گادتب: تا چند سال پیش کمتر شهر و روستایی در آذربایجان پیدا میشد که زنی به نام ایمرَن و مردی به نام ایمران در آن نباشد. اما آنهایی که هدفشان نابودی هویت و اسامی ترکی بود در شناسنامه افراد، این لغات را بصورت عمره و عمران نوشتند تا تیشه به ریشه این اسامی کهن زده باشند و شوربختانه در این مورد هم موفق شدهاند؛ زیرا وقتی فرد خیال کند نامش مرمت و آبادانی است حس خوبی نخواهد داشت و از این اسامی دوری
خواهد جست.
خود من بار اول هنگام رویت املای نام هنرمند مشهور؛ آشیق ایمران حیدری متوجه شدم که این اسم، لغت مستقلی بوده و ربطی به عمران و مرمت ندارد. این لغت با کمی تفاوت معنایی در برخی لهجههای ترکی به صورت ایمره، اَمران، اَمراح، ایمراح و ایمراغ آمده و میرزامهدی استرآبادی در فرهنگ سنگلاخ ایمراغ را مطلوب، مرغوب و محبوب ترجمه کرده است. در نگاه اول میتوان فهمید که ایمران و ایمرن مشتق از فعل قدیمی ایمرَنمک به معنی به شدت آرزو کردن است و شاید آنهایی که سالها در آرزوی فرزند بودهاند با انتخاب این اسم خواستهاند عمق تمنای قلبی خود را به نمایش بگذارند.
مونث شدن اسامی با تبدیل حرف آ به حرف –َ در برخی اسامی ترکی دیده شده است، آیتان و خاقان نامی برای پسران و آیتَن و خاقَن نامی برای دختران است. تخلص زندهیاد دکترحمید نطقی؛ آیتان و نام همسرش آیتَن بود. در کتاب ددهقورقود نیز ایمران در ارتباط با پسران و ایمرن در ارتباط با دختران آمده است. برای فهم معنی این لغت و با کمک کتاب ددهقورقود کمی فراتر باید رفت. در این کتاب صفت ایمرنجه به معنی «حسد شده و کسی که مورد غبطه همگان باشد» آمده است. این صفت متواتر تنها در انحصار بئیرک میباشد و ددهقورقود او را مورد حسد، غبطه و آرزوی همه اوغوزها (قالین اوغوز ایمرنجهسی) معرفی میکند.
اگر اجیرشدههای حکومتی املای ایمران را به عمران تحریف نمیکردند و ما میدانستیم که این اسامی چه معانی باشکوهی دارند آیا بازهم این نامها را در طاق نسیان قرار میدادیم؟
✍️ابراهیم رشیدی (ساوالان)