گادتب: با اینکه گاهی گفته میشود اهمیت جنگ نرم، پس از شکست آلمان نازی در جنگ دوم جهانی و اثبات بیفایده بودن جنگهای سخت فهمیده شده است اما باید اذعان نمود که جنگهای نرم از دیرباز نیز مرسوم بودهاند. یکی از مصادیق بارز آن، جنگ نرم غرب علیه امپراطوریهای تورک است که از قرنها پیش شروع شده و با سقوط امپراطوری بابریان در هند، و اشغال دشت قپچاق و قفقاز و تورکیستان توسط روسها ادامه یافته، و با انقراض قاجاریه در ایران، و عثمانی در تورکیه ظاهراً به اتمام رسید. جهت پی بردن به عمق این عملیات نرم، کافیست سخن آن مقام بریتانیایی را به یاد بیاورید که گفته بود: «صد سال طول کشید تا مصریها را متقاعد کنیم شما تورک نیستید». حرفی که مشابه آن در مورد تاجیکهای ایران که از صد سال پیش فارس نامیده میشوند نیز گفته شده است.
در جبههی عثمانی، اروپا پس از قرنها شکست سخت پی در پی، نهایتاً در جبههی نیمهسخت موفق شد با فریب و تحریک مزدوران داخلی به هدف خود مبنی بر فروپاشی تدریجی دولت عثمانی نائل شود. یکی از این گروههای مزدور، ارامنهی عضو حزب داشناک بودند که به شکل گروهکهایی از طرف متفقین، بخصوص دولت تزار، سازماندهی و مسلح شده، و در ایران، قفقاز و شرق عثمانی فعالیت میکردند. داشناکها در قبال همکاری با متفقین قول ارمنستان بزرگ شامل بخشهایی از قفقاز، ایران و تورکیه را گرفته بودند و برای همین، علاوه بر حمله علیه قوای عثمانی، به غارت، قتلعام و پاکسازی قومی مردم غیرنظامی مسلمان عمدتاً تورک در ارمنستان خیالی خود نیز دست میزدند که منجر به تهجیر آنان گردید. طبیعی است که طی این جریانات تعدادی ارمنی نیز کشته شده باشند اما ارامنه به جای درک خامی خیال خود و بازگشت به زندگی صلح آمیز در کنار دیگران، تلاش دارند موضوع را بغرنج نمایند؛ طوری که به همراه حامیان مسلمان و مسیحی خود ادعا میکنند که تورکها در سال ۱۹۱۵ بیش از یک و نیم میلیون ارمنی را کشتهاند و سعی میکنند همهساله با برگزاری مراسمی در روز ۲۴ نیسان (۲۴ آوریل / ۴ اردیبهشت) این موضوع را مطرح و تورکها را به اصطلاح محکوم نمایند.
این مسأله (ادعای دروغین کشتار ارامنه توسط تورکها) از چند زاویه قابل بررسی میباشد و مقصود این وجیزه، بررسی مختصر ماهیت آن از جهاتی مختلف است.
مسألهی ارمنی از منظر ژئوپلیتیک جهانی و اقتصاد بینالملل
اروپایی که در پی توسعهی کشتیرانی خود به ناگاه سر از سرزمینهای بکر آمریکای کنونی در آورده و با تاراج ثروت سرخپوستان آمریکا و استثمار سیاهپوستان آفریقا تجارت دریایی خود را گسترش داده و باعث تخفیف اهمیت جادهی ابریشم ولذا تضعیف قدرت اقتصادی تورکها گشته بود، پس از انفجار جمعیتی ناشی از ترقی علمی و صنعتی در حال تبدیل شدن به غول اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان بود و قصد داشت برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی هزار سالهی تورکها را که اینک به دلایل گوناگونی (خارج از حیطهی این بحث) عقب مانده و ضعیف گشته بودند، با مداخلهی ژئوپلیتیک از بین برده و با تنظیم مجدد دموگرافی و آرایش جمعیتی جهان، برتری خود را تثبیت و مداوم نماید.
