند.»
مهدی تدینی
کانال اردم