گادتب: در مطالعات اجتماعی از مفهوم بی تفاوتی یا فقدان حساسیت اجتماعی(Social Apathy) به عنوان یکی از آسیب های مهم در روابط انسانی یاد میشود از نمونه های دستفروشهایی که خودسوزی کرده اند یا بی شمار نزاعهایی که در جلو چشمهایی بی تفاوت ما رخ داده و کوچکترین دخالتی نکرده و حتی کک مان نیز نگزیده می گذرم تنها به موضوعی اشاره می کنم:
دیشب با قطار از کرج عازم تبریز بودم قطار دقیقا یکساعت و چهل دقیقه تاخیر داشت! نه تنها یک نفر از مسئولین راه آهن عذرخواخواهی نکرد بلکه حتی یک نفر از بین مسافران بی شماری که در ایستگاه به مدت یکساعت و چهل دقیقه سرگردان شدند اعتراض نکردند حتی به نظر ناراحت هم نمی رسیدند و تنها قدم می زدند و می نشستند و دوباره بلند می شدند…
همیشه که عادت دارم حتما پرس و جو کنم رفتم پیش یکی از مقامات راه آهن و گفتم آقا چه کسی باید بخاطر این تاخیر و اتلاف وقت ما مسافران از ما عذرخواخواهی کند؟ چون مثلا در ژاپن به دلیل اینکه یکی از قطارهایش ۲۰ ثانیه زودتر از زمان مقرر به راه افتاده بوده،از مسافران عذرخواهی کرده… طرف،اول تعجب کرده سپس خراب شدن ریل راهن و کارهای تکنیکی و مهندسی را پیش کشیده و اینکه به ما مربوطه نیست و آنها کوتاهی کرده اند و خدا گردنشان را بشکند…یاد سخن دهخدا افتادم که:
« دهقانی از عامل به حاكم شكايت برد. حاكم عامل را نفرين میگفت: دهقان را خشم آمد و نوميد به راه افتاد.
حاكم گفت: كجا می روی . گفت: نزد مادرم! زيرا او بهتر از تو نفرين می كند.»
بالاخره بعد از نزدیک به دو ساعت تاخیر سوار شدیم داخل کوپه قطار وقتی مسئله را پیش کشیدم همگی با بی تفاوتی گفتند مسئله مهمی نبوده یک مرتبه یکی از مسافرین گفت:چه فرقی می کند؟ مثلا زودتر رسیدیم به مقصد چه کارخواهیم کرد؟!
البته وقتی شغلش را پرسیدم چندان تعجب نکردم چون لیسانس بیکار بود! دومی هم یک معلم حق التدریسی بود که اصلا تابستان کلاس نداشت سومی هم یک پیرمردی بود که بیشتر پیگیر این بود که قطار کجا برای نماز نگه خواهد داشت چهارمی هم به قطار نرسیده بود پنجمی هم پسربچه من بود که با تبلت اش بازی میکرد و ششمی هم بنده بودم که برای نوشتن مطلبی برای کانال ام،تفاوت چندانی نمی کرد که در مبدا آنرا بنویسم یا در مقصد…!
راستش خنده ام گرفت و آدمهای این کوپه قطار ما در واقع تمثیلی از آدمهای کل جامعه ما بوده که زمان برایشان اصلا مهم نیست که کاملا بی تفاوت هستند اما بی تفاوتی بد دردی است …
يك نويسنده روسی مینويسد:
«از دشمنت نترس، چون او فقط می تواند تو را بكشد. از دوستت نترس، چون فقط او می تواند به تو خيانت كند، ولی از آنها بترس كه بی تفاوتند چون با بی تفاوتی خود وضعی را پيش می آورند كه در آن كشتن و خيانت كردن می تواند روی دهد