شنبه , آوریل 20 2024
azfa

نورعلی مرادی: زبان دری (فارسی) چگونه از فلات هندوکش به فلات باصطلاح ایران راه یافت و حاکم شد؟

گادتب: زبان دری و یا زبانی که امروز به عنوان فارسی می شناسیم از شمال افغانستان نشأت گرفته و با لطف و مرحمت سلاطین ترک از دوره سلطان محمود غزنوی تا قاجاریه در اراضی باصطلاح ایران رواج یافته است و این مسئله چنان واضح است که دیگر نیازی به ثبوت آن نیست.

ایران وطن دوم فارس زبان هاست !

وطن اول فارس ها ; ماوراءالنهر و خراسان قدیم است !(سعید نفیسی )

سعید نفیسی در جمله بالا ,صادقانه , کوتاه و مفید ,حقیقت افسانه پوشالی زبانی را آشکار می کند که هشتاد و اندی سال بیش نیست به همت دولت مردان قومگرای فارس, دولتی شد , همگانی گردید و تحت عنوان پر طمطراق ” زبان ملی ” بر لر و کرد و ترک و بلوچ , تحمیل و باورانده شد !؟ عنوانی که یک شوخی بی شباهت نیست! براستی سرگذشت این زبان به اصطلاح ملی چه بوده است ؟

تا اواخر قرن چهارم ادبيات دري(فارسی ) تنها بنواحي شرقي باصطلاح ايران يعني سيستان و خراسان و ماوراءالنهر اختصاص داشت زيرا زبانی كه نخستين آثار ادبي ايران دوره اسلامي با آن وجود آمد متعلق بهمين نواحي بود. اما از اوايل قرن پنجم بعللي ادبيات دري بنواحي مركزي و اندك اندك بشمال و مغرب و جنوب فلات ایران نيز راه يافت و شاعران و نويسندگان ایرانی بجاي زبان قومی خود زبان دولتی دري را بتقليد از دولت های سامانی و صفاری و طاهری که در دربارهای خود مرسوم کردند و به تقلید از شاعران خراسان و ماوراءالنهر براي شعر و نثر پذيرفتند و در ایران حالیه مرسوم كردند.

اگر چه در همان حال هم شاعران بزرگی همچون لسان‌الغیب حا فظ شیرازی و شیخ اجل سعدی (به زبان مادری شان پهلوی شیرازی ) و اوحدالدین مراغی اصف‌هانی (به زبان پهلوی اصفهانی) شاپور و سلیم تهرانی به زبان تهران آن روزگار (قرن دهم و یازدهم) به زبان مادری شان سروده‌‌‌هایی داشته اند که امروز نامفهوم است. یا بندار رازي بزبان اهل ري(تهران ) و علي پيروزه و مسته مرد ملقب به ديواروز كه هر دو معاصر عضدالدوله ديلمي بودند به زبان مادری شان طبرستاني (مازندرانی ) و بابا طاهر عريان به زبان قومی اش لری همدانی شعر می گفتند ليكن زبان دولت ها یعنی دربارها ,همان زبان دری یا فارسی مشرق فلات ایران یعنی افغانستان و تاجیکستان امروزی بود و شاعران و نويسندگان براي آنكه خوب از عهده بيان مقاصد خود در پارسی دري برآيند از ديوانهاي شعراي ماوراالنهر و خراسان مانند رودكي و منجيك و دقيقي و فردوسي و نظاير آنان استفاده ميبردند و يا خواندن آثار آنان را بمبتديان ایرانی که فارسی نمی دانستند توصيه ميكردند. ناصر خسرو در سفرنامه خود گويد:

*..و در تبريز قطران نام شاعري را ديدم، شعري نيك ميگفت اما زبان فارسي نيكو نميدانست پيش من آمد ديوان منجيك و ديوان دقيقي بياورد و پيش من بخواند و هر معني كه او را مشكل بود از من بپرسيد، باو گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند…

راوندي در كتاب راحة الصدور از قول احمد بن منوچهر شصت كله آورده است

كه:

*… سيد اشرف به همدان رسيد در مكتبها ميگرديد و ميديد تا كرا طبع شعرست، مصراعي بمن داد تا بر آن وزن دو سه بيت گفتم، بسمع رضا اصغا فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحريض واجب داشت و گفت از اشعار متأخران چون عمادي و انوري و سيد اشرف و بلفرج روني … و حكم شاهنامه آنچ طبع تو بدان ميل كند قدر دويست بيت از هر جا اختيار كن و يادگير و برخواندن شاهنامه مواظبت نماي تا شعر بغايت رسد…

