گادتب: زبان کانون هویت است وجنبه ی اساسی هویت فرهنگی است وفرهنگ یک ویژگی مشخص هویت فرد است.ما به وسیله ی زبانمان فرهنگ ،تاریخ وارزشهای آن را از نسلی به نسل دیگرانتقال می دهیم ، بیان می کنیم ودر نتیجه آن را حفظ می کنیم. به بیان دیگر، زبان وسیله ی انتقال میراث فرهنگی در بین نسلها است.
جستجو برای هویت معمولا در طول نوجوانی شروع می شود . نوجوان این سوال را مطرح می کند که من با همه کسانی که مرا احاطه کرده اند، چه رابطه ای دارم؟ اگرنتواند یک رابطه بین خود ونزدیک ترین محیط خود که خانواده است پیدا کند .ارتباط او با پدر و مادروآنچه هویت گذشته ی اوست رفته رفته قطع می شود.یکی از این عناصرایجاد رابطه ها ،زبان مادری فرد است.از دست دادن زبان مادری به منزله ی از دست دادن گذشته ی خود است. این از دست دادن زبان، به ناچار منجر به از دست دادن ویژگی های فرهنگی می شود. چرا که وقتی زبانی ازبین می رود همه ی وابسته های آن زبان از قبیل ادبیات، ضرب المثل ها ،حکمت ها،سنت و…از بین می رود. درهر جامعه، گروه فرهنگی یا گروه قومی دارای ارزش ها، باورها و روش های زندگی منحصر به خود است. این به وضوح اهمیت زبان، فرهنگ و میراث را در تشکیل و شکل دادن به شخصیت فردی نشان می دهد.
زبان و فرهنگ متضمن یکدیگر هستند همچنانکه فرهنگ بر زبان تاثیر می گذارد زبان نیز رسانه ی فرهنگ است. علاوه بر این، نه تنها زبان بیان کننده و نمایش دهنده ی میراث و تاریخ است، بلکه جزء فرهنگی است که آن را منحصر به فرد می سازد و این تفاوت ها را به وجود می آورد. زبان و فرهنگ سیستم هایی هستند که یکدیگر را تقویت می کنند.
مردم عادی یک هویت دارند که توسط فرهنگ و زبان آنها ارائه می شود. هویت دارای لایه های زیادی است. و از مفهوم آن تفسير های گوناگونی ارايه داده می شود این تفسیر های گوناگون متاثر از الزامات، اولويت ها و نگرانی های هر فرد یا گروه است.
عوامل گوناگونی در تشکیل هویت اجتماعی فرد تاثیر دارد، از آن قبیل عوامل جغرافيایی، سياسی و اقليمی، تاریخی اقتصادی وعوامل فرهنگی از قبیل زبان و ادبيات، هنر، مواريث اسطوره ای، سنن و آداب، باور ها، آئين ، رسوم و ياد مان ها، اما در این میان زبان از قوی ترین نشانه های هویتی هر فرد است.
تاکید بر هویت قومی و بومی و ارتباطات خانوادگی به فرد کمک می کند احساس یک هویت اصیل را در خود زنده نگه دارد. ودچار خودباختگی وبی هویتی فرهنگی نشود. هویت قومی یکی از انواع هویت جمعی است که به ویژگیهای فرهنگی اطلاق می شود که یک قوم را از اقوام دیگر متمایز می سازد؛ و بین اعضای یک قوم نوعی احساس تعلق به همدیگر ایجاد کرده است و آنها را منسجم می کند.
پایبندی به هویت های خانوادگی ،قومی وبومی وفرهنگی سر آغاز پایبندی به هویت ملی است. هویت قومی وفرهنگی هیچ وقت در تناقض با هویت ملی نیست. بخصوص در زمانی که مشخصه های هویت ملی ، در برگیرنده ی مشخصه های تمام هویت های قومی زیر مجموعه خود باشد.
عناصری وجود دارد که می تواند هویت قومی را به هویت ملی پیوند دهد از قبیل عناصر تاریخی ، فرهنگی، زبان ،سرزمین ،اعتقادات دینی ومذهبی ونژاد. اما برای ایجاد یک هویت ملی قوی بایدتاریخ ملی دربرگیرنده همه ی وقایع و رویدادهای مهم سرنوشت ساز و با اهمیت همه ی اقوام زیرمجموعه ی آن سرزمین باشد.
گاهی اتفاق می افتد که یک سیستم آموزشی حاکم در کشور های چند زبانی، مایل به مشارکت دادن زبان های دیگردرسیستم های آموزشی نیستند واهمیت زبان های دیگر را نادیده می گیرند.در واقع یک رابطه ی غالب ومغلوب حاکم می شود .اعضای گروه های مغلوب مجبور به تغییر زبان می شوند و زبان مادری آنها فراموش می شود، همراه با زبان مادری حقوق انسانی و فرهنگی افراد نیز نقض می گردد. در این موقع زبان حاکم ،می تواند به عنوان زبان قاتل عمل کند. با این حال،این زبان ها نیستند که یکدیگر را می کشند، بلکه افراد با نگرش های جنون آمیز هستند که این نسل کشی زبانی را انجام می دهند.
حال با این سوال روبرو می شویم که چرا باید به طور عمدی آن نوع سیاست های آموزشی اعمال شود که از زبان غالب به عنوان تنها وسیله اصلی آموزش برای کودکان صاحبان سایر زبان ها استفاده شود زمانی که نتایج منفی این سیاست به وضوح از طریق تجربی و نظری به اثبات رسیده است؟ برای گریز از این سیاست های غلط آموزشی و نتایج زیانبار آن ،باید آموزش و پرورش چند زبانه ارتقا یابد وحقوق زبانی به عنوان یک حقوق اساسی در سطوح سیاسی وآموزشی شناخته شود.