گادتب: میشل فوکو معتقد بود فاشیسم دشمنی استراتژیک است، در ذهن و رفتار روزمرهی ما حضور دارد و باعث میشود قدرت را دوست بداریم و آرزو کنیم؛ چیزی که تسخیرمان خواهد کرد و به بردگیمان خواهد کشید.”
در هر جامعه ای کمابیش میتوان اجتماعی توده ای که اغلب متشکل از انسانهای توده ای، رادیکال و دگم میباشد، مشاهده کرد. این اجتماعات بیشترین پتانسیل و استعداد تبدیل شدن به فاشیسم و اجتماعات فاشیستی را دارا می باشند. فاشیسم نظریه ای سیاسی و گونهای سیستم حکومتی در ابعاد خودکامه است که بشدت ملیگراست. این نظام بر اساس سه مولفه حزب سیاسی واحد، ناسیونالیسم افراطی نژادپرستانه و دولت مقتدر و متمرکز، شکل میگیرد. نژادپرستی، شوونیسم، یک ملت یک زبان و…، ایدئولوژی فاشیسم را تشکیل میدهند.
باتوجه به تشکیل شاکله این نظام از نژادپرستی، انکار دیگران، جعل و تحریف واقعیتها به نفع خود، حذف گروههای دیگر با انگ و برچسب زنی، استفاده و معرفی افراد مقابل به نهادها و دستگاه های ایدئولوژیک و امنیتی همچون ساواک دوران پهلوی، پلیس و گروههای ضربتی همانند اساسها و پیراهن سیاهان که در آلمان نازی و ایتالیای موسولینی بکار گرفته می شدند، سعی در رسیدن به اهداف خود هستند. فاشیسم و گرفتاران در چنین مهلکه ای، دور خود حصاری میکشند و جز خود کسی را نمیبینند اگر هم دیدند با بدترین الفاظ و نگاه ها و با تحقیر و تمسخر سعی در انکار وی و یا پست و حقیر شمردنش میشوند. فاشیسم یکی از بدترین بیماریهای امروز جامعه ایرانی است و کسانی که گرفتار چنین بیماری هستند انصاف و وجدانشان خدشه دار است، واقعیتها و حقایق برایشان سمی است مهلک، کینه ها و عقده هایی عمیق دارند، نسبت به افراد مقابل نفرتی بی پایان دارند، بخاطر افکار تک بعدی، از نظر شعور و فهم مشکل دارند اما طرف مقابل را در هر حالتی به بیسوادی، بیشعوری، نفهمی و … متهم میکنند تا بتوانند افکار جعلی و نادرست خود را به کرسی بنشانند. در واقع تبدیل به انسانهایی تک ساحتی میشوند که جز خود و همفکرانشان نه سوژه ای نه ابژه ای برایشان مهم است.
هدف نهایی فاشیسم “بازسازی اجتماعی” و بالا بردن نقش و جایگاه گروهی مشخص از مردم است که به طرقی همچون ایجاد اتحاد ملی! در محدوده و چارچوبی که تعیین می نماید و نفی فردیت گرایی، دیگر اندیشی، دمکراسی و … سعی دارد بدست آورد. فاشیست ها تلاش دارند با ترویج ایده های خود در رسانه ها، گردهمایی های خیابانی، تجمع در مکانی همچون مزار فردی که برایشان تقدس پیدا کرده و دیگر انواع پروپاگاندا بدست آورند. ایده های آنها در کشورهای در حال توسعه مثل ایران مواردی شامل :
۱-نشان دادن و تبلیغ ایران بعنوان یک کشور بحرانی: آنها معتقدند که حکومت در حال نابود شدن است و شرایط هر لحظه وخیمتر میشود. دو دلیل بنیادی برای این نابودی وجود دارد: اول تنوع نژاد در حکومت که باعث ناخالصی و ضعف آن است. و دوم، توطئهای از جانب قوم، نژاد یا کشوری مشخص.
۲-گذشتهای درخشان: حکومت امروزی نمیتواند نمادی از گذشته درخشان! و مقتدر! باشد. فاشیستها تمایل دارند به نوسازی حکومت و نژاد/قوم اولیه در بستر گذشتهای افسانهای! و شکوهمند! دست بزنند.
۳-نیازی جدی به تغییرات اجتماعی:مردم باید تغییرات اساسی کنند؛ با ساختار و شیوه زندگی جدیدی که به احیای ارزشهایشان کمک میکند و به سمت ساختاری بازتولید شده از گذشته باشکوه! گام بردارند. فاشیستها برای کسب سلطه راههایی متنوع و متعدد را برگزیده اند.
مرادی غیاث آبادی با بررسی جامعه
ایرانی ۱۲ مورد از ادعاهای فاشیستها
را بشرح ذیل اشاره کرده است :
۱- باور به نظریه نژاد یا قوم برتر
۲- ادعای کشوری بزرگ و باشکوه در دوران باستان وسرزمینِ نژادی مشترک
۳- باور به یک مکتب یا ایدئولوژیِ ناسیونالیستی
۴- کوشش برای نفی و نادیدهانگاشتن مخالفان و صاحبان اندیشههای متفاوت
۵- روحیه خشونتجویانه، متعصبانه و تمامیتخواهانه وعدم اعتقاد به صلح
۶- تبلیغ و ترویج شکوه و اقتدار گذشتههای دور و روزگاران باستان، ارتجاع و واپسگرایی، نقل عظمت
ساختگی، تاریخسازی و مناسبتسازی برای ایجاد غرور ملی کاذب
۷- تحریک احساسات میهنی مردم و فریب آنان با القای روایتها و نقل قولهای مجعول
۸- قهرمانسازی و قهرمانپروری، ترجیحاً از یک شخصیت کهنِ میهنی یا تاریخی
۹- دشمنتراشی
۱۰- کوشش برای جلب طبقات محروم و متوسط، وطنپرستان افراطی، متعصبانِ اهل اطاعتِ کورکورانه و
جوانان سرخورده و سرگردان ۱۱- تبلیغ و ترویج یک نشان یا پرچم ویژه همراه با سابقهتراشی تاریخی برای آن و نیز یک سرود همگانی
۱۲- مخالفت با استقلال فکریِ فردی و شکورزی و تشویقِ اطاعت محض و مطیع بودن.