اين اشارات و نظاير آنها ميرساند كه با رواج شعر فارسی در نواحي جديدي غير از مشرق فلات ايران آموختن زبان فارسی و نكات آن و علي الخصوص مشكلات لغات آن زبان از مسائل و مشکلات عادي نوآموزان ایرانی غیر فارس زبان بوده است بهمين سبب است كه اسدي طوسي كه قسمت بزرگي از زندگي خود را در آذربايجان گذرانيده بود چون عدم اطلاع شاعران آن نواحي را از مشكلات لغات فارسی ملاحظه كرد بتأليف كتاب لغت فرس( فارس ) همت گماشت و در آغاز آن نوشت:*… و غرض ما اندرين لغات پارسي است كه ديدم شاعرانرا در این حدود (ایران ) كه فاضل بودند وليكن لغات پارسي كم ميدانستند…

میرجلال الدین کزازی , می گوید :

«اگر خواست از پارسی، زبان پارسی دری ست، آنچنان که به بسندگی گفته آمد،

این زبان، زبانِ مردم پارس, چونان استانی از ایران یا چونان تیره ای از ایرانیان نبوده است,

مالِ مردم خراسان بوده است. از آن رو این زبان، «پارسی» نامیده شده است،

زیرا که پارسی از روزگار ساسانیان به این سوی، برابر با «ایرانی» به کار گرفته شده است».

ﺩﻛﺘﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﺯﺭﻳﻦ ﻛﻮﺏ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺯﺑﺎﻥﭘﻬﻠﻮﻱ ایرانیان ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ :

« ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥﺍﻓﺘﺎﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻧﻴﺰ ﺯﺑﻮﻥ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥ ﮔﺸﺖ . ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻪ ﺩﺭﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﻦ ﺳﻮﺩﻱ ﺩﺍﺷﺖ. ﺩﺭ ﻧﺸﺮ ﻭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺍﻫﺘﻤﺎﻣﻲ ﻧﻤﻲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻗﺪﺭ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﻣﻲﻛﺎﺳﺖ . »

ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺍﻧﺪﻙ ﺍﻧﺪﻙ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻣﻮﺑﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﻬﺪﻳﻨﺎﻥﮔﺸﺖ . ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻳﻲ ﻧﻴﺰ ﺍﮔﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻲﺷﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ , ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﻂ ﺁﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﻧﺪﻙ ﺍﻧﺪﻙ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺁﻥﻣﻨﺴﻮﺥ ﮔﺸﺖ . . . .ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﺎﺯﻱ ﺁﻭﺍﺯ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﻱﺍﻳﺮﺍﻥ ﻳﻚ ﭼﻨﺪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ».

ﺩﻛﺘﺮ ﻧﺎﺗﻞ ﺧﺎﻧﻠﺮﻱ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ «ﺯﺑﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﺯﺑﺎﻥﻓﺎﺭﺳﻲ » ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ :

« ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻴﺮﺍﺯ ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ﻫﻔﺘﻢ ﻭ ﻫﺸﺘﻢ ﻫﺠﺮﻱ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥﻣﺤﻠﻲ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ ﺳﺨﻦ ﻣﻲﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺳﻌﺪﻱ ﻭ ﺣﺎﻓﻆ ﺁﺛﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ زبان ﻧﻨﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ. ﻧﻤﻮﻧﺔ ﻟﻬﺠﻪ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ ﺳﻌﺪﻱ ﺑﻴﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺼﺮﺍﻉﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻗﺼﺎﻳﺪ ﻣُﻠَﻤّﻊ ﺍﻭ . ﺩﺭ ﺩﻳﻮﺍﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻧﻴﺰ ﻏﺰﻝ ﻣﻠﻤّﻌﻲﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﭼﻨﺪ ﻣﺼﺮﺍﻉ ﺑﻪ ﻟﻬﺠﺔ ﺷﻴﺮﺍﺯﻱ ﺍﺳﺖ , ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﻮﺭﺍﻥ ﺑﻲﺷﺒﻬﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ زبان ﮔﻔﺘﮕﻮﻣﻲﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺷﺎﻋﺮﻱ ﻭ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﻲ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ».

