گادتب: علیرغم اینکه سیاهنماییهای زندگینامهنویسان و تاریخنویسان دوره قاجار و پهلوی در خصوص تاریخ دوران قاجار و سیمای واقعی پادشاهان و رجال این عصر، کار را بر پژوهشگران این عرصه سخت کرده است، کشف واقعیتهای تاریخی دوران مزبور، آن هم با مراجعه به همین منابع موجود چندان هم غیر ممکن نیست.
میرزا علیخان امینالدوله، که یکی از صاحبمنصبان و رجال سیاسی عصر ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه قاجار بود؛ همچون سایر همگنان خویش، بیآنکه به نقش خویش در بروز ناکامیهای دوران مزبور، کوچکترین اشارهای بکند، همواره صلاحیت و شایستگی سایرین را زیر سوال میبرد. (این خود از عجایب روزگار است که تقریباً تمام رجال سیاسی دوران قاجار، تقصیر تمامی ناکامیها را گردن دیگران میاندازند! تو گویی، خود اینها در به وجود آمدن وضع موجود هیچ نقشی نداشتهاند!)
امینالدوله که در دیباچه کتاب خاطرات خویش، با افتخار تمام خودش را از “دوده پارس” و فرهمند به “فره ایزدی”! میداند(ص۱)، در سرتاسر این کتاب به تقبیح، تمسخر و تحقیر شاهان و رجال قاجار از جمله محمدشاه اول (آقا محمدخان)، فتحعلیشاه و محمدشاه دوم میپردازد(به عنوان مثال، صص۵-۸). با این حال، جای شگفتی است که وی در برابر شخصیت ناصرالدینشاه قاجار سر تعظیم فرود میآورد و علیرغم اینکه به نحو نسبتاً منصفانهای سهم ناصرالدینشاه در ناکامیهای دوران مزبور را مورد اشاره قرار میدهد نمیتواند منکر ویژگیهای مثبت فردی و اجتماعی وی گردد.
به عنوان مثال، امینالدوله در باب سیمای خاقان صاحبقران مینویسد: “ناصرالدین شاه خلقتی زیبا و اخلاق ملکی داشت، هر که او را دیده بود میداند برای پادشاهی اگر هیکلی میخواستند بایستی به آن شمایل ساخته میشد. بشره سفید و لطیف اندام، موزون و ظریف، دست و پا کوچک و خوشنما، ابروان کشیده و پیوسته، چشمان درشت با مژگان بلند… در گفتن و نوشتن کمتر غلط داشت… خطی موزون مینوشت و در سیاقت تحریر مطلب را به خوبی ادا میکرد. در انشا و انشاد صاحب طبعی دقیق و رقیق و در فهم مطالب دارای قریحه و هوش عجیب بود، با تکلفی که در تکلم و آهنگ صوت به خود میبست که شاهانه فرمایش کند، بیانش خوش و دلنواز و به هر موقع و محل آن میگفت که درخور و درساز بود. در اخلاق، حیا و شرمِ حضورش به دیگر محامد شاهانه غلبه میکرد… وفا داشت و پاس هر کس را از ضعیف و قوی و دور و نزدیک منظور میکرد.”(ص۱۰)
“باز به شرح فضایل ناصرالدینشاه عود کنیم که شخص سراپا رحم است و کرَم و مایل به بسط نعم. میخواست احدی مظلوم نباشد و کسی ظلم و جور نتواند. در هفته یک روز به توسط وزیر عدلیه متظلمین (=ستمدیدگان) را بار میدادند که بلاواسطه به حضور شاه بیایند و بیهراس و بیم دادخواهی کنند و چون تتبع و ممارست شاه در اخبار و احوال فرنگستان کامل نبود به آموختن زبان فرانسه مایل بود و در جغرافیا احاطه تامه داشت. میخواست صنایع و ترقیات فرنگ را به ایران داخل کند.” (ص۱۴) البته این خواسته، یک خیال صِرف نبود، بلکه به استناد اسناد تاریخی و به تصریح امینالدوله، ناصرالدینشاه در راستای تحقق این خواسته اقدام به تشکیل مجلس دولتی متشکل از شورای کبرای وزرا و مصلحتخانه مشورتی همت گماشت تا امور کشور قبل از صدور فرمان همایونی از سوی مجلسین مزبور مورد بررسی و مشاوره قرار گیرند. (ص۱۴)
“ناصرالدینشاه ذوق نقاشی داشت و در طراحی به سبک مخصوص، دستش قابل بود. به موسیقی و ساز و آواز مایل بود و افراط نمیکرد. قمارباختن را چندان نمیپسندید و به ندرت مشغول میشد، در رعایت ناموس و حرمخانه جهدی بلیغ میفرمود. و بزرگترین صفت شاهانه او حفظ اسرار بود که هر کس کتبی یا شفاهی عرض میکرد، ابداً افشا نمیشد و از این راه حقایق احوال و دقایق اغراض خلق را واقف میگردید و قبایح اعمال چاکران را حتیالمقدور پردهپوشی میفرمود.” (صص۱۵-۱۶)
“هیچ عریضه به حضور شاه نمیرفت مگر آنکه جوابی به آن صادر شود و اگر به قید محرمانه میفرستادند البته جواب آن به خط همایون مرقوم میشد. جواب مستدعیات اگر مساعد نبود در لباسی رد میکرد که صاحب حاجت آزرده نشود. به سواری و صید عاشق بود و غالب ایام را به تفرج و شکار میپرداخت در صورتی که کارها را فوت و ترک نمیفرمود … و مختصر فرصتی که مییافت صرف خواندن مطالب و صدور احکام میکرد.” (ص۱۶)
منبع: خاطرات سیاسی امینالدوله، نشر امیرکبیر