گادتب: در اولین مطلبی که به مناسبت زلزله اخیر آذربایجان نوشتم، تأکید کردم تجارب حاصل از زلزلههای قبلی و حوادث مشابه، حاکی از آن است که نباید در اینگونه موارد به رسانههای رسمی اتکاء کرد. هنوز دو روز از وقوع زلزله نگذشته که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از پایان عملیات آواربرداری خبر میدهد! این در حالی است که فرمانده سپاه عاشورای آذربایجان شرقی، سردار عابدین خرم، اذعان مینماید که آواربرداری هنوز آغاز نشدهاست!
باور کنید اگر سرنوشت زلزلهزدههای آذربایجان را به دست صدا و سیمای ایران و نهادهای دولتی بسپاریم، هم صدایشان و هم خودشان خفه خواهند شد! همچنان که دیشب دو نفر به علت خفگی در چادر جانشان را از دست دادند و به آمار جانباختگان زلزله افزودهشدند. این در حالی است که به اذعان نماینده میانه در مجلس، مسؤولین “آمدند و سلفی گرفتند و رفتند!”
طبیعت پاییزی آذربایجان با کسی شوخی ندارد و سرمای شبهای آن تا مغز استخوان رسوخ میکند. سالها پیش، مردی از همین نواحی پیراهنش را از تنش درآورد و آتش زد تا جان مسافران قطار را نجات دهد ولی عوارض سرمای جانسوز آن غروب سرد پاییزی تا آخر عمر جان دهقان فداکار آذربایجان را لرزاند!
باور کنید ساکنین مناطق زلزلهزده آذربایجان، کورد نیستند که حداقل رسانهای همچون بیبیسی فارسی برایشان دلسوزی کند! برای نژادپرستان بیبیسی فارسی، زلزله آذربایجان یک سوژه خبری بود که در روز اول وقوعش “ارزش خبری” داشت و باید “پوشش” دادهمیشد و دیگر تمام! دیگر برای آنها هیچ اهمیتی ندارد که آسیبدیدگان زلزله چیزی برای پوشاندن خویش در زمهریر پاییز آذربایجان دارند یا نه؟
کارمند بهداشت منطقه زلزلهزده میگوید در بخش تورکمنچای حتی یک کپسول اکسیژن هم نداشتیم تا جان زهرای شیرینزبان آذربایجان را نجات دهیم! این درحالی است که تورکمنچای تقریباً همزمان با شهر کرج یعنی در حدود 80 سال پیش به بخشداری ارتقاء یافتهاست! به نظرم مقایسه وضعیت کنونی و گذشته تورکمنچای با کرج، به خودی خود، بیانگر میزان ظلمی است که در نتیجه سیاستهای آذربایجانستیزانه حکومت مرکزی، از دوره پهلوی تاکنون بر آذربایجان، روا داشتهشدهاست! در پاسخ به آنهایی که برهان مرا “قیاس معالفارق” بپندارند و نزدیکی کرج به تهران را عامل توسعه آن بدانند، باید بگویم که اتفاقاً توسعه در حد انفجار خود تهران و حواشی آن نتیجه همان سیاستهای نادرستی است که از دوران پهلوی اول آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
فراموش نکنیم که وجب به وجب خاک آذربایجان برای ما حکم “سرزمین مادری” را دارد ولی در عین حال فراموش هم نکنیم که کانون این زلزله جایی بود که روزی از روزها یکی از نامآورترین شاعران آذربایجان یعنی حبیب ساهر پا به عرصه وجود گذاشتهاست و از سوی دیگر برخی از مناطق آسیبدیده، روزگاری مهد بالندگی یکی دیگر از نامآورترین شاعران آذربایجان یعنی استاد شهریار بودهاند. مناطقی همچون روستای ورزقان (با شهرستان ورزقان اشتباه گرفتهنشود!) که شاید خیلیها هرگز ندیدهاند ولی اسامی آنها را در حیدربابای شهریار شنیدهاند. پس همت کنیم و زادگاه حبیب ساهر و مهد بالندگی استاد شهریار را دریابیم!