ﻧﻮﺭﺍﻟﻪ ﻏﻴﺎﺙ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﺓ ﺗﺎﺟﻴﻜﺴﺘﺎﻧﻲ , ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖﺯﺑﺎﻥ ﺩﺭﻱ ﻭ ﻏﻠﺒﻪ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﻮﻥ ﭘﻬﻠﻮﻱ , ﺳﻐﺪﻱ ,ﻭ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ :

« . . . . ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻗﺮﻥ ﻫﺸﺖ [ ﻣﻴﻼﺩﻱ] ﻭ ﻋﻠﻲﺍﻟﺨﺼﻮﺹﺩﺭ ﻗﺮﻥ ﻳﺎﺯﺩﻩ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ . ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻌﺪ ﻛﺸﻤﻜﺸﻬﺎﻱ ﻗﺮﻳﺐ ﻧﻴﻢﻋﺼﺮﻩ , ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺍﺋﺮﻩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺭﻱ ﺗﺎﺟﻴﻜﻲ ﻭ ﻏﻠﺒﻪ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ پهلوی ﺑﺎ ﮔﻮﺋﺸﻬﺎﻱ ﺳﻐﺪﻱ, ,ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﻭ ﺑﺎﺧﺘﺮﻱ ﺁﻥ, ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﺧﻂ ﻋﺮﺑﻲ ﺍﺳﺎﺱﺗﺎﺟﻴﻜﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢ – ﺩﻓﺎﻉ ﻭ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﺳﺎﻣﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺯﺯﺑﺎﻥ دری ﺗﺎﺟﻴﻜﻲ ﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﻧﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻮ , ﺗﺪﺭﻳﺠﺎً ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺤﻴﻂ ﺯﺑﺎﻧﻲ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ [ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ] ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭجامعه ایران سبب شد ».

ﺩﻛﺘﺮ ﺭﺣﻤﺖ ﻣﺼﻄﻔﻮﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ «ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ »ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ :

« ﻭﻟﻲ ﻳﻚ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻬﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻜﻨﻴﻢ, ﻭ ﺁﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ , ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺪﺍﻧﻬﺎﻱﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺭﺍﻟﺤﻜﻮﻣﻪﻫﺎﻱ ﻋﺮﺑﻲ , ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻱﻣُﺮﺩ . . . ﺯﺑﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲﺁﻳﻨﺪ, ﺯﺍﺩ ﻭ ﻭﻟﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ ­ﻣﻴﺮﻧﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻣﺮﮒ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﻭ ﺗﻮﻟﺪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻧﻤﻮﻧﺔ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ».

ﺑﻮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻪ ﻣﺤﻤﺪﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺪﺓ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻫﺠﺮﻱ ﻣﻲﺯﻳﺴﺖ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ « ﻣﻔﺎﺗﻴﺢ ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ » ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺭﻱ ﺭﺍﺯﺑﺎﻥ ﺧﺎﺹ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻛﻪ « ﻏﺎﻟﺐ ﻟﻐﺎﺕ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﺑﺎﻧﻬﺎﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭ ﻭ ﻟﻐﺎﺕ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻠﺦ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ ».

ﺩﻛﺘﺮ ﺗﻘﻲ ﻭﺣﻴﺪﻳﺎﻥ ﻛﺎﻣﻴﺎﺭﻩ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﻓﺎﺭﺳﻲﺩﺭﻱ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ :

« ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭﻱ ﻳﻌﻨﻲ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻧﻮ , ﻣﻌﻤﺎﻳﻲﺍﺳﺖ ﻧﺎﮔﺸﻮﺩﻩ . . . , ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ , ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭﻱ ﺑﺮﺧﻼﻑﻧﻈﺮ ﺍﻳﺮﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﺔ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ؛ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﺮﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺩﺍﻣﺔ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺳﺎﺳﺎﻧﻲﺷﺒﺎﻫﺘﻬﺎﻱ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭﻱ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ, ﺍﻳﻦﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻧﻤﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﻏﺮﺽ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﭼﻪ ﺩﻭﺭﻩﺍﻱ ﺍﺳﺖ

سنگ‌نبشته رباطک

رضا مرادی غیاث آبادی

به موجب این کتیبه دانسته می‌شود که کوشانیان زبان خود را به نام «اَریئَئو» (Ariao) می‌شناخته‌اند و آن نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونه تغییر‌یافته تلفظ واژه «اَریئَئو» باشد. نام دری برای این زبان از دو پاره «دْ» و «اَری» ساخته شده که بخش نخستینِ آن، حرف معرفه متداول در بسیاری از زبان‌های هندواروپایی، و بخش دوم آن به مفهوم آریایی/ ایرانی است. حرف معرفه «دْ» هنوز نیز در زبان پشتو/ پشتون زنده است و برای مثال نام کشور افغانستان را به شکل «دْ افغانستان» تلفظ می‌کنند. حرکت ساکنِ این حرف در زمانی که قابلیت اعاده آوای ساکنِ آغازین در زبان مردم فروکش کرد، تبدیل به فتحه شد.(http://ghiasabadi.com/rabatak.html )

