جمعه , آوریل 19 2024
azfa

محمد رحمانی فر: تیراختور به مثابه یک امر سیاسی

گادتب: نمی‌خواهم بگویم که همه چیز از آن عصر شورانگیز آغاز شد. همه چیز از خیلی وقت‌ها پیش آغاز شده‌بود ولی بی‌شک آن غروب دل‌انگیز تبریز آغاز فصل جدیدی در مبارزات سیاسی آذربایجان برای نیل به خواسته‌های ملتی بود که هستی و هویت خود را در معرض نابودی می‌دید. تعجب نکنید اگر نوشته خود در باب صعود تیم تیراختور به لیگ برتر را با ادبیات سیاسی آغاز می‌کنم. در این نوشته کوتاه نشان خواهم داد که سرگذشت و سرنوشت این تیم ورزشی بیشتر از آن که به عملکردهای داخل مستطیل سبز بستگی داشته باشد، به اتاق‌های فکر عرصه‌های سیاسی وابسته است (کما اینکه به اذعان کارشناسان داوری بیشترین خطاهای به اصطلاح داوری همواره به ضرر تیراختور بوده‌است) .

این را هواداران تیم تیراختور در همان عصر شورانگیز هم می‌دانستند. بی‌جهت نبود که چشمانشان به جای تماشای اتفاقات درون مستطیل سبز دنبال چهره‌های آشنای سیاسی، در جایگاه ویژه، می‌گشت و وقتی دیدند معاون رئیس‌جمهور وقت ایران در جایگاه ویژه حضور دارد مطمئن شدند که بازی دیگر تمام شد و این بار برخلاف سال‌های گذشته قرار نیست تیراختور را از یک قدمی لیگ برتر به لیگ دسته یک برگردانند! آری، تیراختور به لیگ برتر صعود کرد و موجی از شادی تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان را فرا گرفت.

چندی پس از صعود تیراختور به لیگ برتر، معاون رئیس ستاد پدافند غیرعامل استان آذربایجان شرقی در یک جلسه خصوصی در جمع نیروهای امنیتی گفته بود: “ما دیدیم در سال 85 مردم آذربایجان به خیابان‌ها ریختند و کنترل آن همه جمعیت معترض برای ما سخت شد. آمدیم تیراختور را به لیگ برتر بردیم و بازی‌ها را در خارج شهر در یک دره برگزار کردیم تا بروند در میان دو کوه هر چه می‌توانند فریاد بزنند و وقتی هم که به داخل شهر برمی‌گردند دیگر نای حرف زدن نداشته باشند”!

بی‌جهت نیست که همان‌هایی که بارها مانع صعود تیم تیراختور به لیگ برتر شده بودند، درست در سومین سالگرد حوادث خرداد 85 آذربایجان، اجازه صعود این تیم را صادر کردند و بی‌جهت نیست که درست همزمان با صعود تیراختور به لیگ برتر، سپاه پاسداران مالکیت این باشگاه را تصاحب کرد! بی‌جهت نیست که علی‌رغم کارنامه موفق مربی محبوب تیم تیراختور، فراز کمالوند، مانع ادامه حضور وی در این تیم شدند (مطالبی که فراز کمالوند در یک جمع دوستانه کوچک چندنفره که من هم حاضر بودم در باب دخالت‌های دستگاه‌های امنیتی بیان می‌نمود حکایت از عمق این ماجرا دارد). باز هم بی‌جهت نیست که در شب قهرمانی تیم تیراختور در جام حذفی ایران، مربی این تیم پشت سر هم فریاد می‌زد که “وزیر را بردیم”!

