
گادتب: در پی حملات اخیر و افزایش نگرانیها از تشدید درگیریها، هزاران تن از شهروندان تهرانی در حال ترک این شهر هستند.
خروجیهای اصلی شهر، بهویژه بزرگراههای تهران-قم، تهران-کرج و تهران-رشت با ترافیک شدید و توقفهای طولانی مواجه شدهاند.
همزمان با این موج خروج، گزارشها از کمبود شدید بنزین در جایگاههای سوخت تهران خبر میدهند. شهروندان میگویند برای پر کردن باک خودروهای خود، ناچار شدهاند ساعتها در صفهای طولانی پمپبنزینها بمانند.
این وضعیت نگرانیها را از احتمال اختلال در تامین سوخت و تداوم بحران در پایتخت افزایش داده است.
خروج مردم از تهران آغاز یک فاجعه بزرگتر است
خروج گسترده مردم از تهران، پس از حملات سنگین اسرائیل و هشدارهای رسمی مبنی بر دوری از مراکز حساس، آغاز بحرانی پیچیده و چندوجهی است که میتواند ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران را در روزها و هفتههای آینده متزلزل کند.
تهران، بهعنوان قلب اداری، نظامی، اقتصادی و رسانهای جمهوری اسلامی، در طول دههها به شکلی کاملاً متمرکز توسعه یافته است. تمرکز زیرساختها، امکانات و قدرت در پایتخت، به بهای فقر امکانات و توسعه در سایر شهرهای ایران، اکنون در حال بازگشت بهعنوان یک تهدید امنیتی ثانویه است.
شهرهای کوچک و متوسط ایران که سالهاست از توسعهی متوازن بازماندهاند، حالا میزبان هزاران شهروند پایتختنشین هستند؛ مردمی که نه فقط از تهدیدات فیزیکی، بلکه از فروپاشی روانی و بیاعتمادی به ساختار حکومتی در حال فرارند. نبود ظرفیت خدماتی، بهداشتی، امنیتی و حتی رفاهی در این شهرها، احتمال بروز تنشهای اجتماعی، کمبودهای معیشتی، و تضادهای فرهنگی میان بومیان و مهاجران را بالا برده است.
تقابل شهروندان “مرکز” با مردم “حاشیه” که سالهاست زیر پوست جامعه انباشته شده، ممکن است حالا به خشونت علنی بدل شود. از یکسو، مهاجرانی که به رفاه و سرعت خدمات پایتخت عادت کردهاند، با کمبودها و ناکارآمدی شهرهای کوچک روبهرو میشوند؛ از سوی دیگر، بومیان احساس میکنند که با ورود این موج، منابع اندک آنان در حال غارت است. این تضاد میتواند به درگیریهای محلی، شکلگیری بحرانهای امنیتی در لایههای پایینتر و حتی بروز شکلهای جدیدی از شورشهای اجتماعی منجر شود.
این موج مهاجرت، حتی در غیاب ادامه حملات اسرائیل، ضربهای سنگین به وجهه و اقتدار جمهوری اسلامی است. وقتی پایتخت در حالت تخلیه قرار میگیرد، یعنی عملاً مشروعیت و اعتماد عمومی به نظام فرو ریخته است. از سوی دیگر، ناتوانی در مدیریت آوارگان داخلی میتواند به گسترش نارضایتی عمومی، از بین رفتن کنترل اجتماعی و حتی آغاز اعتراضات گسترده در مناطق میزبان منجر شود.
در حالی که تهدید اصلی از سوی جنگندهها و موشکها آغاز شد، اکنون خطر اصلی از انتقال جمعیت، آشفتگی اجتماعی، نابرابریهای ساختاری و بیبرنامگی حکومت در برخورد با بحران انسانی نشأت میگیرد. اگر این روند ادامه یابد، ایران نه فقط در جبهه نظامی بلکه در جبهه اجتماعی نیز با فاجعهای روبرو خواهد شد که شاید جبرانناپذیر باشد.