گادتب: مقدمه- با کشته شدن جورج فلوید شهروند سیاه پوست آمریکایی توسط پلیس سفید پوست آمریکایی موج جدیدی از اعتراضات مدنی عیله نژادپرستی و تبعیض سیتماتیک در آمریکا و به دنبال آن در اقسا نقاط جهان به خصوص در اروپا شکل گرفت. در دنباله همین اعتراضات به نژادپرستی در شهرهای مختلف چندین کشور معترضین اقدام به تخریب و برچیدن مجسمههای شخصیتهایی شدند که آنها در زمان خویش یا مسبب قوانین تبعیض آمیز و یا به کارهای نژادپرستانهای همچون برده داری و… مشغول شده بودهاند.
تنور تخریب و برچیدن مجسمهها چنان داغ شد که مقامات برخی از شهرها مجبور به اقداماتی همچون؛ دستور به برچیدن مجسمهها و یا ایجاد حفاظ دور آنها شدند. مجموع اتفاقات ذکر شده، بهانهای شد تا گریزی به حافظهی تاریخی آذربایجان زده شود تا حافظهی تاریخیمان را بر کنشگران فعالیتهای مدنی در توان خود یاد آوری کرده و روزنهای از میراث عظیم حکومت ملی آذربایجان (۱۹۴۵-۱۹۴۶) را نشان دهیم.
آذربایجان و دیسکورس خود قبل از ورود به بحث حکومت ملی آذربایجان میخواهم نمونهای از ضد دیسکورس بودن آذربایجانِ دوران مشروطه را از کتاب «آذربایجان پیشگام جامعه مدنی» نوشته صمد سردارینیا را باهم مرور کنیم:
تلگرافی از اعیان و اشراف تبریز:
«اگر تا روز شنبه ۱۲ ربیع الثانی ۱۳۲۵، قانون اساسی از صحنه همایونی و امضای وزرای مسئول گذشته تسلیم مجلس کردند، فیها ناچاریم مظلومیت و بی تقصیری خودمان را در حضور کور دیپلماتیک دول متحابّه تبریز به مقام ثبوت رسانیده، بگوییم آنچه نباید گفت و بکنیم آنچه نباید کرد.»۱
«یک روز به آخر مهلت مانده و هنوز تهران نتوانسته جواب متناسب به تبریز هیجان آلود بدهد، روز جمعه ۱۱ ربیع الثانی است، دستهجات و افول مجاهدین، در خیابانها به تعداد هزار نفر، هزار نفر بخش شده… از ته دل فریاد میکشند (یاشاسین مشروطه) و (یاشاسین آزادلیق)… نابود باد استبداد و افکار آن… از دیگر شهرهای آذربایجان نیز جواب (هل من ناصر ینصرنی) به تبریز میرسد. من جمله از مراغه ده هزار نفر مسلح… مردم تلگرافخانه را ترک نمیکنند تا از نتیجه قطعی گذشتن متمّم قانون اساسی مطمئن گردند.»۲
اگرچه آذربایجان در مقاطع تاریخی مختلف همچون انقلاب مشروطه، حرکت آزادستان، حکومت ملی آذربایجان و… همچون ضد دیسکورس پا به عرصه نهاده ولی بی شک بر کسانی که آشنا با مباحث آذربایجان هستند، پوشیده نیست که آذربایجان علاوه بر ضد دیسکورس بودن، دیسکورس خور را داشته است. نمود کامل دیسکورسی از خود برای خود را میتوان در آمال و اهداف دوره یکساله حکومت ملی آذربایجان مشاهده نمود.
حکومت یک ساله فرقه دموکرات آذربایجان و اقدامات هوشیارانه و خلاقانه آن را به نوبه خود میتوان تا آن زمان منحصر به فرد دانست. حکومت ملی آذربایجان در طول عمر کوتاه یک ساله خویش عزم خود را در محو آثار و نشانههای استبداد، دیسکورس مرکز و حکومت مرکزی جزم کرده و سعی در برپا داشتن آثار و نشانههای شخصیتهای ملی آذربایجان داشت که هر کدام به وسع خویش ندای آزادی و دموکراسی را تنین انداز کرده بودند. برای مثال میتوان به نصب مجمسههای قهرمانان آذربایجان همچون؛ شیخمحمد خیابانی، ستارخان، باقرخان ثقه السلام و… اشاره نمود. که در نصب مجسمههای شخصیتهایی همچون؛ شیخمحمد خیابانی و ستارخان، میرجعفر پیشهوری به عنوان رهبر فرقه دموکرات آذربایجان شخصا به سخنرانی پرداخته است.
