گادتب: «گیلگمش نخستین اثر حماسی و ادبی جهان به شمار می رود. کهن ترین بخش نوشتاری آن مربوط به هزاره دوم پیش از مسیح است اما پیشینه اش به سه هزار سال پیش از میلاد نیز می رسد… حماسه گیلگمش، به بهترین وجه سرنوشت انسان را در جستجوی جاودانگی توصیف کرده است.» (اسماعیلپور، 122)
گیلگمش، پهلوان نامدار اوروک، شهری از سرزمین سومر در میانرودان (بینالنهرین)، که شخصیتی نیمهایزدی-نیمهانسانی دارد، عمری در جستجوی جاودانگی و خداگونه شدن میکوشد و بارها شکست میخورد اما سرانجام به گیاهی دست مییابد که او را جاودانه خاهد کرد ولی ماری آن گیاه را میرباید و حاصل عمر او از دست میرود. (مار در اساطیر نماد جاودانگی است.)
داستان گیلگمش در چند دوره تاریخی به شعر حماسی نوشته شده است و چند روایت آن که برخی 2000 سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده اند، به دست آمده است. کاملترین آن در 12 لوحه به زبان #اکدی، و در 350 سطر به دست آمده است. (به طور خلاصه:)
لوح ۱ – اهالی اوروک به درگاه خدایان از زورگویی گیلگمش شکوه میکنند. خدایان #انکیدو را از خاک میآفریند. او در دشتها زندگی می کند.
لوح ۲ – مردی از چوپانان، زورگوییهای گیلگمش را برای انکیدو شرح میدهد. انکیدو خشمگین به اوروک میرود و با گیلگمش مبارزه میکند. گیلگمش پشتش را میخواباند و او را دوست خود میخواند. سپس به او میگوید که به همراهی هم، به جنگ #هومبه_به، دیو جنگل سدر خدایان بروند.
لوح ۳ – پیرسالان به گیلگمش نصیحتهایی برای این سفرش میکنند. نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا میکند و از انکیدو میخواهد که از پسرش محافظت کند.
لوح ۴ – گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه میافتند. گیلگمش پنج خواب میبیند و انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر میکند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر میرسند، انکیدو هراسان میشود و گیلگمش او را دلداری میدهد و وارد جنگل میشوند.
لوح ۵ – با هومبه به مبارزه میکنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا میکند و سپس درختان جنگل سدر را میکوبند و میکَنند.
لوح ۶ – ایشتر به گیلگمش میگوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمیپذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها میکند. نر گاو به ویرانی اوروک میپردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را میکشند. سپس انکیدو خوابی میبیند و برای گیلگمش تعریف میکند.
لوح ۷ – انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفتهاند که انکیدو باید بمیرد. .. انکیدو بار دوم خواب میبیند که مردی او را به دنیای زیرین میبرد و گیلگمش او را یاری نمیکند و سپس انکیدو دوازده روز در بستر بیماری میافتد.
لوح ۸ – انکیدو میمیرد و گیلگمش بر مرگش مویه میکند و دستور میدهد تندیسی از او بسازند.
لوح ۹ – گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتیم (تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) میشود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه میرسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش میدهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی میبیند که برگهایش از لاجورد و میوههایش از عقیق است.
لوح ۱۰ – گیلگمش با کشتی، به جایگاه اوته نه پیشتیم میرسد و ماجرای خود را برایش میگوید. اوته نه پیشتیم میگوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.
لوح ۱۱ – گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتیم میپرسد. اوته نه پیشتیم ماجرای #طوفان بزرگ را تعریف میکند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.
آن گاه اوته نه پیشتیم جای #گیاه_جاودانگی را بر گیلگمش آشکار میکند و گیلگمش آن را مییابد؛ ولی وقتی به شستوشوی خود مشغول است، #ماری آن را میخورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمیگردد.
لوح ۱۲ – این لوح احتمالن به روایت دیگر ای حماسه تعلق دارد و ادامه قبلی نیست.
گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین میفرستد و به او توصیههایی میکند تا بتواند برگردد. اما انکیدو به توصیههای گیلگمش عمل نمیکند و در دنیای زیرین گرفتار میشود. گیلگمش از خدایان طلب یاری میکند و اآ اجازه میدهد که روح انکیدو بالا بیاید. انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازمیگوید.
گیلگمش_سومریان
تمدن تورک
منابع:
گیل گمیش (اسطوره سومری)
ترجمه اسماعیل ولی
انسان و اسطوره، گریمال (مقالات)، ترجمه اسماعیل پور
گیلگمش، کهنترین داستان حماسی جهان، جرج اسمیت، منشی زاده
فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ف.ژیران و دیگران، ترجمه اسماعیل پور
ویکیپدیا، زیر نام گیلگمش