گادتب: برخورد سیدضیاء و رضاخان با روزنامهنگاران بسیار خشنتر از آن بود که مطبوعات آن دوران بتوانند مطلبی در مورد دستهای پنهان و حتی آشکار کودتای سیاه این دو نفر منتشر سازند. با این حال، یک سال پس از آن واقعه شوم که دیگر سید ضیاء بر سر کار نبود و دولت نسبتاً دموکراتیکی بر سر کار آمده بود، روزنامهها به دنبال افشاگری در این خصوص بودند. ولی یک روز مانده به سالروز این کودتای ننگین، رضاخان که در آن تاریخ همچنان وزارت جنگ را در اختیار داشت ضمن انتشار بیانیهای به همه اهالی مطبوعات هشدار داد که قلمهای خود را غلاف کنند و فقط گوش به فرمان وی باشند!
با اینکه رضاخان بیسوادتر از آن بود که بتواند چنین متنی را بنگارد، ولی شکی نیست که متن بیانیه حاوی سخنان خود وی میباشد. کما اینکه بیانیه مزبور به امضای خود وی منتشر گردیده و علیرغم اینکه به نام “وزارت جنگ” انتشار یافته، حاوی “من، من”های متعددی است که علاوه بر اینکه یادآور بیانیه شب کودتا با عنوان “حکم میکنم” میباشد، بازتابی است از روحیه مستبدانه رضاخانی و منیت وی.
رضاخان در این بیانیه، نه تنها نقش غیر قابل انکار سیدضیاء در این کودتای انگلیسی را انکار میکند و تلاش دارد خود را تنها مسبب این واقعه ننگین قلمداد نماید، بلکه حتی حاضر نیست به نقش انگلستان در این ماجرا بپردازد و حتی با بیشرمی تمام، مطبوعات منتقد و مخالف این کودتا را به قدرتهای بیگانه گره میزند!
در واقع، رضاخان با انکار نقش انگلستان در کودتای مزبور دو هدف عمده را مد نظر داشت: اول اینکه ننگ همکاری با یک کشور بیگانه و حتی آلت دست بیگانگان بودن را از چهره خود پاک کند. رضاخان بهتر از هر کس دیگری میدانست که همکاری با یک کشور بیگانه آن هم کشور استعمارگری همچون انگلستان برای برانداختن دولت قانونی کشور خویش، جرمی نیست که به این راحتی بخشیده شود و اگرچه تا آن لحظه، قدرت نظامی وی مانع محاکمهاش شده بود ولی در هر حال افکار عمومی جامعه همواره مخالف دخالت بیگانگان در کشور بود. بنابراین، رضاخان با انتشار این بیانیه حماسی سعی داشت با انکار نقش سیدضیاء و قدرتهای بیگانه در کودتای مزبور، خودش را همچون یک قهرمان ملی به تصویر بکشد که با مشاهده بدبختی و فلاکت ملت خویش برای رهایی و خوشبختی آنها حتی جان خویش را به مخاطره انداخته است و به همین خاطر هم مردم باید قدردان جانفشانیهای وی باشند!
از سوی دیگر رضاخان با این موضعگیری قاطع خویش، خدمت بزرگی هم به ولینعمتان انگلیسی خودش مینمود. به تعبیر سید حسن مدرس “انگلیسها حاضر بودند یکی دو میلیون خرج کنند تا این وصله را از خود بکنند. این مرد به رایگان تمام گناهها را به گردن خود گرفت و آنها را از این مخمصه بینالمللی فارغ کرد که در آینده دولت ایران نتواند گلهگذاری هم در این زمینه بنماید.”
اما در میان “من، من” گفتنهای رضاخان در این بیانیه، پاسخ وی به منتقدین و مخالفین هم در نوع خود جالب است و نشان از شدت استبداد رأی وی، آن هم در دوران وزارت جنگ، دارد! به این نحو که وی در بخشی از بیانیهاش از همه میخواهد برای دریافت پاسخ مهربانانه! برای اعتراضات خویش به شخص وی مراجعه فرمایند: “اینک اگر به مسبب حقیقی کودتا اعتراض دارید، به جای آنکه هر روز در اوراق جراید به مقام تفتیش و تفحص برآیید، بدون اندیشه [=نگرانی]، مستقیماً به من مراجعه کرده، با نهایت مهربانی اعتراضات خود را از من جواب گرفته و آنچه را که خودتان هم میدانید و قلباً تصدیق میکنید دوباره از من بشنوید”!
لکن در پایان بیانیه، علیرغم تأکید مجدد بر لزوم مراجعه همگان به شخص وی، آب پاکی روی دست همگان میریزد: “به تمام هموطنان عزیز عموماَ اطلاع میدهم که با مسبب حقیقی کودتا هر کس اعتراضی و اشتباهی دارد به خود من مراجعه نموده و چون در ضمن تمام گرفتاریهای دیگر برای من غیر مقدور است که هر روز در جراید به مقام رفع شبهات خصوصی برآیم. صریحاً اخطار میکنم که پس از این برخلاف ترتیب فوق در هر یک از روزنامهها از این بابت ذکری بشود به نام مملکت و وجدان، آن جریده را توقیف و مدیر و نویسنده آن را هم هر که باشد تسلیم مجازات خواهم نمود.”
به راستی مایه تأسف است که نه تنها جامعه بیسواد ایرانی بلکه حتی خیل کثیری از روشنفکران آن دوره هم علیرغم مشاهده چنین رفتارهای مستبدانه و دیکتاتورمأبانهای، همچنان وی را مورد حمایت قرار دادند تا در نهایت نهال سلطنت مشروطه قاجاری و دموکراسی نوپای احمدشاهی لگدمال چکمههای سیاه رضاخانی شود!