در این راستا، اروپاییان از دو جبهه علیه ملت تورک وارد عمل شده بودند. از یک طرف، علیه ملت تورک تبلیغات منفی میکردند و از طرف دیگر، با استفاده از ایدهی مدرن ملت که در اروپا شکل گرفته بود، اقوام مختلف تبعهی امپراطوریهای تورک را به ملت شدن تسویق و تشویق میکردند. یکی از این اقوام، ارمنیان بودند که به صورت پراکنده و صلحآمیز و با صفت «صادقه» در شهرهای مختلف ممالک قاجاری و عثمانی در کنار تورکها میزیستند. روسها پس از جنگهای قاجار و تزار به نوعی مقام قیمومیت ارمنیان ممالک قاجاری را کسب کرده و ارمنیان زیادی را از این مناطق در قفقاز جمع کرده بودند. همین نقش قیم را اروپای غربی به بهانهی دفاع از حقوق مسیحیان برای ارمنیان ممالک عثمانی بازی میکرد.
این دولتها با تحمیق، تجنید، تجهیز و تسلیح برخی از ارامنه و قول اعطای سرزمین و تشکیل دولت (ارمنستان بزرگ)، آنها را افرادی شدیداً ضد تورک بار آورده و به عصیان و طغیان علیه دولت عثمانی و قتلعام تورکها وا میداشتند. دستجات شرور و تروریستی ارمنی به آزار، اذیت، قتلعام و اخراج تورکها از موطنشان میپرداختند و بدینترتیب توانستند کشور کنونی ارمنستان را در بخشهایی از قفقاز که عموماً تورکنشین بود تأسیس کنند. اما هزیمتشان در مقابل قشون منظم عثمانی و سقوط دولت تزار مانع گسترش ارضی ارمنستان به دریای خزر، غرب آذربایجان و شرق آناتولی گردید.
مسألهی ارمنی از منظر سیاسی و روابط بینالملل
گرچه ادعای دروغین ارامنه از بُعد سیاسی و روابط بینالملل، برای خود ارامنه نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه باعث انزوا و فقر ارمنستان در منطقه نیز میشود اما برخی سیاسیون و احزاب اروپایی با حمایت ظاهری آن چند هدف خاص دنبال میکنند. مهمترین استفادهی این ادعای کذب، کاربرد آن به عنوان یک اهرم فشار علیه دولت تورکیه است. کشوری که «ژانه جبار»، پژوهشگر حوزهی علوم سیاسی و مطالعات بینالملل در مرکز تحقیقات بینالمللی (CERİ) وابسته به دانشگاه «سیانسپو»، در کتاب «تورکیه: ظهور یک دیپلماسی متفاوت» مینویسد: «اروپاییها خواهان یک رهبر قوی در خاورمیانه که زیر بار حرف اروپاییها نرود نیستند، بلکه خواهان یک رهبر فرمانبردار هستند». ولی واضح است که هیاهوهای تبلیغاتی مرتبط نمیتواند زیان پایداری به منافع تورکیه وارد کند. از طرف دیگر، ارامنه با هوچیگری سیاسی در این مورد، قصد دارند علیه جمهوری آذربایجان فعال شده و با مظلومنمایی، خود را در مسألهی اشغال قاراباغ محق جلوه دهند. اما در مورد تورکهای ایران، از آنجا که تورکها در ایران دارای قدرت سیاسی و ممثل دولت نیستند، از منظر سیاسی و روابط بینالملل نیز، ادعای دروغین ارامنه ارتباطی با تورکهای ایران ندارد.
لیکن چیزی که نباید ناگفته بماند این است که ارامنه خود در غرب آذربایجان ایران عامل کشتار و نسلکشی مردم بیگناه تورک بودند. بنابراین علیالاصول دولت ایران میباید نسبت به این وقایع تاریخی بیتفاوت نماند، اما در کمال تعجب دولت ایران نه تنها قتلعام اتباع خود را بایکوت میکند، بلکه به عاملین آن نیز مجوز میدهد به خیابان آمده و ادعای دروغین و وارونهی خود را فریاد بزنند.
