گادتب: وقتی تراختور به لیگ برتر آمد، علاوه بر انحصار محبوبیت دو تیم مرکزی، بغض فروخورده ملتِ آزربایجان را نیز شکست و استادیومِ “سهند” تریبونی شد برای فریادِ ملتی که سالها بود از اصل خویش دور مانده بودند. اما رسانه های وابسته به مرکز، هرگز نمیخواستند قبول کنند ، که تراختور تنها یک تیم فوتبال نیست!
مربی، بازیکن و… یکی یکی میآیند و میروند اما این فریادِ “یاشاسین آزربایجان” است که برگ تازه ای از تاریخ را در این سالها رقم میزند. در واقع نتیجه بازیهای این تیم، نه در مستطیل سبز، بلکه در روی سکوها رقم میخورد.
انکار این پدیده و تلاش برای نفی رسالت این تیم، به طرق مختلف، کار همیشگی مسئولین بوده و هست.
آنها تراختور را صرفا یک تیم سادهی لیگ برتری و آنهم نه برای آزربایجان، بلکه تنها برای تبریز میخواستند، اما فریاد و شعارهای “یاشاسین آزربایجان” و نظایر آن در قالب و قاموس تراختور بارها و بارها از شهرهای دیگر و حتی بیرون از مرزها نیز شنیده شد.
این روزها فریاد بازگشت به خویشتن آزربایجانیها با همان شعارها و همان پرچم ها در بازیهای والیبال ارومیه با شدت زیاد به گوش میرسد و بدخواهان را ناکام از تمامی اقدامات امنیتی، (نظیر: تبلیغات ، توزیع ناعادلانه بلیط و ممنوعیت ورود پرچم تیراختور و…) می رنجاند و بیش از پیش این ادعا را ثابت میکند که این فریاد ها نه برای فوتبال است و نه برای والیبال ، بلکه این صدا، صدای جان گرفتن روح ملی آزربایجان است که از گوشه به گوشه آزربایجان برمیخزد و اینچنین گوش تمامیِ دشمنانِ این جغرافیا، نظیرِ ایرانشهری ها و پان ایرانیست ها را کر میکند.
همانگونه که دیروز در فرودگاه تبریز به بهانه آمدن مربی تازهی این تیم، این شعارها داده شد، همین فریاد در اردبیل نیز سر داده خواهد شد، علی رغم اینکه بسیاری از مسئولین از استانداری گرفته تا وزرات ورزش، تمامیِ قدرت و رسانه ها و ابزارهای خویش را به کار گرفتهاند تا این صدا را در اردبیل خفه کنند!
اما آنها یک چیز را نمی دانند و آن اینست که این فریادها نه صرفا برای ورزش، بلکه صدای فریاد ملتیست که راه خود را پیدا کرده است و این صدا در سالنها و استادیوم ها نمیگنجد، بلکه هر فرصتی ، تریبونی خواهد شد برای فریادهای حق طلبی و آزربایجانیتر شدن ملت آزربایجان!!!
آنها باید بدانند که هیچوقت نمیتوان با هیچ قدرتی بچه ای که بعد از سالها مادرش را یافته را از او جدا کرد.