گادتب: اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید : «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» این بعنوان حداقلیترین حقوق ملتهای غیرفارس ایران، پس از ۴۲سال از انقلاب ۵۷ و تدوین قانون اساسی هنوز به اجرا نرسیده است و حتی سخن گفتن و مطالبه اجرای آن نیز با برخوردهای امنیتی مواجه میشود.
اصل ۱۵-قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خودی خود اصلی ظالمانه است چرا که در صدد القای برتری زبانی و فرهنگی یک اتنیک محدود و تثبیت سروری آن بر سایر ملتهای جغرافیای سیاسی است اینچنین نه تنها این اصل بلکه تحصیل زبان مادری و حتی تحصیل به زبان مادری نیز تضمینی بر عدالت و برابری فرهنگی و زبانی در جغرافیای سیاسی ایران نیست چرا که در نبود میدانی برابر جهت رشد، توسعه و برخورداری از بودجه فرهنگی عادلانه، مدنیتهای غیرفارس ایزوله گشته و رو به زوال حرکت خواهند نمود.
عدم وجود “پلورالیسم فرهنگی و زبانی” در ایران مسئلهای مانند عدم شکلگیری «زبان های تخصصی» در بین “مدنیت های غیر فارس” را به همراه داشته است که همین برای هژمونی حاکم بُردی دو سویه محسوب میشود که اینچنین هم به هدف تضعیف مدنیتهای غیر فارس نایل آید و هم با ایجاد بستری جهت شکلگیری «زبان های تخصصی» در ساحههای مختلف کاربر های زبان فارسی در شاخههای مختلف را گسترش دهند.
شیوه غیرلازم کردن «زبان مادری» بعنوان اصلیترین عنصر مدنیتساز، سیاستی است که هژمونی حاکم ایران در پیش گرفته است تا با نبود رسانه سراسری غیر فارس، مجامع سراسری ادبیات، سینما، تئاتر، عدم به کار گرفتن زبانهای غیر فارس در بستر های آکادمیک و… مدنیتهای غیر فارس را حالت “غیر لازم” درآورد و اینچنین با تک بعدی سازی این مدنیتها از تربیت نسل های مدنی، فرهنگی، علمی و در کل تخصصی جلوگیری نماید.
“رشد منفی” مترادف “مدنیت غیر لازم” است تا بدین ترتیب غیرفارس ها قربانی مدنیت حاکم و چند بعدی سازی شده گشته و در آن حل گردند و پروسه ملت شوندگی غیرفارسها سد شده و اینچنین با تثبیت سروری مدنیت فارس «ایران فارسی» جایگزین «ایران کثیر الملله» گردد.