گادتب: در یک شهر تُرک/کُرد، شهردار تُرک که به فارسی در مدح بسیجی بودن برای نظام مقدس صحبت میکند، در جلسه شورای شهر به زبان مادری خودش صحبت میکند و نماینده کُرد شورا (که به تُرکی برای صداوسیما کار کرده است) به فارسی صحبت نکردن شهردار معترض میشود. این اعتراض سیاسی از جمله ممکن است به این دلیل باشد که آقای نماینده میداند که همان شهردار و احتمالا دیگر اعضا نمیگذارند ایشان در جلسه شورا شهر به کُردی صحبت کند.
پخش ویدیوی این رویداد، موجی از انتقاد ناسیونالیسم مرکزگرا را به دنبال داشت. انتقادهایی عموما ناظر به نگرانی از بابت تضعیف “زبان ملی”، نقض حقوق قانونی زبان فارسی و نفرتپراکنی از رهگذر خواست تکلم به زبان مادری. انتقادهایی بیپایه.
فارغ از بازی سیاسی که آقای شهردار بسیجی و آقای شورای شهر معترض و بهرهای که قرار است از قَبِلِ این بازی سیاسی ببرند، آنچه در جلسه شورای شهر ارومیه رُخ داده است، طبل شکست سیاست رسوا و عمیقا فاشیستی تکزبانی در کشوری چندزبانه است.
عشق فارسزبانها و ناسیونالیستهای مرکزگرا به زبان فارسی، عشق به زبانی است که با آن زبان باز کردهاند، بزرگ شدهاند و عشق ورزیدهاند. همچنان که عشق تُرکها، کُردها و عربها و بلوچها و ترکمنها و … به زبان مادریشان، عشق است به زبانی که با جهان کودکیشان شکفته است و غمها و شادیهایشان را در قالب کلمات پرورده است و میزبان احساسات عاشقانهشان شده است.
در کشوری که نظام سیاسیاش سالانه میلیاردها دلار خرج توسعهطلبی منطقهای، دفاع از دیکتاتورهای کوتوله، جنگهای نیابتی و گسترش هلال شیعی میکند، مساله مقاومت در برابر تغییر سیاستهای زبانی، نه ناشی از کمبود منابع و نگرانی امنیتی که ناشی از فقدان شعور و فاشیسم نهادینه در درون ساختارها سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و البته جهان بینالاذهانی جامعه فارسزبانان مخالف برابری زبانی است.
زیبایی، کارایی و اهمیت زبان فارسی را در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران چند زبانه کردن نظام آموزشی، ادرای و حقوقی تهدید نمیکند. آنچه زبان فارسی را تهدید میکند دفاع فاشیستی و تنگنظرانه از آن است. با اصرار بر نظام آموزشی و اداری تکزبانه و وحشت مالیخولیایی از چندزبانه کردن نظام آموزشی، به نفرتی دامن میزنم که خانه را از پایبست ویران میکند.
فارغ از نقش تاریخی و جایگاه ادبی و فرهنگی زبان فارسی در جهان فارسزبانها و در حافظه مکتوب ایرانیان غیرفارسزبانی که سواد فارسی داشتهاند، در جهان معاصر و در استمرار واقعیت چندزبانه بودن مردمان ایرانی، زبان فارسی را نمیتوان تنها زبان ملی ایران خواند (کشورهای چندزبانه چندین زبان ملی دارند). زبان مادری شما، میتواند زبان عزیز ما هم باشد و میتواند همچنان تنها زبان مشترک یا میانجی بین ما و یا یکی از چند زبان میانجی ما در آینده باشد اما زبان ملی من زبان مادری من است. ما در ایران چندین زبان ملی داریم. زبانهای مادری مختلف ملتها/اتنیکهای ایرانی همه زبانهای ملی ایران هستند.
وقتی فارسی، زبان قوم فارس در ایران و زبان مشترک/میانجی ایرانیان را تنها زبان ملی ایران میدانید و زبانهای مادری دیگر را محلی/قومی نامیده و به حاشیه انکار میرانید، عملا به جنگ شهروندان غیرفارسزبانی رفتهاید که برجستهترین وجه هویتیشان انکار میشود. در این جنگ همه بازندهایم، شما بیشتر.