گادتب: ایرانشهریهایی که عقده خودبزرگ بینی دارند و در توهم نژاد آریایی، با «ذهن عقب مانده، مغز پوسیده و دل پرکینه » شب را به صبح می رسانند و چشم دیدن هنر دیگر ملل و اقوام ، بخصوص توانائیهای تورکها در زمینه های مختلف را به معنای عام آن ندارند، رقصِ پر تحرک، زیبا و هنرمندانه تورکان آذربایجان را که در هر نوع آن معنا و مفهوم خاص به بیننده منتقل میشود و قابل قیاس با «رقص بابا کرم» آنها نیست به ملل و اقوام دیگر قفقاز نسبت میدهند، در حالی که هر کدام از این رقصها برگرفته از زوایای زندگی پرتحرک تورکان و مهارت آنها در مقابله با دشمنان در میادین جنگ و مبارزه ، در هنگام جشن و سرور و عروسی، در زمان استراحت و تلطیف فکر و ذهن و دیگر موارد زندگی بوده و دارای معانی و مفاهیم خاص است.
« در اثری که که به وسیله ابوالفرج ، مؤلف قرن سیزده میلادی [حدود هشتصد سال پیش] به زبان سُریانی نوشته شده شرح عروسی سلطان طغرل بیگ [سلجوقی] اولین نوه پسری سلجوق با دختر خلیفه بغداد [در هزار سال پیش ] آمده است.
وی ضمن شرح مراسم عروسی ، رقص ترکی را توصیف می کند که در آن «ترکان در حال رقص گاه می نشینند و گاه بر میخیزند». بر اساس کلیه شواهد، این رقص همانی است که در روسیه به عنوان پلیاسکاف پریزیادکو ( pliaskov prisiadkou ) نامیده می شود و روسها به احتمال قریب به یقین آنرا از ترکها آموخته اند.»
(و . بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه ، ترجمه دکتر غفار حسینی ص: 126 انتشارات توس، سال 1376) تهران
حال، چرا ایرانشهریها که مانقوردهای خودمان هم با آنها همنوا می شوند از چنین هنر دل انگیز و زیبای تورکان آذربایجان رنج می برند ، در فلسفه نبود چنین فرازهای زیبا، پر تحرک و شور انگیز در رقص و موسیقی آنها و غلیان حس حسادت و دشمنی از ذهن عقب مانده، مغز پوسیده و دل پرکینه آنها نسبت به داشته ها و ثروت معنوی تورکان است!