گادتب: از آن هنگام که شاه اسماعیل صفوی در جنگ با سلطان سلیم شکست خورد و کل ایالات شرقی آناطولی ضمیمه خاک امپراطوری صفوی شد، نواحی غربی آطربایجان هم مرز با دولت عثمانی گردید.
دشتهای حاصلخیز شهرهای خوی، سلماس، اورمیه و دشت سولدوز و ساوجبولاغ (مهاباد امروزین) تا کوههای پر مرتع خانا(پیرانشهر امروزین) و سردشت جزو مناطق صفر مرزی گردیدند. تاختوتاز عشایر کردی که در کوههای مرزی میزیستند وجود والی مدیر و مدبری را ایجاب میکرد. عشایر کرد که به جهت منظم بودن سیستم مالیاتی عثمانی تبعیت از صفویه را ترجیح میدادند سالیانه منظما به دشتهای غرب آزربایجان حمله کرده تالان انجام میدادند. در چنین اوضاعی، قسمتی از تورکان افشار که همزمان پادگان نظامی متحرک نیز محسوب میشد به عنوان تیول و پاداش، مناطق اورمیه از کوهستان و دشت گرفته تا صایین قالای افشار (شاهین دژ فعلی) را از شاه عباس گرفتند. استقرار این مردمان به تشکیل خاننشین افشار اورمی در منطقه وسیعی از قرهسوی سلماس در خان تختی تا صایین قالای افشار و تیکانتپه انجامید. تشکیل فوجهای چندین گانه افشار، مشارکت در بوروکراسی صفوی، افشار و قاجاریه، موقعیت ممتازی برای این خان نشین به مرکزیت اورمیه را سبب گردید. علاوه بر کارهای رفاهی-عمرانی، کار بیگلربیگیهای افشار شده بود دفع تجاوزات مداوم اکراد عشایر کوه نشین.
حملات شدید و صدالبته نافرجام شیخ عبیدالله شمزینی، سران عشایر شکاک که آخرینش اسماعیل سیمیتقو بود، اورمیه و غرب آزربایجان را فولاد آبدیده کرده بود. وقوع جنگ جهانی دوم نیز کر و فر این عشایر را سبب شده بود که با سرکوب این عشایر، اهالی ماکو، خوی، سلماس، اورمی، مهاباد و کل شهرهای غرب نفس راحتی کشیدند.
در آن زمان به سبب اهمیت این مناطق ایالت آزربایجان به دو قسمت ایالت شرقی آزربایجان و ایالت غربی آزربایجان منقسم گردید. این ایالت شامل شهرهای خوی(شامل شهرهای ماکو و مضافات، سلماس)، اورمیه، مهاباد و بیجار بود. در آن زمان هیچ خبری از بوکان و پیرانشهر و سردشت و سقز و بانه با جمعیتهای دویست سیصد هزار نفری نبود. هر چه بود جمعیتی عشایر بود که کارشان دامداری بود نه جمعیتی شهرنشین.
در آن زمان والی ایالت غرب آزربایجان یا از رجال برجسته کشوری بود یا از امرای ارتش و بالعکس هر والی آزربایجان بعدها یا از رجال برجسته کشور میشد و یا نخست وزیر و وزیر.
اما وقوع انقلاب اسلامی تمام تعادل آزربایجانغربی را بهم زد و عشایر رفته رفته شهرنشین به قیام مسلحانه دست زدند. شهرها و قصبههای قابل ملاحظهای بدست احزاب خودخوانده سقوط کرد. و تا سال ۶۴ درگیری با گروههای تروریست مسلح ادامه داشت.
در این سالها، اقتصاد و تجارت استان ضربه سنگینی خورد که تبعاتش را تا الان هم مشاهده میکنیم.
رشد جمعیت این عشایر نیز بسیار شدید شده بود. معلم شیمی ما در سال ۱۳۶۷ با توضیح اوربیتالهای اتمها چون به اوربیتال د با ظرفیت ده الکترون میرسید به شوخی آنرا عشایر میگفت که دارای ده فرزند بودند و کل کلاس که دارای هیچ منسوبیت کرد عشایری نبود میخندیدند. غافل از اینکه سی سال بعد این اوربیتالهای ده ظرفیتی چنان کورانی در انتخابات مجلس، شورا و در نهایت تعیین استاندار خواهند کرد که هنوز هم که هنوز است بسیاری از مردم قادر به درک این انفجار جمعیتی نیستند.
فضای استان بشدت آلوده سیاست کثیف شده است. نمایندگانی که شهردویست هزار نفرین امروزشان تا دیروز قصبهای بیش نبود با قلب واقعیتها از مظالمی که به آنها شده، از نقش مثبتشان در پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی سخن رانده و فرهنگ غالب آزربایجان با قدمت چندین هزار ساله را بی مهابا و بدون ترس از بازخواست پان تورکیستی مینامند.
برای رفع چنین فضایی، استانداری غیرسیاسی و بلکه اقتصاد و تجارت دان لازم است تا بتواند شاخص فلاکت استان را چند درجه کاهش دهد، صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی را افزایش دهد، رونق گمرکات را مد نظر داشته باشد و به اشتغالزایی صنعتی استان فکری کند.
استان آزربایجانغربی، استانداری در سطح حداقل وزیر میطلبد.
«دکتر توحید ملک زاده»