*مطالب دیگر من مربوط به این مقوله

۶-https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=318324148365437&id=100005635621202&hc_location=ufi

۵.-*قومیت فارس -تاجیک

پیدایش و پراکنش و گسترش عنصر قومی فارس (تاجیک ) در اعماق فلات ایران

*قومیت فارس -تاجیک پیدایش و پراکنش و گسترش عنصر قومی فارس (تاجیک ) در اعماق فلات ایران1فلات ایران , از حداقل هزار…

Publicerat av ‎نورعلی مرادی بئوار الیما‎ Måndag 22 februari 2016

۴-فارس , افغانستان , تاجیکستان ! یک روح در سه کالبد !

فارس , افغان , تاجیک ! یک روح بنیادگرا در سه کالبد !قومیت تاجیک-فارس یا فارس زبانان (چه فارس ها ی شیعه در ایران چه تاجیکان سنی در افغانستان و تاجیکستان ) از یزد و مشهد و قم و کرمان و اصفهان تا ,کابل و مزارشریف و هرات و سمرقند و بخارا و خجند , میراث دار یک حافظه تاریخی , دینی, فرهنگی مشترک اند که صاحب یک سنت و ساختار محافظه کاران هزاران ساله است .جامعه کهن و محافظه کار وایستای فارس زبان در ایران و افغانستان و تاجیکستان , با ساختاری هزاران ساله از حافظه قرون وسطایی سنتی و افراطی دینی خود , در قرن معاصر , در برابر پدیده مدرنیته و مفاهیمی چون حقوق بشر , حقوق قومی , حقوق زن , حقوق اقلیت های فکری , قومی , جنسی ;چند صدایی .. سخت مقاوم و اجازه هیچ تحول و تغییر بنیادی را نداده و نمی دهد ! ا چرا که دارای چنان مکانیزم دفاعی و بوروکراسی کهن و قرون وسطایی و صاحب و وارث هزاران سال سیستم بوروکراسی درباری است که هر مهاجمی را از پا در آورده و مغلوب کرده و رنگ و بوی خود را بر آن تحمیل می کند ..,یونانی , عرب . ترک , مغول , اسلام ,سنی گری , شیعگری و آخرین مهاجم را نیز که دمکراسی و حقوق بشر غربی است یا از پا در می آورد یا همچون دیگر مهاجمان شکل و شمایلی بومی به آن می دهد ! و معجونی وطنی مثل روشنفکر دینی ؟یا دمکراسی پارسی ! می سازد!هرچند که نخبگان متجدد این جامعه ,این امر را پنهان کتمان و انکار می کنند اما جامعه فارسی زبان , چه شیعی در ایران , و چه سنی در افغانستان و تاجیکستان , به شدت سنتگرا ,شریعت گرا , اصولگرا و معتقد به سنت های دینی ,فرهنگی ,اخلاقی هزاران ساله خود است .جامعه فارسی زبان هم در ایران ,هم در افغانستان و هم تاجیکستان ,با عث و بانی سه انقلاب اسلامی و اصولگرا در دوره معاصر بوده اند .نهضت اسلامی تاجیکستان که به قتل صد هزار نفر و آوارگی ١ میلیون نفر از جمعیت پنج میلیونی تاجیکستان انجامید . انقلاب اسلامی افغانستان با میلیون ها کشته و مجروح و آواره …..و انقلاب اسلامی ایران که هنوز قربانی میگیرد و البته کسی نیست که سهم اساسی مردمان فارس زبان شهر های کویری را, اصفهانی یزدی , قمی ,شیرازی , مشهدی , کرمانی , …و بازار , روحانیت و اقتصاد و دانشگاه و احزاب را که این عنصر قومی سهم بنیادی در آنها را دارا بوده است , در پایه ریزی انقلاب اسلامی بهمن ۵۷ انکار کند…سه فیلم مستند زیر آغاز مدرنیته همزمان را در صد سال پیش در این ۳ کشور فارس زبان( تاجیکستان با نظامی کمونیستی ,افغانستان و ایران با نظامی پادشاهی) به نمایش می گذارد که اگر هم فارس ها درآنها اکثری ت قومی را صاحب نباشند , ولی فرهنگ و مدنیت و فرهنگ و اخلاقیات آنان حاکم بوده و هست . اینک هر سه این جامعه همزبان و همنژاد و همسایه , نتوانسته اند که مدرنیته و دمکراسی را هضم کنند و آنچه را به زور مدرنیته اجباری و فرمایشی به خورد این جوامع داده شده بود ;پس زده اند..اما هرچند عمق و درون و ژرف ساخت این سه جامعه فارس زبان , هنوز یکسان و دین زده و کهنه گراست, لیکن یک اختلاف و تفاوت کوچک و ظریف (در بین این سه جامعه )هست و آن اینکه ایران و جامعه ایرانی (در ظاهر ) به نظر مدرن تر از ان دو میرسد !؟ که ما از آن و علت آن غافل شده ایم ..عاملی که جامعه فارس زبان ایرانی را در ظاهر از حوزه های فرهنگی همنژاد و همزبان خود در افغانستان و تاجیکستان نونواتر , پیشروتر و رنگی تر نمایانده , گنج بادآورده " نفت " و درآمد میلیاردی حاصل از آن است که "ریخت" جامعه ایرانی و نه "ساخت"آن کمی تغییر داد"نفت " کشف و استخراج و غارت آن در سرزمین های محروم لرنشین مسجدسلیمان و گچساران و هفتگل و حیف و میل و خرج گشاده دستانه آن; پس از به اصطلاح ملی (محلی! ) شدن اش جهت رنگین نمایی پایتخت و شهر های و جاده ها و سینما و کاباره و بار و ساختار های روبنایی و چشمک زن و فریبنده و ناسیونالیسم خودساخته ۲۵۰۰ ساله و چه و چه و چه …این تصور را در ذهن همگی , خود مردم ایران , شاهنشاه آریامهر و حتی غربی ها , ایجاد کرد که ایران , افغانستان نیست و جزیره ثبات است و تافته جدا بافته و ..*"بام جهان"، "قلب آسیا " و "کشور شیر و خورشید" عناوین سه مستند ساخته یک کارگردان روس در باره تاجیکستان و افغانستان و ایران است که حدود نود سال پیش فیلمبرداری شده است. عاملی که جامعه فارس زبان ایرانی را در ظاهر از حوزه های فرهنگی همنژاد و همزبان خود در افغانستان و تاجیکستان نونواتر , پیشروتر و رنگی تر نمایانده , گنج بادآورده " نفت " و درآمد میلیاردی حاصل از آن است که "رنگ و روی " جامعه فارس زبان ایرانی و نه " ژرف ساخت "آن را کمی تغییر داد

