
گادتب: مره- مره یا مارا- مارا، از بازیهای سنتی آذربایجان، در دو نوع میدان بزرگ و میدان کوچک بازی میشود. فاصله مرهها در میدان بزرگ صد آرشین و در میدان کوچک چند پر یا چند آرشین بود که گاهی به این بازی میدان کوچک ابه- ابه هم میگفتند. فرم کهن این لغت بارا/ بره است که معانی بسیار و البته مرتبطی دارد.
لغتنامه ترکی اویغوری باستان (ص26)، بره را واحد طول نوشته که گویا مسافت پیمایش یک تیر بوده و اندازه آن صد برابر طول یک تیر محسوب میشد. طول تیر ترکها یک آرشین (شصت سانتیمتر)، بره شصتمتر و تومنبره ششصدمتر بود. قشقاییها به قدم و مسافتی به طول یک قدم، پر میگویند که در جملاتی مانند «او هلز بورا پرباسمامیش»، «بیزدن بیرآز پردوشموش» دیده میشود. پس بره مفهوم محوطه و تیررس داشته که آشیق علسگر چنین گفته است:
گئدیردیم گوزاریم دوشدو بولاغا/ اووچو برهسینده مارالی گؤردوم.
براین اساس در عباراتی مانند بره قورماق و برهیه دوشمک، بره معنی کمینگاه و دام صیادی دارد. کاروانهای قدیمی هزاربره (شصتکیلومتر) را در یک روز طی کرده و به آن مره یا یک منزل راه گفته و شب را در آن اتراق میکردند. بارماق/ وارماق به معنی روانه شدن و رفتن است که میتواند با جستن تیر، رفتن کاروان و دویدن کودکان در بازی فوق مرتبط باشد.
علاوه بر اینها، میرعلی سیدوف بار/بر را محافظت و حمایت کردن میداند که معانی جای بلند و دفاعی (برج و بارو)، مسکن، پاتوق و منزل نیز دارد. لغات باریناق (سرپناه)، بارینماق (مستقر شدن) و باریندیرماق (اسکان دادن) نیز از بُن بار/وار به معنی بودن در جایی و استقرار مشتق شدهاند. پس نام شهرها و روستاهایی مانند مرند، ماراغا، بارکان، بارزیل، باراز، باری، باروق، مارالان، باراندوز، باراللی، بارانلی، مرهغئی (زادگاه تیلیمخان در ساوه)، باراب (شهر ابونصرفارابی)، بارچوق، بارخان، بارسغان (زادگاه پدرِ کاشغری)، مرهش (همان مرعش)، ماراش، مرهکند، مرهکن، و…در ارتباط با معنی منزلگاه و مسکن است.
در بازی فوق بازیگران باید خودشان را به مره برسانند که مارا/ مره دقیقا به معنی «خانه» در بازیهای امروزی است و شاید ترجمه امروزی آن بازی همان خانه- خانه باشد. خانه، محل سکونت و پیله حشرات باراما نام دارد. قشقاییها به کجاوه، بردلان و به کجاوهی مخصوص بار، بردله و به کجاوهی مخصوص حمل بزغاله و برّه نیز مره میگویند که همان منزلگاه و مسکنند.