مسألهی ارمنی از منظر تاریخی
مسألهی ادعای دروغین ارامنه از دیدگاه تاریخی کاملاً مشخص میباشد. ادعایی که ارامنه مطرح میکنند دو حالت بیشتر ندارد: یا حقیقت دارد یا دروغ است. دولت تورکیه بارها و در سنوات مختلف اعلام کرده است که «این مسأله سیاسی نیست و تبلیغات و پروپاگاندا نیاز ندارد بلکه یک مسألهی تاریخی است. اگر ارامنه واقعاً چنین ادعایی دارند، ما حاضریم یک کمیسیون مشترک تاریخ متشکل از متخصصین و تاریخدانان بینالمللی تشکیل دهیم تا این مسأله را با مراجعه به آرشیوهای عثمانی، ارمنی، روسیه و … و به روش آکادمیک بررسی کنند. نتیجه هر چه باشد تورکیه قبول خواهد کرد». اما دریغ از یک قدم مثبت از طرف ارامنه یا حامیانشان.
در این شرایط هر انسان منصف و با وجدانی حق دارد سئوال نماید که علت فرار طرف ارمنی از بررسی علمی مسأله چیست؟ اگر ارامنه به ادعای خود ایمان دارند چرا این فرصت طلایی را از دست میدهند؟ مگر نه این است که با عملی شدن این پیشنهاد پرده از روی حقایق برداشته میشود؟ چه چیزی موجب هراس دولت ارمنستان از تحقیق یک هیأت بیطرف برای دستیابی به واقعیت میشود؟ آیا ارامنه بر خلاف ادعاهای خود که گوش جهانیان را کر کرده، بر حقیقت آن وقایع و دروغ بودن ادعایشان واقفاند؟
با اینحال، شایان ذکر میباشد که این ادعای دروغین ارامنه که تا کنون نیز نتوانستهاند هیچ سندی دال بر اثبات آن ارائه نمایند ولی هر ساله به طور مضحکی تعداد به اصطلاح قربانیانش را افزایش دادهاند، بر بخشهایی از نشریات تبلیغات جنگی بریتانیا مربوط به سالهای جنگ جهانی اول متکی است که امروزه میدانیم همهاش جعلیات، تحریفات و نوشتههای دروغین و به دور از واقعیتی بودند که با هدف همراهسازی افکار عمومی دنیا علیه دول متحد آلمان و عثمانی تهیه و منتشر میشدند. هدف این نشریات که به نام «کتابهای آبی» شناخته میشوند متقاعد نمودن و به عبارت بهتر، فریب انسانها در راستای یک مقصود مشخص بود.
سالها بعد چند نویسندهی غربی که بعضی از آنها انگلیسی بودند، اقدام به اصلاح جعلیات و تحریفات مربوط به آلمان نمودند، اما با توجه به برخی محاسبات در مورد تورکیه و بخصوص ادعاهای واهی ارامنه هنوز هم سکوت میکنند.
همچنین لازم به ذکر است که یکی از عناصر برجستهی حزب داشناک یپرم داویدیان بود که از سالها پیش در جبههی ایران فعالیت میکرد و در یک درگیری نزدیک همدان به هلاکت رسید. وی به عنوان یکی از سران بازوی نظامی به اصطلاح مشروطهطلبان نقش مهمی در سقوط دولت تورک قاجار و زمینگیر نمودن تورکهای ایران از لحاظ سیاسی ـ نظامی ایفاء نمود.
بعلاوه، ناگفته نماند که اوایل قرن بیستم، ارامنه همچنین سعی داشتند شهر باکو را نیز اشغال کرده و با قتلعام مردمان تورک، آنجا را به ارمنستان خیالی خود اضافه کنند که با رشادتهای قوای ملی تورک قفقاز و محمدجیکهای عثمانی به فرماندهی نوری پاشا ناکام ماندند.