میرجعفر پیشهوری در مراسم رونمایی از مجسمه شیخ محمد خیابانی میگوید: «ما مجسمههای قهرمانهایمان را برپا میداریم. آثارشان را زنده نگه میداریم. با این کارمان نشان میدهیم که خلق ارزش کسانی که در راه آنان فداکاری کردهاند را میداند… با برپا داشتن مجسمههای ستارخان، باقرخان و شیخمحمد خیابانی خلق راغب میشود و بدینگونه حس آزادی و وطن دوستی در وجودشان به وجد میآید… خلق با برپا داشتن مجسمهها و مقبرههای قهرمانهایمان در خور فداکاریهایشان نسبت به قهرمانان ملیمان وظیفهشان را به جا میآورند.»۳
بعد از تشکیل حکومت ملی آذربایجان مجسمه رضاخان از باغ گلستان تبریز برچیده شد، و به جای آن طی مراسم باشکوهی مجسمه ستارخان نصب گردید. در این رابطه دکتر بهزاد بهزادی حقوقدان و مدیر مسئول سابق فصلنامه آذری میگوید: «در تاریخ ۱۳۲۵/۲/۲۷ مجسمه ستارخان در باغ گلستان طی مراسم باشکوهی نصب گردید و پیشهوری ضمن نطق مفصلی اعلام داشت که تجلیل از قهرمانان ملی آذربایجان وظیفه مقدس ماست و اظهار داشت ملتی که از قهرمانان خود تجلیل نکند نمیتواند قهرمان پرورش دهد.»۴
پیشهوری در مراسم باشکوه نصب مجسمه ستارخان میفرماید: «فرض میکنیم دانش آموزان مدرسه آسوده صحبت و بازی میکنند. در همان لحظه اگر ناظم مدرسه از پنجره به داخل بنگرد کودکان ساکت شده و هر کدامشان در جای خود پناه میگیرند… تا زمانی که در میادین شهرها و بالای سرمان مجسمههای مرتجعین همچون ناظر و یا ناظم ایستادهاند خلقمان در درون خویش آسودگی و آزادی معنوی را حس نخواهد کرد. به همین خاطر امروز ما با برچیدن مجسمه رضاخان و نصب مجسمه ستارخان بر روی تمامی تبلیغات سیاهی که طی سالیان بر سرمان سایه افکنده، خط قرمز میکشیم. باشد که خلقمان قهرمانهایی که پشتشان به آنها تکیهگاه هست را به جای کسانی که روی سرشان همچون ناظم هستند، ببینند.»۵
هر چند برخی از دوستان بعد از برچیده شدن مجسمههای حاوی پیام نژادپرستی در جهان غرب اشارهای به برچیده شدن مجسمه فردوسی، شاعر شاهنامه فارسی «که در اشعار مختلف آن میتوان ابیات نژادپرستی متعددی مشاهده نمود»، توسط شورای شهر سلماس در آذربایجان غربی به سال ۱۳۹۵ اشاره نمودند و از آن به عنوان پیشقراول بودن سلماس/آذربایجان نام بردند. بایستی گفت که پیشقراولی آذربایجان در امر برچیدن مجسمههای حاوی نژادپرستی نه به سال ۱۳۹۵ بلکه به ۱۳۲۵ه.ش در دوره حکومت ملی آذربایجان باز میگردد. زمانی که مجسمه رضاخان را از باغ گلستان تبریز برچیدند و به جای آن مجسمه ستارخان را نصب نمودند. با توجه به موارد آورده شده میتوان نتیجه گرفت که «مبارزه علیه سلب مالکیت از مردم آذربایجان در قلمرو تاریخ، و احیای حافظهی تاریخی سرکوب شده میتواند پیشقراول فرایند دیگری باشد به قصد باز پس گیری پیشرویهای قدیم و فراتر رفتن از آنها.»۶
سخن پایانی
نارضایتیهای عدهای تا همین اواخر از برچیدن و یا تخریب مجسمههایی که حاوی پیام نژادپرستی بودند جالب توجه بود. آنها چنین اقداماتی را خلاف فعالیت مدنی ذکر میکردند. این در حالیست؛ بعد از اقدامات شهروندان آمریکایی و اروپایی در امر تخریب و برچیدن مجسمههای حاوی پیام نژادپرستی این عده به نوبه خود کاسه داغتر از آش شدهاند.
بی تعارف بایستی گوشزد کرد که ذهنیت استبداد زده برخی از کنشگران مدنی به گونهای هست که هر آنچه اقدام هوشیارانه و خلاقانهای از طرف کنشگران واقعی آذربایجان صورت گرفته باشد و نمونه آن متاسفانه یا خوشبختانه در جهان غرب نباشد برای این عده معدود قابل قبول نبوده، ولی اگر همان اتفاق از طرف کنشگران یا جامعه مدنی کشورهای جهان غرب به عرصه ظهور رسیده باشد بدون هیچ تفکر و تاملی تقلید خواهند کرد. فرقی نمیکند این اقدام برچیدن مجسمههای حاوی پیام نژادپرستی و یا اقدامات ارزشمند کودکان در جهت حفاظت از محیط زیست، آثار تاریخی، زبان مادری و… باشد. بی شک ذهنیت افراد استبداد زده خلاقیت و ابتکار عمل را حتی در امر کنشگری هم از دست میدهند. حتما بایستی برای آنان یکی باشد که اقدامی را دیکته کند و یا مشابه امر را قبل از خود در جهان غیرخودی مشاهده نموده باشد تا مورد قبول واقع شود در غیر این صورت هر آنچه که برای اولین بار از طرف کنشگران آذربایجانی صورت گرفته شود با عینک استبداد و استثمار نگریسته خواهد شد نه از زاویه دید آزادی خواهی و کنشگر امر سیاسی.
منابع:
۱. آذربایجان پیشگام جامعه مدنی، صمد سردارینیا
۲. همان
۳. ۲۱آذر (نطقلر و مقالهلر)، میرجعفر پیشهوری
۴. http://farsi.megavisionsites.com/entries/اسناد/حرکت-۲۱-آذر-در-آذربایجان-گفتگو-با-دکتر-بهزاد-بهزادی
۵. روزنامه آذربایجان
۶. اخبار روز، بر بالاترین شاخهی درخت بلبلی آواز برداشت، فروغ اسدپور