پنج‌شنبه , دسامبر 5 2024
azfa
تازه ها

چرایی و امکان استقلال آذربایجان جنوبی

گادتب: اخیرا مطالبی در مورد چرایی و امکان استقلال آذربایجان جنوبی منتشر می شود، به عنوان کسی که در بطن حرکت ملی آذربایجان جنوبی است و به عنوان یک آنالیست، به بررسی امکانسجی استقلال آذربایجان جنوبی پرداختم و در این مقاله نشان خواهم داد که استقلال آذربایجان جنوبی امکانپذیر است و هزینه آن هم ممکن است کمتر از فوایدش باشد، این مقاله فقط یک آنالیز است و به معنای موافق یا مخالف بودن نگارنده با استقلال آذربایجان جنوبی نیست.

مقدمه

1-      زمانی که سازمان ملل تشکیل شد در دنیا کمتر از 50 کشور وجود داشت در حالی که امروزه بیش 200 کشور عضو سازمان ملل هستند یعنی به طور متوسط هر کشور به چهار کشور تقسیم شده است، حال از ساکنان هر یک از این کشورها(چه فقیر چه غنی) در مورد استقلال بپرسید شاید اکثریت طرفداری دوستی و همکاری با همسایگان خود باشند ولی در مورد درست بودن استقلال شکی ندارند و به هیچ وجه خواستار پیوستن به کشور دیگر و از دست دادن استقلال خود نیستند، یعنی استقلال یک ارزش ذاتی است که از نظر هر انسانی، در صورت عدم دخالت و فشار عوامل خارجی، داشتن آن بهتر از نداشتنش است

2-      استقلال خواهی یک حق طبیعی هر انسان یا گروهی از انسانها است و اگر استقلال و جدایی گروهی از انسانها از گروهی دیگر، هیچ منفعتی برای هیچ یک از طرفین نداشته باشد هم، دلیلی بر منع آن و یا سرزنش آنها نمی تواند باشد.

3-      استقلال خواهی گروهی از یک اتنیک یا ملیت ، به معنی استقلال آن اتنیک و سرزمینهای متعلقه نیست و تنها نشان دهنده افکار بخشی از جامعه است و باید به رسمیت شناخته شده و دیده شوند. حکومت و مجلس محلی اسکاتلند در دست حزب استقلال طلب است ولی زمانی که امکان استقلال فراهم شد و بریتانیا نیز با رفراندم استقلال اسکاتلند موافقت کرد، مردم اسکاتلند به استقلال رای منفی دادند. بر عکس آن نیز در کردستان عراق اتفاق افتاد، تقریبا  همه مردم کردستان موافق و در آرزوی استقلال هستند ولی به علت درک حساسیتهای همسایگان و امید به کسب برخی از امتیازها که درصورت استقلال منتفی خواهد شد(مانند انضمام کرکوک) از اعلان استقلال دوری می گزینند

یعنی اصولا استقلال یک مفهوم ارزشی و مثبت است و کسانی که مخالف آن هستند باید دلایل خود را در مخالفت با آن اعلام بکنند، با این حال برای آغاز بحث یک مثال می زنم، فرض کنید چند شریک، داری یک شرکت معتبر هستند، شرکا ممکن است با همدیگر فامیل و یا دوست باشند و یا هیچ قرابتی با هم دیگر نداشته باشند. این شرکت ممکن است سابقه تاریخی زیادی داشته باشد و یا جدیدالتاسیس باشد..در طول تاریخ شرکت، ممکن است شرکا سابقه اختلاف و درگیری زیادی با هم داشته باشند و یا همیشه با تفاهم و همدلی در کنار هم بوده باشند. وضعیت فعلی مالی شرکت ممکن است خوب یا بد باشد. برآورد وضعیت آتی شرکت ممکن است خوب و یا بد باشد. هیچ کدام از این موارد دلیل نمی شود که هر یک از شرکا آرزوی گرفتن سهم خود از شرکت و داشتن شرکتی مستقل برای خود نداشته باشند، یعنی در حالت عادی هر یک از شرکا حق دارد که بخواهد به تنهایی داری شرکت باشد و همه امورات شرکت خودش، بر اساس نظرات و خواسته های خودش اداره بشود. دلایلی که مانع از استقلال و جدایی شرکا از همدیگر می شود را می توان در دو دسته تقسیم کرد:

1-     هزینه جدایی، یعنی ممکن است دیگر شرکا با تبانی همدیگر هزینه زیادی بر جدایی خواه تحمیل بکنند به نحوی که نتواند جدا شود و یا پس از جدایی نتواند شرکت آرمانی خود را تاسیس بکند، هرینه ها ممکن است مالی باشد ویا تهدید و جانی باشد

2-     عدم کسب سود مورد نظر پس از جدایی، یعنی ممکن است پس از جدایی، شرکتی که با سهم خود تاسیس کرده ایم امکان سودآوری کمتری داشته باشد و سود حاصل از تقسم سود کلی شرکت در بین سهامداران، بر سود شرکت اختصاصی فرد بچربد

