تا آغاز دوره شوروی و پهلوی، باکو برای منطقه ما بسیار نزدیکتر و آشناتر از تهران بود و مناطق غیرترک ایران (غیر از مشهد مقدس) در مخیله این مردم سهم اندکی نسبت به باکو و حتی تفلیس داشت.
نمایندگان مجلس اول مشروطه، هنگام رفتن به تهران؛ از تبریز به مرز جلفا، از جلفا به نخجوان، از نخجوان با قطار به تفلیس، از تفلیس به باکو، از باکو با کشتی به رشت و از رشت به طهران رفته بودند که تا زمان بسته شدن مرز توسط شوروی و احداث جاده تبریز- میانه- زنجان، از این مسیر استفاده میشد زیرا کوههای قافلانتی راه را سد کرده بود و راه درشکهروی موجود، قابلیت گذر افراد اندکی را داشت که تازه آن هم، تا زنجان بود و مسیر زنجان- قزوین درشکهرو نبود.
راه تهران- تبریز در دوره پهلوی در اولویت قرار گرفت. کاتوزیان مینویسد که احداث این راه باعث شد تاجران تبریزی و شبستری بجای باکو و استانبول راهی تهران شوند و این، روابط تبریز- باکو را تضعیف و روابط تبریز- تهران را تقویت کرد. از آنجا که تاجران جزء افراد مورد تایید و تقلید و مرجع جامعه محسوب میشدند، تغییراتی فرهنگی رخ داده در آنها، از طرف جامعه تقلید شد و پای رسوم، فرهنگ و زبان فارسی به تبریز باز شد. شبستر تا دهه سی، مرکز اصلی ترکینویسی بود و بعد از آن از فارسیزهترین شهرهای آذربایجان شد.
اسناد میگوید این راه، بدلیل حمل غله آذربایجان به سایر نقاط کشور، در دستور کار تهران قرار داشت و وزیر دارایی در تابستان ۲۳ از مجلس خواست تا جادههای آذربایجان را مرمت کرده ۲۰هزار تن غلهی آذربایجان را به تهران حمل کنند و تاکید میکند که با وضع فعلی جادهها، اعزام کامیون نتیجهای جز از بین رفتن ماشین و لاستیک ندارد.
همین جاده باعث شد دولت مرکزی بتواند در آذر ۲۵ به تبریز قشون بفرستد که در مشروطه و قیام شیخمحمد خیابانی اینکار صورت نگرفته و پای قشون مرکز به آذربایجان باز نشده بود. همین جادهها در سالهای بعد از شکست فرقه دموکرات نیز، امکان کوچاندن مردم مصیبتزده آذربایجان را به سایر نقاط ایران و تفریس آنها را فراهم کرد.
هیفاء اسدی به درستی گفته بود که شباهت ترکهای دو سوی ارس زیربنایی و محصول صدها سال، ولی شباهت ترکها با اصفهان، تهران و سایر نقاط غیرترک ایران، روبنایی و محصول نود سال تحمیل و یکسانسازی است.