گادتب: صفت «رنگین کمان اقوام» ابتدا برای آذربایجانغربی بکار رفت بعد سر از بلوچستان درآورد. سپس به خوزستان هم تعمیم دادند و بعدها استان گلستان را هم رنگین کمان کردند. این صفت چند باری برای گیلان بکار رفت اما با واکنش مواجه شد و دیگر تکرار نشد.
در مواردی که گروهی حس میکند این صفت، دیگران را در آبو خاکشان سهیم میکند، معترض آن میشود و گروههایی که این صفت را به مثابه ابزاری برای تایید حضور و تثبیت موقعیت خودشان در آن منطقه میدانند از آن استقبال میکنند.
این صفت به قصد حمایت از گروههای اقلیتی استانها وضع نمیشود بلکه این رنگین کمان با کمرنگ کردن گروه اکثریتی آن مناطق، گروههای اقلیتی را پررنگ جلوه میدهد، برای همین این صفت هرگز به استانهایی که فارس و غیرفارس ساکنش باشند اطلاق نمیشود و در حالیکه اصفهان با جمعیت فارس، ترک، لر، افغانی، ارمنی و حتی گرجی رنگین کمانتر از همه استانهاست و کمان استانهایی مانند مرکزی، قم و تهران از هر جایی رنگینتر است ولی آن استانها، استانی فارسنشین معرفی میشوند و صفت رنگین کمان برای آنها ممنوع شده تا مبادا کاربرد آن صفت سندیتی بر حضور غیرفارسها در آن استانها محسوب شود.
حتی اگر فارسها، به لحاظ آماری در استانی اقلیت باشند، فرادست بودن سراسری آنها باعث میشود آنها متن و دیگران حاشیه محسوب شوند و نخواهند تکرنگی تحمیلی را با رنگین کمان عوض کنند برای مثال با وجود اکثریت بالای ترکها در استان البرز، آن استان با هویت فارسی و در بهترین حالت، ایران کوچک نامیده میشود که باز صفتی در راستای کمرنگ کردن حضور حداکثری ترکهاست ولی آن استان هرگز مفتخر به صفت رنگین کمان اقوام نمیشود زیرا رنگین کمان شدن، رنگ فرادستی فارسی را کمرنگتر کرده به رنگ هویتهای دیگر خواهد افزود. این صفت برای استان فارس نیز با آن همه ترک و لر و… بکار نرفته و آنجا را شهر سعدی و حافظ معرفی میکنند.
مسلمانان در همه ایران و شیعیان در بیشتر مراکز استانی در اکثریتند و چون ممکن است صفت «رنگین کمان ادیان و مذاهب» از رنگ این گروه اکثریتی بکاهد، کاربرد این صفت، به نسبت رنگین کمان اقوام بسیار محدود است ولی چون غیرفارسها در بیشتر استانهای ایران در اکثریتند صفت رنگین کمان اقوام برای تخفیف و کم جلوه دادن آنها، نقل و نبات محافل است .