گادتب: سال های دوری نیست!
وضعیت فضای سیاسی آذربایجان جنوبی قبل از سال 85 به گونه ای بود که حتی به زبان آوردن نام آذربایجان کافی بود ماه ها در اداره اطلاعات جمهوری اسلامی ایران مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت.
روز های سختی بود، شهری چون اورمیه که امروز مرکز پراتیکی آذربایجان جنوبی محسوب میشود، شاید 10 تن بیشتر میللت چی(فعالان میدانی و سیاسی آذربایجان جنوبی) وجود نداشت.
سیاسیون آذربایجان جنوبی با امکانات مالی و لجستکی بسیار محدود و شخصی خود سلسله مبارزات میدانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را علیه دولت وقت جمهوری اسلامی ایران و جریان غیر انسانی ایرانشهری شروع کردند که نهایتا در سال 85 جامعه آذربایجان جنوبی با واژه استعمار آشنا شد؛ تلفات آن نیز 10 ها تن شهید، صد ها جانباز و بیشمار دستگیر شده گان بود.
تا قبل از قیام سال 85، آگاه سازی هویت ملی آذربایجان جنوبی تنها در بین جامعه اقلیت آگاه آن هم به صورت محدود انجام میگرفت ولی در وقت قیام و بعد آن استارت سونامی بازگشت به هویت نه تنها در جامعه اکثریت آگاه آذربایجان جنوبی شکل گسترده ای را به خود اختصاص داد بود بلکه جامعه نا آگاه نیز به شدت مورد تاثیر قرار گرفت و حرکت ملی آذربایجان توانست خود را به عنوان جریان کنش گرا بر دولت وقت همچنین تئوریسین و طرفداران جریان ایرانشهری نشان دهد و موجودیت خود را بر آنان دیکته کند. توصیف و دیکته ای که بسیار سخت اما شدنی بود! چرا که مکتب و اندیشه حرکت ملی بر اراده فعالان سیاسی-میدانی اش به اندازه مرگ و زندگی معنا داشت.
امروز بر آنچه که شاهد هستیم جریان ایرانشهری با تمام ابزار های دولتی و خصوصی خود منجمله تلوزیون، روزنامه و رسانه های مختلف، همچنین با توسل به جامعه خود روشنفکر حاضر در آذربایجان جنوبی که با بودجه های هنگفتی که از سوی جریان شعوبی فارسی، برای تبلیغ تاریخ و نشر هویت جعلی دریافت مینمایند، سعی میکردند حرکت ملی را جریان پان ترکیسمی جلوه داده و فعالین آن را نژاد پرست و ستون پنجم جمهوری تورکیه به جامعه ایران معرفی کنند! این در حالی بود که حرکت ملی آذربایجان توسط ایدولوژی پردازان و تئوریسین های چپ و راست با دیدگاه های کاملا مختلف شکل گرفته است. لیکن با تمام ابزار ها، جریان شعوبی نتوانست سونامی آگاه سازی جامعه آذربایجان جنوبی را متوقف سازد و به گمراهی بکشاند.
زمانی نگذشته بود که حرکت ملی آذربایجان در سیری از تاریخ توانست خود را به عنوان جریان سیاسی حاکم در آذربایجان جنوبی معرفی کند و دیگر جریانات اعم از مجاهدین خلق، سلطنت طلب و… تماما از صحنه سیاسی آذربایجان جنوبی به حاشیه کشیده و با ریزش سمپادی خارج از باورشان روبرو شدند. چرا که بسیاری از عضو های پیر مجاهدین خلق، چریک فدایی و… ایدولوژی، تئوری و راه حل های سیاسی حرکت ملی آذربایجان را با آغوش باز قبول نموده بودند.
اتاق فکری شعوبی فارسی با توسل به راه روش های مختلف، تئوری تحت کنترل قرار دادن حرکت ملی آذربایجان از جمله سمپاد ها و کنش گران سیاسی آن را برنامه ریزی میکردند که تا به امروز آنچه که مشخص است سنگ شان به تیر خورده است! تئوری های مختلف شان در برابر اندیشه، مکتب و ایدولوژی های سیاسیون آذربایجان جنوبی بی ثمر مانده و با ادامه سلسله مراتب مبارزات همچنین به دوش گرفتن سال ها زندانی و شکنجه، سخت ترین تاوان را در بین جریان های اکتیو حال حاضر جریان های سیاسی ایران را بر جان خریده اند و در مقیاس بزرگ اندیشه غیر انسانی ایرانشهری را در آذربایجان جنوبی زیرورو نموده اند.
روزی که عده ای از والدین زبان فارسی را پاس داشته، به آریایی بودنشان دم میزدند و به فرزندانشان آدرس غلط نشان میدادند، امروز شاهد آن هستیم جامعه نا آگاه دیروز آذربایجان، امروز به هویت ملی خود بازگشته و عملا از نظر جنگ روانی پیروز میدان شده ایم.
نمونه آگاه بودن جامعه آذربایجان جنوبی را میتوان در نحوه ی کنش انقلاب فیک باصطلاح زن زندگی و آزادی مشاهده کنیم که ملت آذربایجان جنوبی فریب شعار های جریان ایرانشهری با آن همه رسانه های پوپولیستی با بودجه میلیون دلاری، خارج و داخل نشین گمراه نشده و طبق برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت حرکت ملی آذربایجان پیش رفتند.
امروزه فاز آگاه سازی به نحوه ای پیش می رود که حتی رسانه های حرکت ملی آذربایجان نیز در تشخیص و پوشش خبری آن عاجز شده است و این یعنی ایدولوژی و تئوری های اتخاذ شده از سمت اتاق های فکری تشکل ها و جمع های مستقل سیاسیون آذربایجان جنوبی در بازه زمانی سه نسل به شکل دور از انتظار فراگیر شده است و این حاوی یک پیام است؛ نزدیک میشویم به هدف نهاییمان.