ممکن است خواننده گرامی با خواندن این مطالب، به این نتیجه برسد که من تیم تیراختور را ابزاری در دست حاکمیت می‌دانم. ولی فراموش نکنیم که در شکل‌گیری پدیده‌های اجتماعی و سیاسی معمولاً بیش از یک عامل دخالت دارد و وضعیت موجود معمولاً محصول و برآیند کنش متقابل تمام نیروهای درگیر است. به عبارت دیگر، برخلاف تصور دولتمردان، هواداران تیراختور و فعالان مدنی آذربایجان مهره‌های بی‌اراده شطرنج نبودند که بازیچه بازیگران حکومتی قرار بگیرند. بلکه، آنها نیز با شناخت دقیق اوضاع سیاسی، در صندلی مقابل دولتمردان در سوی دیگر همان بساط شطرنج جای گرفته بودند و با هر حرکت دستگاه‌های حکومتی، تصمیم لازم را اتخاذ کرده و مهره لازم را حرکت می‌دادند. بی‌جهت نیست که پس از فشارهای بسیار هواداران و سر دادن شعارهای ساختارشکنانه، سپاه در نهایت مجبور شد باشگاه تیراختور را به بخش خصوصی واگذار نماید و به حضور علنی خود در هدایت این تیم پایان دهد (هرچند اعمال نفوذ سپاه و دستگاه‌های امنیتی هرگز به طور کامل قطع نگردید).

در کشوری که نه تنها امکان تشکیل احزاب مستقل و آزاد، بلکه حتی امکان تشکیل تجمعات و گردهمایی‌های قانونی و مسالمت‌آمیز هم از ملت آذربایجان سلب شده‌است، هواداران فهیم تیراختور توانسته‌اند از بازی‌های این تیم به عنوان تریبونی برای مطرح کردن خواسته‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خویش بهره ببرند. مطالباتی همچون لزوم تدریس به زبان مادری، لزوم پایان بخشیدن به شوونیزم زبانی و سیاسی فارسی در یک کشور کثیرالمله، لزوم اتحاد تورک‌های ساکن در ایران و بالأخص آذربایجان، حقوق زندانیان سیاسی، حقوق زنان و لزوم پایان دادن به تبعیض علیه زنان، مسائل زیست‌محیطی همچون بحران دریاچه اورمیه… و حتی شعارهای ساختارشکنانه‌ایی علیه دیکتاتوری حاکم و اینکه “آذربایجان جنوبی، ایران نیست”.

…هرچند به نظر می‌رسد که بسیاری از شعارهای هواداران این تیم، دستگاه حاکمه ایران را هدف قرار داده‌است، با این حال به نظر نمی‌رسد که آنها امید چندانی به چرخش دستگاه حاکمیت و ایجاد تغییر در سیاست‌های مرکزنشینان داشته باشند. از این رو می‌توان گفت که مخاطب واقعی این شعارها نه دستگاه‌های دولتی بلکه در درجه اول ملت آذربایجان و در درجه دوم ایرانیان و جهانیان هستند. باز کردن بنرهایی با مضمون “آذربایجان جنوبی، ایران نیست” و “چکسلواکی یا یوگسلاوی؟ انتخاب با شما” به زبان انگلیسی حکایت از آن دارد که هواداران تیراختور می‌خواهند فریاد حق‌خواهی خود را به گوش جهانیان برسانند.

علی‌رغم اینکه هواداران تیراختور برخلاف دستگاه حاکمه ایران از امکانات و شرایط لازم برای تشکیل اتاق‌های فکر و پیش‌بردن یک برنامه منسجم برای نیل به اهداف خویش برخوردار نیستند، شکل‌گیری نوعی “فکر جمعی” و “اقدام جمعی” موجب گردیده طرفداران این تیم با وجود نارسایی‌های بسیار، در برقراری ارتباط با افکار عمومی آذربایجان و جهان پیرامون موفقیت‌های غیرقابل‌انکاری کسب نمایند. اگر روزگاری آگاهی از روند آسیمیلاسیون صورت گرفته در آذربایجان و شکل‌گیری خودآگاهی ملی در آذربایجان تنها نصیب افراد دانشگاهی و تحصیل‌کرده می‌شد، امروز به مدد شعارهای هواداران تیم تیراختور این فرآیند در سنین نوجوانی در ذهن تورک‌های آذربایجان شکل می‌گیرد (البته در این خصوص نباید از نقش تأثیرگذار تکنولوژی رسانه‌ای، انقلاب انفورماتیک و شبکه‌های مجازی غافل شد).