حقیقت تاریخی مسأله این است که برخلاف ادعای دروغین ارامنه و حامیان مسلمان و مسیحی آنها، طی چند سدهی اخیر، با شروع از نسلکشی مسلمانان اندلس، قتلعام، تهجیر و مبادلات جمعیتی گستردهای در اروپا و خاورمیانه به زور و اجبار مستقیم یا غیرمستقیم اروپاییان و بیشتر همراه جنگ و کشتار رخ داده و در مجموع، از اوایل قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم، یعنی طی تقریباً ۱۵۰ سال، بیش از یکصد میلیون تورک در اروپای شرقی و مرکزی، روسیه، قفقاز، خاورمیانه، تورکیستان و چین قتلعام شدهاند که بیش از ۱۰ میلیون نفر آنها در ایران کنونی و با ایجاد قحطی مصنوعی در اثنای جنگ اول جهانی جان خود را از دست دادهاند.
مسألهی ارمنی از منظر حقوقی
میدانیم که «نسلکشی» یک مفهوم حقوقی است. به عبارت دیگر، اگر نسلکشی ارامنه واقعیت دارد و دولت ارمنستان یا حامیانش اسناد و مدارکی دال بر این موضوع دارند، میتوانند با مراجعه به یک دادگاه بینالمللی و ارائهی مدارک لازم از دولت تورکیه شکایت نموده و روند حقوقی آن را پیگیری نمایند.
اما چرا طرف ارمنی به جای ارائهی اسناد و مدارک مستدل و پیگیری حقوقی مسأله و تلاش برای اثبات ادعای خود در محاکم صالحه، به دنبال سیاسی کردن آن است و موضوع را با طرح آن در پارلمان کشورهای مختلف دنبال میکند؟ مگر مجالس کشورها صلاحیت بررسی و صدور حکم در مورد یک واقعهی تاریخی، آن هم واقعهای که در شرایط سخت جنگ جهانی اول رخ داده، را دارند؟ مسلماً تأیید ادعای ارامنه در پارلمان چند کشور مختلف نیز که اغلب با پیشداوریهای نژادپرستانه همراه است، هیچگونه ارزش حقوقی نداشته و در راستای مقاصد سیاسی و منافع خاص انجام میگیرد.
بدون تردید اگر این کشورها حسن نیت داشتند باید طرف ارمنی را به دیالوگ با طرف مقابل و بررسی تاریخی و بیطرفانهی مسأله تشویق میکردند که هم به حل آسانتر اختلافات کمک میکرد و هم به نفع طرفین و منطقه میبود.
حتی اگر بیارزش بودن این آثار تبلیغاتی از نظر حقوقی و سندیت تاریخی را کناری بنهیم، باز هم یک سئوال مهم بیجواب خواهد ماند: چرا پارلمان کشور انگلستان، ادعای نسلکشی ارامنه را مطرح یا تصویب نمیکند؟
نتیجه
چیزی که نباید لابلای هیاهوهای ارامنه و حامیانشان به بوتهی فراموشی سپرده شود این است که داستان ساختگی ۲۴ نیسان مبنی بر به اصطلاح قتلعام ارامنه، پوشش و دستاویزی برای تحریف و بایکوت واقعیت قتلعام تورکها توسط غربیان و اذناب منطقهای آنان و تبعید اذهان ملت تورک و افکار عمومی جهان از وسعت جنایات فوق علیه تورکها میباشد. از اینرو، مطالعه، تحقیق، تتبع و تحریر در زمینهی این فجایع هولناک بشری و شناساندن ابعاد مختلف آن برای جهانیان یکی از مهمترین وظایف هر تورک، مخصوصاً فعالین ملی ـ مدنی تورک در ایران، و فرصتی برای آبیاری چنار عدالت و حریت، و بیداری و ارتقاء شعور ملی تورک میباشد.
بیشک، اگر ما ملت تورک، در ایران دارای قدرت سیاسی بودیم، میتوانستیم فجایع قتلعام صدها هزار تورک توسط ارامنه را در مجامع سیاسی مطرح کنیم و یا حداقل سالانه یک سمینار یا کنفرانس دانشگاهی در زمینهی قتلعام دهها میلیون اتباع کشور ایران با قحطی مصنوعی برگزار کنیم و …
از طرف دیگر دولت ایران لازم است توجه داشته باشد که مسألهی ادعای دروغین ارامنه، در درجهی اول امری مربوط به کشور تورکیه و اتباع آن است. حال اگر کشور ارمنستان علاقه دارد پیگیر این موضوع باشد، دولت ایران باید اولاً بیطرفی خود را نسبت به کشورهای همسایه حفظ کند. ثانیاً اگر قرار است طرفی در این موضوع باشد، بهتر است به عنوان مدعی یک کشور اسلامی، در کنار مسلمانان قرار گیرد.
