گادتب: اینجا روستای ماراش شهرستان دندی است. محوطهی سرسبزی که دورتر از خانههای روستایی دیده میشود بستر رودخانه ماراشچایی و علت حضور من در اینجاست.
تپهای که در آن ایستادهام مکان باستانی مقدسی است که شاید با شامانیسم در ارتباط باشد و قلعهای تاریخی و ماننایی است که در مقابل حملات آشوری ایستادگی کرده است. مردم ماراش علوی هستند و این تپه برایشان مقدس است و مردگان خودشان را برای آمرزش در بالای این مکان مقدس دفن میکنند. دو راه منتهی به این تپه در میان مردم «ساوالان یولو» نام دارد که حکایتگر «ساو آلان» بودن این تپه است یعنی جایگاه نزول خدای آسمان.
مطلع شدیم که طرح احداث سد بر روی رودخانه خشکیده ماراش چایی کلید خورده و بزودی همه این اماکن تاریخی و خانههای روستایی زیر آب خواهد رفت و برای همین به آنجا رفتیم. خانههایی به شدت زیبا و قدیمی که اگر در یزد بودند اینک اقامتگاههای بومگردی مشهوری بودند و زیر آب نمیرفتند.
هنگام پایین آمدن از تپه پیرمردی خود را به زحمت به ما رساند. بیچاره فکر کرده بود از فرمانداری یا از جایی آمدهایم و میخواست دردش را بگوید که «آخر ما کجا برویم، خانههای ما کهنه و کوچکند ولی سرپناه این روزهای آخر عمری که هستند با این پول اندکی که قرار شده دولت در ازای این خانهها به ما بدهد حتی نمیتوانیم در شهر خانهای اجاره کنیم. ما اینجا کشتوکار میکنیم آنجا چه کنیم؟» دوست ما به او گفت که فقط متحد باشید و خانههایتان را ندهید ولی آنها بیش از اینها بیکس و یار بودند که بتوانند کاری از پیش ببرند، خصوصا که علوی هم بودند و در نگاه احمقهای ما مشرک به ذات اقدس الهی محسوب میشوند و رحم به آنها جایز نیست.
این مکان مقدس شامانی و قلعه مستحکم ماننایی که نمیتواند ساکنانش را حفظ کند همان بهتر که زیر آب برود و مایی که توان حفاظت از قلعه و مردمانش را نداریم مردگان متحرکی بیش نیستیم.