Publicerat av ‎نورعلی مرادی بئوار الیما‎ Torsdag 22 januari 2015

۳-* تُرکی کن و تندی کن ! نه نرمی و تاجیکی!!

* تُرکی کن و تندی کن ! نه نرمی و تاجیکی!!(مولانا)وقتی که خبرگزاری فارس ,از مشتی ,حکایت کرد که قاضی پور, نماینده تند…

Publicerat av ‎نورعلی مرادی بئوار الیما‎ Lördag 12 november 2016

۲- بیش از هزار سال تقابل و تعامل ؛ از ” ترک و تاجیک ” تا ” آذری و فارس “!

" بیش از هزار سال تقابل و تعامل ؛ از " ترک و تاجیک " تا " آذری و فارس "!در مقاله ای تحت نام " فارس و ترک در ایران ؛ …

Publicerat av ‎نورعلی مرادی بئوار الیما‎ Måndag 9 november 2015

۱-منشاء نام های قومی چیست ؟

منشاء نام های قومی چیست ؟خلاصه :*در حقیقت این خود ما نبوده ایم که خویش را تحت نام واحد : کرد , فارس(تاجیک , تات ) ,…

Publicerat av ‎نورعلی مرادی بئوار الیما‎ Söndag 13 mars 2016

برگرفته از صفحه فیس بوک نورعلی مرادی(بئوار الیما)

دوباره امتحان کنید

هدف قرار گرفتن پایگاه تروریستهای وابسته به ایران در عراق

گادتب: رسانه‌های عراقی از یک انفجار بزرگ در شمال استان بابل در مرکز عراق خبر …

عملیات اسرائیل در خاک ایران؛ حمله ۳ جنگنده «اف-۳۵» به پدافند هوایی نطنز در اصفهان

گادتب: منابع «العربیه» فاش کردند که اسرائیل بامداد جمعه سی و یکم فروردین در پاسخ …

دیدگاهتان را بنویسید