گادتب: بولود قاراچورلو (سهند) وقتی منظومه «سازیمین سؤزو» را بر پایه داستانهای ددهقورقود سرود اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت. براهنی در تحلیلی بر خاصیت روایی و مادیت سازیمین سؤزو نوشت که دوره فرقه گرچه بسیار کوتاه بود، اما اثری عمیق، شدید و برقآسا داشت و نسلی از نویسندگان شیفته زبان مادری خود شدند. سقوط فرقه، در واقع سقوط زبان مردم آذربایجان هم بود و از آن تاریخ به بعد تنها شاعران و نویسندگان بردبار و شجاعی چون سهند، حبیب ساهر، محزون، علیرضا نابدل، مرضیه اسکویی و گنجعلی صباحی به ترکی نوشتند و نوشتههایشان را از چشم حکومت نژادپرست و طبعا از چشم مردم پنهان کردند.
بهرنگی در مقاله «ادبیات و فولکلور آذربایجان» در بررسی سازیمین سؤزو مینویسد که سهند در شعرهای خود از فلسفه حیات و تلاش انسان برای رسیدن به «پری زیبای حقیقت نام» سخن میراند. او قبل از هرچیز به هستی و حیات انسان، نه بصورتی روبه خاموشی و سکون، بلکه بصورتی که دایم در تغییرپذیری و تحرک است، نگاه کرده نشان میدهد که این تغییر و تحرک کورکورانه و خودبخودی نیست. شاعر کلمههای اصیل بسیاری در شعرش آورده که در مکالمه عامه به کار نمیرود. همین شاید باعث شود که خواننده در نظر اول منظومهها را روان نخواند و آسان نفهمد. البته این گناه شاعر نیست، گناه خواننده است که کتاب کمتر خوانده و لغات شعری و ادبی را از یاد برده است.
ساعدی نیز در یادداشتی برای سوگ سهند مینویسد که «ب.ق سهند» برای ایرانیان فارسیزبان نامیست ناآشنا وبرای مردم آذربایجان شاعریست معروف. برای آنهایی که با آثار او آشنایی نزدیک دارند، بزرگترین شاعری است که ادیبان آذربایجان نظیرش را به یاد ندارند. بولود سالهای طولانی نوشت ولی به زبان آذربایجان نوشت؛ بزرگترین شاعر روایتی، آشنا به فولکلور مردم خودش و آشنا به تمام پیچ و خمهای زبانی که زیر تسلط استبداد حتی در گوشه و کنار کاشانههای جدا افتاده مردمِ فقیرِ وطنش نیز داشت از یاد میرفت. وقتی سازیمین سؤزو را منتشر کرد، تمام هموطنان همزبان خود را به حیرت انداخت و زمانی که مرثیه کوتاه و ظریفش در مرگ صمد بهرنگی، دست به دست و دهن به دهن گشت، همه آذربایجانیها به قدرت و اعجاب زبان مادری خود پی بردند.
ابراهیم ساوالان