همچنین اگر مصلحت است این مسأله به خاطر وجود اقلیت چند دههزار نفری ارامنه به ایران کشانده شود، آنگاه نباید وجود نزدیک ۵۰ میلیون تورک در ایران نیز نادیده انگاشته شود.
طرح ادعای ارامنه در ایران و اعطای مجوز دولتی به هوچیگری خیابانی آنها با شعارهای تورکستیزانه، گرچه میتواند از طرف فعالین ملی تورک به عنوان فرصتی مفید جهت بیداری ملی تورکها ارزیابی شود اما علاوه بر اینکه به روابط فیمابین ایران با تورکیه و جمهوری آذربایجان که علیرغم تحریمهای جهانی همیشه در کنار ایران بودهاند لطمه میزند، باعث دلگیری دهها میلیون تورک شهروند ایران نیز میشود که این امر مسلماً هم وحدت ملی کشور را تحتالشعاع قرار میدهد و هم امنیت ملی کشور را تهدید میکند.
در واقع، مجوز دولتی برای کارناوال خیابانی داشناکها، هرچند ممکن است موجب شعف برخی عناصر تورکستیز پهلویمآب پسمانده در کشور شود اما بر کسی پوشیده نیست که در برههی حساس کنونی، چنین چیزی نه به نفع سیاست داخلی حاکمیت است و نه ثمری برای سیاست خارجی کشور دارد.
علاوه بر اینها، از آنجا که الله در قرآن، همواره مؤمنین را به عدالت توصیه میکند، درست نیست از طرفی معترضین به کشتار مسلمین در تورکستان شرقی و قاراباغ دستگیر و زندانی شوند اما از طرف دیگر، در حالیکه هنوز تلخی خاطرهی پذیرایی دولت از سرکردهی قاتلین تورکهای مسلمان خوجالی (پاشینیان)، آنهم در سالروز قتلعام آنان، فراموش نشده و دلگیری ناشی از اظهار نظر یک مقام ناآشنا به آذربایجان مبنی بر «قتلعام پدران و مادرانتان را فراموش کنید تا استانتان پیشرفت کند» رفع نشده، هواداران آنهایی که مساجد قاراباغ را طویله کردهاند، مجوز هوچیگری در یک کشور اسلامی بگیرند.
همچنین، با اینکه نیک میدانیم ارامنه و در رأس آنان کشور ارمنستان حتی خودشان نیز به دروغ بودن ادعایشان واقفاند، ولی اگر واقعاً به چنین دروغی معتقدند میتوانند با تحقیقات تاریخی و حقوقی، مسأله را از طریق مجاری ذیربط پیگیری نمایند. وگرنه کارناوالی که با مظلومنمایی و در سایهی رأفت اسلامی مجوزش را دریافت میکنند، هیچ نفعی برای آنان ندارد.
ارامنه که روزگاری قبل از اغوا و فریب توسط غربیان ملت صادقهی منطقه بودند، بهتر است وظایف خود جهت صلح منطقهای و زندگی مسالمتآمیز را به عنوان جامعهای از منطقه متقبل شده و از رویاهای دور و دراز مبنی بر ارمنستان بزرگ دست بردارند.
منافع کشور ارمنستان ایجاب میکند که اولاً بیدرنگ مناطق اشغالی جمهوری آذربایجان را ترک نماید و سپس روابط حسنه و سالمی با کشورها و ملتهای همجوار برقرار نموده و نقش منطقهای خود را مطابق منافع ملی واقعی خویش و نه امیال اروپاییان بر عهده بگیرد. چرا که ارمنستان از نظر سیاسی و روابط بینالملل، نه به اروپا بلکه به این منطقه تعلق دارد.