گادتب: روزنامه اطلاعات، در مورخه ۲۹ مهر، یادداشت کوتاهی در مورد زبان فارسی منتشر کرده که بیش از هر چیز نمایانگر اوج کمسوادی، عنادورزی و کینهتوزی نگارنده آن است.
نگارنده در حالی در جایجای مطلب خویش از زبان فارسی به عنوان “زبان ملی” یاد میکند که نه تنها در هیچ “سند تاریخی” به چنین مفهومی برخورد نمیکنیم، بلکه حتی در هیچ “سند قانونی” نیز چنین تعریفی از زبان فارسی ارائه نگردیدهاست. به نحوی که حتی در “قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران” از زبان فارسی نه به عنوان زبان ملی بلکه به عنوان “زبان رسمی” یاد شدهاست.
نگارنده در حالی سعی میکند زبان فارسی را نه حتی به عنوان مؤلفهای از هویت ملی ایرانی بلکه به عنوان مؤلفه بنیادین هویت ایرانی یا عمود خیمه هویت ایرانی معرفی نماید که هم اسناد تاریخی و هم وضعیت موجود فعلی خلاف آن را نشان میدهند. به عبارت دیگر، همانگونه که در روزگار کنونی کشور ایران از لحاظ جمعیتی دارای تنوع زبانی، نژادی و مذهبی است و انتخاب زبان فارسی، یعنی زبان یکی از اقوام/ملل ساکن در آن، به عنوان زبان ملی همه ایرانیان یا به عنوان مؤلفه هویتی همه ایرانیان به منزله نادیده گرفتن و انکار و سرکوب سایر زبانهاست، در طول تاریخ نیز زبان فارسی هیچگاه از چنین کارکردی برخوردار نبودهاست.
برخلاف تصور نگارنده مطلب روزنامه اطلاعات، اولاً در طول تاریخ هیچگاه مفهومی به نام “هویت ملی یکپارچه ایرانی” وجود نداشته است و ثانیاً زبان فارسی نه تنها مؤلفه این “مفهوم ناموجود” نبوده، بلکه زبانی بوده که آن چنان که “زبان دری” نامیده میشده، در ابتدا تنها در دربار شاهان رواج داشته و البته بعدها هم در سایه مدایحی که “شاعران پارسیگوی” در مدح سلاطین تورک میسرودند، رفته رفته در بین خواص جامعه رایج گردید ولی فراموش نکنیم که زبان فارسی در هیچ برهه تاریخی زبان فراگیر ساکنین این سرزمین نبودهاست.
واقعیت این است که در طول تاریخ آنچه که اقوام/ملل ساکن در این سرزمین را به هم پیوند میداده زبان فارسی نبوده، بلکه قدرت شمشیر سلاطین تورک بودهاست. به تعبیر دیگر، در طول تاریخ هیچ منطقهای از این سرزمین صرفاً به خاطر این که فارسزبان بوده و یا احیاناً شیفته زبان فارسی! بوده، دل به حاکمیت مرکزی کشوری که امروز ایران نامیده میشود، نسپردهاست. بلکه همانگونه که بیان کردم تمامی این مناطق تنها و تنها به “قدرت شمشیر تورکان” به یکدیگر پیوند خوردهبودند. کما اینکه هرگاه که قدرت حکومت مرکزی تضعیف شده یا حکومت مرکزی سرگرم جنگ با همسایگان خود بوده، حکام محلی از هیچ فرصتی برای گردنکشی چشمپوشی نکردهاند. حتی در دوره صفوی و حتی در دوره شاه عباس کبیر که حکومت مرکزی در اوج قدرت خویش بود!
بنابراین لازم است نگارنده مطلب مزبور به جای سیر در عالم تصور و خیال پارسیگرایانه خویش، قدری به صفحات تاریخ مراجعه کند و به جای انکار حقوق سایر ساکنین این سرزمین که لابد وی آنها را هموطن خویش میداند، تصورات خویش در مورد جایگاه زبان مادری در حقوق داخلی و بینالمللی را نیز کنار بگذارد و چند صفحهای هم در این باب مطالعه فرماید.