حال شرکتی را تصور بکنید که یکی از سهامداران بیشترین سهم (مثلا 40%) را دارد و با زد و بند و کلک، کل امورات شرکت را در دست خود گرفته، اموال شرکت را چپاول می کند و با سیاستهای خاصی بین دیگر شرکا اختلاف افکنده و مانع از اتحاد دیگر شرکا و گرفتن حقشان می شود، در چنین حالتی هیچ یک از شرکای دیگر امیدی به آینده شرکت نخواهند داشت و هر یک به دنبال آن خواهند بود که هر چه زودتر سهم خود را گرفته و جدا شوند و اگر امکان جدایی وجود نداشته باشد عموما با اختلال در امورات شرکت و ممانعت در مقابل تصمیم گیری ها، شرکت را به وضعیتی می رسانند که دچار بحران شده و مجبور به تجزیه و کوچک شدن شود.

چرا استقلال

ملت آذربایجان مثل هر ملت دیگری، اگر در ایران هیچ مشکلی نداشته باشد هم، حق دارد استقلال داشته باشد و باید این حق را به رسمیت شناخت همانطور که اسکاتلندی ها با وجود آن که هیچ مشکلی(حداقل همانند مشکلات ما) نداشتند ولی گروهی از مردم خواهان استقلال هستند و همه دنیا به این خواسته آنها اخترام می گزارد. غیر از این مورد، ملت آذربایجان در چارچوب ایران با انواع مشکلات و تبعیضها دست به گریبانند و برای حل آنها به دنبال چاره هستند مهمترین مشکل در آذربایجان عدم شناخت هویت آنها می باشد، الیت حاکم بر ایران هنوز هویت ترکی مردم آذربایجان را به رسمیت نمی شناسد، و همین موضوع سر آغاز هزاران مشکل دیگر است در بحث فرهنگستان زبان ترکی شاهد بودیم که کل مجادله بر سر کلمه ترکی بود و حاضر شدند هر کاری بکنند تا کلمه ترکی نباشد یعنی ادامه انکار هویت ترکان آذربایجان. من در این مقاله نمی خواهم در مورد تبعیضهایی که بر ملیتهای غیر فارس وجود دارد بحث بکنم چون این بحثها به کررات در همه جا وجود دارد و هر کس کمابیش با آنها آشناست. فقط این نکته را هم یاد آوری بکنم که حتی کوچکترین حقی که در قانون اساسی، بدون به رسمیت شناختن هویت ملیتهای غیر فارس بیان شده است، در این کشور اجرا نمی شود و شاید تنها کشور دنیا باشیم که در آن کاندیدای ریاست جمهوری در تبلیغات انتخاباتی، قول اجرای قانون اساسی را می دهد و به خاطر آن رای می آورد و پس از رسیدن به ریاست جمهوری هزاران نفر از به اصطلاح روشنفکران داخل حکومت و اپوزیسیون درخواست می کنند که روئیس جمهور به آن قولش(یعنی اجرای قانون اساسی) عمل نکند

حال به طور خلاصه وضعیت ایران را از دیدگاه ملیتهای غیر فارس به صورت زیر می توان خلاصه کرد :

1-     کل ساختارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی ایران تحت حاکمیت و در جهت منافع ملیت 40% فارس است

2-     این حاکمیت به طور مداوم در حال سرکوب خواسته های ملیتهای غیر فارس و حتی ملیت فارس می باشد

3-     امید بهبود وضعیت در این حاکمیت تقریبا صفر است و هر روز بیشتر از روز قبل درگیر ماجرا جویی های این حاکمیت هستیم

4-     امید تغییر ساختارهای حاکمیت به نفع خواسته های ملیتهای غیر فارس، نزدیک به صفر است یعنی اصلاح طلبان داخلی و اپوزیسیون خارجی نظام هم در مورد ملیتها با حاکمیت کنونی همفکر هستند و یا رادیکالتر از حاکمیت کنونی هستند

5-     امکان اتحاد ملیتهای غیر فارس برای تغییر ساختار های حکومت نزدیک به صفر است چونکه ملیتهای غیر فارس، غیر از مخالفت با حکومت و نظام حاکم، منافع مشترک دیگری با همدیگر ندارند و گاها منافعشان در تضاد با همدیگر تعریف شده است:

الف- از نظر فرهنگی ملیتهای غیر فارس قرابت فرهنگی چندانی باهمدیگر ندارند ترک، کرد، عرب، بلوچ، … از نظر فرهنگی، بسیار متفاوت هستند 

ب- هر یک داری سرزمین جداگانه ای هستند که گاها لبه های سرزمینشان با هم در تداخل است

ج- از نظر اقتصادی دارای منابع متفاوت هستند مثلا عربها همانقدر که دوست ندارند نفتشان به سفره فارسها سرازیر شود به همان اندازه هم دوست ندارند نفتشان به سفره ترکها یا کردها یا بلوچها و … سرازیر شود

با توجه به موارد بالا تنها راه چاره متصور در وضعیت کنونی، استقلال و جدایی هر یک از بخشهای سرزمینی مربوط به ملیتهای ایران می باشد که باید با هماهنگی و اتحاد همه ملیتهای غیر فارس صورت بگیرد. دلایل ایجابی استقلال بسیار واضح هستند ولی به دلیل موانع خاصی این اتفاق تاکنون نیافتاده است، دلیل آن را می توان به همان دو دلیل هزینه جدایی و سود پس از جدایی نسبت داد که در ادامه به آن می پردازیم

