گادتب: هویت طلبی امری عصری است، اجتماع هویتهای گوناگون موجب خدشه به دیگری نیست اروپای واحد هویت فرانسویها و یا مجارها و یا ژرمنها را از بین نمیبرد نه زبان و نه فرهنگ هیچکدام، خدشهای نمیبیند، ملل ایران در چهارچوب ملتهای برابر میتوانند باهم و یا جدا از هم باشند در اصول هویت طلبی هیچگونه برتری و ترجیحی به هم ندارند، آذربایجان هویت سرزمینی و جغرافیایی ما است و تورک هویت تباری ما است.
دورنانیوز – عیسی نظری: امر سرزمین زیر پای انسان درست همانند زبان مادری بخشهای مغفول و ناگفتهای دارد که روزبهروز بیشتر کشف میشود، یعنی اگر روزی زبان را تنها وسیله ارتباطی میدانستیم امروز زبان بخشی از شخصیتسازی را بر عهده دارد؛ امروز دولتی که زبان بخشی از مردم را ممنوع میکند در جهانبین الملل و طبق قوانین بینالمللی دیگر فقط زبان کش نیست دقیقاً بهعنوان (ژنو ساید) یعنی نسلکش نامیده میشود هویتطلبی امری نو و عصری است فقط در ایران با یک اشکال روبرو شده است که من نمیدانم آن را جزو نقص و یا نقطه قوت آن بدانم.
امر تئوری در یک دوره زمانی مشخص و معمولاً طولانیمدت عمومی میشود مثال شخصیت بزرگی چون نورالله خان یکانی راه نجات توده مردم را در مدرسه میدید وقتی اولین مدرسه را به یکانات آورد، آن مدرسه از طرف نیروهای سنتی و ضد نو به آتش کشیده شد، آن مدرسه در شهرستان خوی و مرند و حتی تبریز هم چنان سرنوشتی پیدا کرد و بالاخره در زنوز اجرا شد. در ایران زنوز تنها منطقهای بود که قبل از همه ریشه بیسوادی از بین رفت.
منظورم این است که هویت طلبی در جهان آغاز شد ولی در اثر حکومت مرکزگرای ایران و در پیرامون ایران زودتر ازهمه جای جهان رشد و به یک تئوری مسلط تبدیل شد، این اگر هم یک نقطه قوت برای ما باشد، یک نقص کشنده و یا بهتر مبتذل کننده است.
یارو تا دیروز رانتخوار بوده، امروز موفقیت در انتخابات را در اخذ رأی مردم هویت طلب میداند، هم از مردم هویت طلب رأی میخواهد و هم اراذلواوباش جامعه را در چنبره خود میگیرد و با پول این کارها را هم همزمان انجام میدهد و چون معمولاً فرقی بین هویت طلبی و ملیگرایی نمیداند آنها را قاطی میکند.
در امر هویت طلبی این تصاحب داشتهها بهعنوان ذهن ثابت و اصول سنتی نیست، یعنی ما در امر هویت طلبی هر داشتهای را از آن خود میدانیم داستانها، اسطورهها، افسانهها، از ادیان مختلف و در دورههای مختلف و از اشیا و حیوانات و اجسام در امر هویت طلبی این داشتهها بهعنوان موزه عمل میکند یعنی همهچیز گذشته از آن ما است ولی معنی آن این نیست که به آنها اقتدا کنیم و یا آنها را مدل و الگوی زندگی خود بکنیم، آنها داشتههای ما هستند و در موزه جامعه ما وجود دارند، همواره این اشتباه در نوشتههای دوستان ما دیده میشود که گویا جهانیشدن سرآغاز هویت زدایی است.
جهانیشدن جز با هویت گرایی خاص و مرسوم قادر نخواهد بود به سرانجام خود برسد بدین جهت جهانیشدن برای حفظ هویتهای مشخص در جمع است، امروزه وحدت اسم رمز فاشیسم است، یعنی یکسانسازی انسانی بر اساس هر نوع فکری، جمع و اجتماع یکسان خود اسم رمز توتالیتاریسم و نابودی شخصیت انسانی است.