شعارهایی که در ماجرای جشن قهرمانی تیم تیراختور در شهرهای مختلف آذربایجان سر داده شد، حکایت از آن دارد که هواداران این تیم توانسته‌اند جای خود را در دل‌های مردم این سرزمین باز کنند. شعارهایی که بیشتر از آنکه ماهیت ورزشی داشته باشند ماهیت اجتماعی و سیاسی داشتند و در واقع فریاد اعتراض ملت آذربایجان به سیاست‌های حکومت مرکزی بودند. در سوی دیگر ماجرا پیام‌های تبریک شخصیت‌ها، احزاب، تشکیلات و طیف‌های مختلفی از مردم ترکیه، جمهوری آذربایجان، تورک‌های عراق و افغانستان و اویغورستان (چین) حاکی از آن است که تیم تیراختور توانسته است جای خوبی در افکار عمومی تورک‌های منطقه برای خویش باز کند.

شکی نیست که آنهایی که در نهایت اجازه صعود تیم تیراختور را به لیگ برتر دادند، از وضعیت فعلی ناراضی هستند. به عبارت دیگر، تیراختور در شرایط فعلی بیشتر از آن که تأمین کننده منافع و اهداف امنیتی آنها باشد، به خطری بزرگ برای آنها تبدیل شده است. به تعبیر دیگر، کارنامه دستگاه حاکمه ایران در امر تیراختور مصداق این جمله ماکس وبر می‌باشد که می‌گوید: “تاریخ نتیجه ناخواسته کنشگران خویش است!”. شاید حاکمیت ایران هنوز به آن تصمیم نرسیده‌است که بساط تیم تیراختور را برچیند و شاید هم جرأت این کار را در خود نمی‌بیند به عبارت دیگر حاکمیت ایران به خوبی از تبعات و هزینه‌های جبران‌ناپذیر این اقدام آگاه است. با این حال،حاکمیت ایران هنوز هم به دنبال آن است که تیم تیراختور را مدیریت نماید. در این سال‌ها تیراختور بارها تا یک قدمی قهرمانی در لیگ برتر پیش رفته و حتی یک بار جشن قهرمانی را هم برگزار کرده ولی همواره در دقایق پایانی دست‌های پنهانی که دیگر چندان هم پنهان نیستند مانع قهرمانی این تیم در لیگ برتر شده‌اند تا مانع خیزش عمومی شهرهای آذربایجان به بهانه جشن قهرمانی تیراختور شوند (در کشوری که تشکیل هرگونه تجمعات قانونی و مسالمت‌آمیز از پیش طراحی‌شده غیرحکومتی ممنوع است تنها چنین حوادثی است که می‌تواند موجب تشکیل تجمعات عمومی گردد. صدور مجوز قهرمانی تیراختور در جام حذفی هم هنوز برای من لاینحل است. از آنجا که قهرمانی در جام حذفی به اندازه قهرمانی در لیگ برتر اهمیت ندارد، شاید تصور می‌کردند همه‌گیری کرونا و ماه محرم مانع شکل‌گیری اجتماعات گسترده مردمی خواهد شد. کما اینکه قهرمانی تشریفاتی پرسپولیس در لیگ برتر امسال هم چندان جدی گرفته نشد).

بنابراین موضوع تیراختور بیشتر از آن که یک امر ورزشی باشد، یک امر سیاسی است و تنها تشابه آن با امر ورزشی ماهیت شطرنج‌گونه آن است. یک شطرنج سیاسی که در یک سوی آن دستگاه حاکمه ایران قرار دارد و در سوی دیگر آن کنشگران فرهنگی، مدنی و سیاسی آذربایجان. قطعاً سرنوشت بازی‌های تیراختور بعد از این هم به تصمیم مردی که در “جایگاه ویژه” نشسته بستگی خواهد داشت ولی فراموش نباید کرد که اراده مستقل هواداران این تیم و ملت آذربایجان هیچگاه تابعی از اراده وی نخواهد بود و همچون گذشته استقلال و ابتکار عمل خویش را حفظ خواهد نمود.

دوباره امتحان کنید

انتقال شهرام داداشی فعال آذربایجانی به بیمارستان

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، شهرام داداشی فعال آذربایجانی بر اثر تصادف به بیمارستان منتقل …

سرمایه‌گذاری 12.5 میلیون دلاری در شرکت دفاعی هوش مصنوعی بومی ترکیه

گادتب: شرکت سیستم‌های دفاعی هوش مصنوعی بومی ترکیه سرمایه‌گذاری با ارزش 12.5 میلیون دلاری دریافت …

دیدگاهتان را بنویسید