گادتب: گاهی به نظر میرسد که نژادپرستی از میان رفته است؛ ولی این قضاوت اشتباهی است که از تغییر شکل و فرم راسیسم حاصل میشود.
نژادپرست میداند که ادعای روزمره برتری و رسمیت یک فرهنگ و زبان نسبت به سایر فرهنگها و زبانها زائد خواهد بود و باعث عکس العمل گروههایی خواهد شد که فروتر، پست و غیررسمی قلمداد شدهاند. از طرف دیگر راسیستها نیز برای نیل به اهداف خود (که گاهی ممکن است اهداف همگانی و مشترک باشد) به همکاری و کمک همان گروههایی که به آنها انگ فروتری و عدم رسمیت زدهاند نیاز دارند. آنها در انقلاب و جنگ و دورههای سازندگی، اصلاحات، جنبش سبز و اعتراض بر علیه گرانی به همراهی و یاری همان کسانیکه زبان و فرهنگ آنها را غیررسمی میدانند احتیاج داشته و دارند. این دعوت به همکاری با ادبیات صریح و خشن نژادپرستانه محقق نخواهد شد و برای همین سعی میکنند از در پشتی وارد شودند.
شوونیسم ایرانی در گام اول به ضرب و زور قزاقهای رضاشاهی فارسی را بر اریکه رسمیت نشاند و سایر زبانها را غیررسمی اعلام کرد. در گام دوم با این استدلال که چون فارسی زبان رسمی کشور است باید آن را پاس بداریم و در بسط و توسعه آن همت گماریم، به میدان آمد. بعد از آنکه فارسی وارد حلق، مدرسه و خانههای همه شد و زبان ساکنان خانه را به حاشیه راند مرحله سوم شوونیسم از راه رسید که میگفت: زبان وسیله ارتباطی بیش نیست و چون به یاری فارسی میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، دیگر نیازی به حفظ، تدریس و پرورش سایر زبانها وجود ندارد. شاید گام چهارم این سلسله به هم پیوسته با این منطق ظاهر گردد که بهتر است در قوانین ایران آینده، دین رسمی و زبان رسمی وجود نداشته باشد و دولت در صدد رسمیت دادن به هیچ زبانی نباشد و این مسائل به حوزه عمومی و انتخاب آزادانه مردم ارجاع گردد.
براستی قانون اساسی و سایر قوانین آن کشوری که قرار است زبان رسمی نداشته باشد به چه زبانی نوشته خواهد شد؟ کتابی که دولت در سال اول ابتدایی به کودکان ان کشور خواهد داد به چه زبانی خواهد بود؟ فیشهای وصول و واریز بانکی چگونه خواهد بود و مهمتر از همه قبض آب و برق و گاز و تلفن ما به چه زبانی نوشته خواهد شد؟ یا اینکه همه آنها رایگان خواهد بود و دیگر نیازی به قبض نخواهیم داشت؟
از صفحه فیس بوک ابراهیم رشیدی(ساوالان)