فرد باید ارزش داشته باشد و جمع آن افراد است که دارای ارزش است، داشتههای هویتی ما مال ماست و به آن احترام میگذاریم و ارزش قائل هستیم اما نه بهعنوان سپر و اسلحهای برای جلوگیری از تمدن و مدنیت، نه برای اینکه از آن اجناس موزهای بهعنوان مدل زندگی روزمان استفاده کنیم در این صورت فرق ما با باستانگرایان و گذشتهگرایان و مرتجعین در چیست؟
ارتجاع چه سفید و چه سرخ و چه سیاه بازگشت به گذشته است چه داعشی باشد و چه کوروشی، ارتجاع عقبماندگی و بازگشت به قبل از آن عقبماندگی که خود عامل همان عقبماندگی امروز است، وسایل موزهای برای حفظ و نگهداری آنها و نگاه کردن و افتخار برای آن اصالت تباری است نه برای استفاده کردن از آن داشتهها.
امر ملیگرایی و سرزمین بهعنوان اصل و تئوری آن امری جداست و امر هویت طلبی با تئوری زیر پا و امر سرزمینی موضوع دیگری است، در ملیگرایی باید منافع ملت خود خاص آن ملت مدنظر باشد در امر هویت طلبی منافع تمام ملتهای جهان مدنظر است یعنی وقتی امری را برای ملت خودمان میخواهیم آن را باید به کردها و فارسها هم خواست نسبت به هم ترجیح ندارند النهایه از زیر پا آغاز و تا آن موقعیت که ممکن است ادامه یابد.
حال چون فارسها امکانات مملکت را در مرکز برای خود بر میدارند و یا چون کردها و یا برخی در پی جهانگشایی و یا سرزمین یابی هستند با خواستههای ما تضاد به وجود میآید.
هویت طلبی امری عصری است، اجتماع هویتهای گوناگون موجب خدشه به دیگری نیست اروپای واحد هویت فرانسویها و یا مجارها و یا ژرمنها را از بین نمیبرد نه زبان و نه فرهنگ هیچکدام، خدشهای نمیبیند، ملل ایران در چهارچوب ملتهای برابر میتوانند باهم و یا جدا از هم باشند در اصول هویت طلبی هیچگونه برتری و ترجیحی به هم ندارند، آذربایجان هویت سرزمینی و جغرافیایی ما است و تورک هویت تباری ما است.
هویتهای گوناگون تنها در پیش فاشیسم و بهخصوص شوونیسم باهم متضاد هستند مادرت را بیشتر دوست داری یا پدرت را تنها از ذهن مریض تراوش میکند.
اول ایرانی هستی یا آذربایجانی؟ سؤالی است که شوونیسم بیمار به طرح آن میپردازد؛ کدام شعرت را و یا کدام فرزندت را بیشتر دوست داری؟ سؤالی نیست که یک ذهن سیال و سالم به طرح آن بپردازد. اصول هویت طلبی جدا و اصول ملیگرایی جدا است، شناخت آنها میتواند ما را دررسیدن به منافع ملت خودمان کمک نماید.
عوامزدگی و پوپولیسم امروزه آفت تمامی اندیشهها است، مجتهدین بزرگ در اثر ماندن در عقبه مریدان خود تبدیل به فسیلهای ذهنی میشوند اندیشهها همچنین هستند، اگر در سیطره عوام قرار بگیرند، تبدیل به خرافات و مزخرفاتی میشوند که موردپسند سنتیترین و کهنهترین انسانها قرار میگیرند، انسان مدرن در عصر امروز باید انسان عاقل و خردمندی باشد و از هرگونه خرافه دوری گزیند.
دورنانیوز