گادتب: دعای تحویل سال از تلویزیون ایران پخش میشد… سالی که گذشت را در ذهنم مرور میکردم و البته کل عمرم را…
من هم مثل خیلی ها، در زندگی خود شیرینی ها و تلخی ها زیاد داشتم… اواخر دهه ی هفتاد به لحاظ اقتصادی ورشکسته شدم و سالهای زیادی را به سختی گذراندم، در این سالهای تنگدستی، بسیار تنها بودم و با تمام وجودم تنهایی در دوران گرفتاری را تجربه کرده بودم…شرایط سی سال پیش جمهوری آزربایجان را همیشه من با تمام وجودم درک کرده ام؛ تنهایی در اوج گرفتاری!!!!!
جمهوری آزربایجان، سی سال پیشِ خود را، تنها بود و گرفتار، و نهایت باخت…شکست مقدمه ی پیروزیست… من درکم از این شرایط آزربایجان کاملا عمیق است، چرا که خودم نیز در زندگی شخصی خودم در سطح وسیعی گرفتار شدم و تنها ماندم و باختم و شکست مقدمه ی پیروزیست…
به ۱۳۹۹ رسیدیم… شیرین ترین خاطره ی من و شیرین ترین خاطره ی بسیاری از ترکها و مخصوصا بسیاری از آزادگان جهان در این سال رقم خورد… جنگ آزربایجان و ارمنستان دوباره شروع شد… شیرین ترین خاطره ی عمر بنده در این ماجرا رقم خورد… با دوستان عضو “آرام” مثل تمام فعالین آزربایجان بیانیه صادر کردیم…
متن بیانیه به همراه اتفاقی دیگر شیرین ترین لحظه ی عمر مرا رقم زد:
از سران جمهوری آزربایجان میخواهیم که دفاع ملی را تا آزادی کامل سر زمینهای اشغالی ادامه دهند و ما نیز اعلام میکنیم که جنگ آزربایجان جنگ ما، ظفر آنها ظفر ما، شرف آنها شرف ما و شهید آزربایجان شهید ما و دشمنان آزربایجان دشمنان ما هستند… تمامی طیف ها و جریانات حرکت ملی این موضع را گرفتند و متعاقب آن مردم به خیابانها آمدند و دستور دادند که “نوردوز گرک باغلانا”…. همزمان اردوِغان در جواب تهدید پوتین گفت: سن گئل بیزده گلریک، آز’دان آز گئده ر ، چوخدان چوخ گئده ر… در این لحظه در اوج غرور گریه کردم و این گریه شادترین لحظه ی عمر من بود… حالا باید ما خود را تقویت کنیم و قطعا “جنگ سوم قره باغ” غرورها و اشک های شوق زیادی را از ما جاری خواهد ساخت و تمام نا پاکی ها را از قفقاز خواهد شست …
دقایق ابتدایی سال ۱۴۰۰ شمسی