گادتب: وقتی به استانها و شهرهای فارس نشین مینگریم، و آنها را با شهرهای آذربایجان مقایسه میکنیم، تفاوتی عجیب در آن دیده میشود، و آن این است که شهرهای آذربایجان نه تنها پیشرفت نمیکنند، بلکه پسرفت و توسعه رو به عقب نیز دارند، در واقع اگر دست نخورده باقی بمانند شاید بسیار توسعه یافته تر باشند! در طول دورههای متوالی به هر نحوی آذربایجان دچار پسرفت شده است؛ برای نمونه انتقال ثروتهای مس وطلا به سایر شهرها یا خشک شدن دریاچه اورمیه، از موارد برجسته این پسرفت میباشد، با این حال اخیرا فروش “کشت و صنعت مغان”، “ماشین سازی تبریز” و “تاراج جنگلهای قره داغ” از نمونه هایی هستند که در هر کدام نماینده های مجلس مستقیم یا غیر مستقیم در آنها نقش داشته و یا می توانستند مستقیم یا غیر مستقیم از این عمل ممانعت کنند، اما چه میشود که وقتی از مسئولان دولتی یا فعالان مرکز از علت این خیانتها پرسیده میشود، در پاسخ میگویند که “علت عقب ماندگی آذربایجان، نمایندگان یا مسئولان خودش میباشد”.
تحلیل استدلال بالا میتواند ابعاد جالبی را روشن کند، نیک میدانیم که فرد نماینده باید یک ویژگی برجسته داشته باشد تا بتواند با تعهد اخلاقی از حقوق منطقه خود دفاع کند، و آن ویژگی چیزی نیست جز “وطن پرستی” یا “عرق ملی” به سرزمین آبا و اجدادی خود، اما جواب معما نیز درهمین نکته نهفته است، وقتی یک اصفهانی از توسعه شهر اصفهان سخن میراند، از اصفهان دوستی و عشق به اصفهان سخن میگوید، هرگز متهم به “پان اصفهانیسم” نمیشود، این فرد اصفهان دوست، بیشترین رای را آورده و نه تنها به وطن خود خیانت نمیکند، بلکه تمام مدیران و مشاوران و مسئولان اصفهان را نیز از افراد “اصفهان دوست” انتخاب میکند، اما وقتی نوبت آذربایجان میرسد، کسی جرات ندارد از وطن دوستی، از تبریز دوستی، از اورمیه دوستی از آذربایجان دوستی سخن براند، و افرادی که عرق ملی به این سرزمین دارند به جرم “پان ترکیسم” بودن رد صلاحیت شده و دقیقا افرادی باقی می مانند که هیچ حسی نسبت به وطن خود ندارند!
و چنین میشود که نمایندگان مجلس در مسئله کشت و صنعت مغان، دریاچه اورمیه و جنگلهای قرهداغ در خوشبینانه ترین حالت نگاه اداری و بخشنامه ای دارند، و چون تهی از عرق ملی و وطن دوستی هستند، ممکن است هرگونه اقدام منفی نیز انجام بدهند!!!