گادتب: حاکمانی باید باشند که فرمان صادر کنند و مردمی باید باشند که فرمانهای صادره را بپذیرند تا حکومتی پدید آید.
اگر فرمانهای صادر شده از طرف فرمان پذیران پذیرفته و اطاعت نشوند، بخودی خود اساس حاکمیت در هم میشکند و معنایی برای دولتداری نمیماند.
پذیرش فرمانهای حاکمان از طرف مردم پیش شرطهایی را نیاز دارد. زور و قدرت عریان حاکمان، اقتدار و هژمونی، مشروعیت و مقبولیت از جمله آنها هستند.
مشروعیت و مقبولیت، جوهرهای از درون مردم است، نیرویی است که فرمان پذیران با طیب خاطر به حاکمان میبخشند. با رضایت خاطر فرمانهای حاکمان را اطاعت میکنند.
زور و قدرت، نیرویی در انحصار حاکمیت است. اختیار اعمال یا عدم اعمال آن انحصارا در اختیار حاکمان است. مردم در اعمال یا عدم اعمال آن دخالت مستقیم ندارند. زور و قدرت، عریانترین، گرانترین و خشنترین نیروی حاکمیت است که در وادار کردن مردم به فرمان پذیری بکار برده میشود. در این بخش از رابطه مردم و حاکمان، فرمان پذیری مردم از فرمانها، مستقیم و عریان، از ترس مردم از قدرت حاکمان ریشه میگیرد. ابزارهای قدرت عریان، زندان و اسلحه و سرکوب و اعدام و بازداشت و تعزیر هست که اساسا در اختیار مردم نیست.
اقتدار و هژمونی، نیرویی مابین مشروعیت و قدرت است که حاکمیت برای فرمان پذیر کردن مردم از آن استفاده میکند.
اقتدار و هژمونی نیرویی است که موجب میشود، مردم بدون استفاده مستقیم از زور و قدرت عریان، تسلیم فرمانهای حاکمان شوند.
مردم به صورت طبیعی، با قدرت و تواناییهای خارق العاده کنار میآیند و طبیعتا به آن عادت میکنند.
اقتدار و هژمونی، مردم را ناخودآگاه و بطور اتوماتیک، حتی اگر ناراضی هم باشند، وادار به فرمانپذیری از حاکمان میکند. این، نوعی ترس پنهان است که بدون استفاده از زور مستقیم و عریان در مردم بوجود میآید، و آنها را مجبور به اطاعت ناخودآگاه از فرمانهای حاکمان میکند.
حاکمیتهایی که از اقتدار و مشروعیت لازم برخوردارند نیاز چندانی به استفاده مستقیم از قدرت عریان ندارند.
حاکمیتی که برای فرمان پذیر کردن مردم، مجبور میشود با عده زیادی از مردم خود، مستقیما از ابزار قدرت عریان استفاده کند، جدا باید به مردمی و مشروع بودن خود شک کند. حاکمیتها مخصوصا زمانی که مشروعیت آنها مختل میشود، مجبور میشوند برای تامین نیروی اقتدار خود ابزارهای قدرت عریان را که در اختیار دارند به رخ فرمان پذیران بکشند تا ترس پنهان آنها از قدرت حاکمان را تقویت کنند.
مطمئنا سواستفاده از ابزارهای قدرت برای تامین اقتدار، نه تنها مشروعیت و اقتدار از دست رفته را به حکومت بر نمیگرداند، بلکه موجبات گریز و بیگانگی بیشتر مردم از حاکمان میشود.
بدینوسیله احکام سنگین و ناعادلانهای را که اخیرا در حق برخی از فعالان سیاسی اجتماعی صادر شده است را، محکوم میکنم و به مسئولین پیشنهاد میکنم برای کسب اطاعت از مردم، به شیوهای عقلانی-انسانی ابزارهای مشروعیت و اقتدار را تقویت نمایند، تا مجبور به سو استفاده از ابزارهای قدرت عریان نشوند. در شیوه مورد استفاده فعلی واژه اصیل «قدرت سیاسی» واقعا به ابتذال کشیده شده است.