آیا استقلال عملی است؟

برای عملی بودن استقلال باید در مورد هزینه جدایی و سود حاصل از استقلال بحث بکنیم :

هزینه جدایی آذربایجان:

وقتی که این بحث پیش می آید همه ناگهان سناریوهای هولناکی را ترسیم می کنند که در آن بدون ذکر صریح نام فارسها، آنها را همانند صربها و داعشیها نشان میدهند که ملت آذربایجان را خواهند کشت، به زنانشان تجاوز خواهند کرد و همه منابع فرهنگی و اقتصادی این ملت را آتش خواهند زد و سالهای سال، مردم آذربایجان در سرزمین های سوخته با فرزندان زنا زاده و در نهایت بدبختی زندگی خواهند کرد، اگر واقعا فارسها چنین ملتی هستند که دلیل دیگری بر چرایی جدایی افزوده می شود ولی به نظر من نه فارسها چنین ملتی هستند و نه قدرت انجام چنین کاری را دارند. ولی به هر حال  هر نوع خواست استقلال ممکن است به جنگ بین ملیتهای مختلف و خصوصا بین ملیتهای غیر فارس و ملت فارس دامن بزند و در جنگ هم حلوا پخش نمی کنند حال بررسی می کنیم که اولا احتمال چنین جنگی وجود دارد یا نه و دوما در چنین جنگی هزینه آذربایجان چقدر خواهد بود.

معمولا صحنه آرایی استقلال آذربایجان جنوبی به این صورت تصور می شود که حکومت ایران با همین اقتدار و شاید هم بیشتر سرکار است و گروهی در آذربایجان اعلان استقلال کرده اند و ارتش به راحتی وارد عمل شده و استقلال طلبان را سرکوب خواهد کرد، چنین تصوری غیر منطقی است و هیچ یک از استقلال طلبان نیز چنین تصوری از استقلال ندارند من در اینجا تصور خودم را از لحظه استقلال آذربایجان جنوبی بیان خواهم کرد. استقلال طلبان هم با تداوم گفتمان استقلال طلبی تا رسیدن با آن نقطه طبیعتا اقدام عملی برای استقلال نخواهند کرد و تنها از هر قدم یا پیشروی که در جهت رسیدن به آن نقطه باشد حمایت خواهند کرد. از نظر من زمان مساعد برای اعلان استقلال به دو صورت می تواند تحقق یابد:

1-     ایران به مرور دموکراتیک تر شود، تمرکز حکومت کمتر شود، به مرور مجلسهای محلی تشکیل شود و در نهایت با لابی گری حکومت و مجلس محلی با حکومت ایران و قدرتهای منطقه ای و جهانی، امکان برگزاری رفراندوم برای استقلال آذربایجان جنوبی و بقیه ملیتها فراهم بشود و در صورتی که مردم به استقلال رای دادند، اعلان استقلال کرده و دولت رسمی آذربایجان جنوبی تشکیل شود

2-     همین وضعیت به مرور ادامه یابد، نارضایتی ها به مرور افزوده شود با اعتراضها و شورشهای محلی و سراسری حکومت مرکزی تضعیف و به نقطه سقوط برسد و در نهایت هر یک از ملیتهای ساکن ایران استقلال خود را اعلان بکنند و آذربایجان جنوبی هم همزمان با کردها، عربها، بلوچها، ترکمنها، لرها، و شاید گیلکها و مازندرانی ها و غیره اعلان استقلال بکند.

گزینه 1 بهترین انتخاب است و اصولا باید آرزوی هر کسی باشد و کمترین هزینه و یا شاید هیچ هزینه برای جدایی نداشته باشد ولی همانطور که در بخش قبل اشاره کردم من در ایران امیدی به رسیدن به آن موقعیت ندارم ولی برخی از استقلال طلبان آذربایجان، ممکن است امیدوار به آن موقعیت باشند و برای رسیدن به آن تلاش بکنند

گزینه 2 به نظر من با توجه به نقشه سیاسی ایران، گزینه محتمل به نظر می رسد حال در چنین موقعیتی هزینه استقلال آذربایجان جنوبی چقدر است، هزینه های استقلال آذربایجان جنوبی در چنین وضعیتی را معمولا بر اساس 2 فاکتور زیر بیان می کنند :

1-     هزینه تقابل با حکمیت فارس

در موقعیت فوق الذکر اصولا حاکمیت فارس متلاشی شده است و قدرت نظامی کنونی را ندارد، پرسنل آذربایجانی ارتش، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی یا از کار برکنار شده اند و یا به آغوش ملت برگشته و در ارتش و پلیس آذربایجان خدمت می کنند و لذا قدرت سرکوب حاکمیت فارس به شدت کاسته شده است، سرزمین آذربایجان نسبت به سرزمین فارسها از یکدستی بیشتری برخوردار است و در صورت ماجراجویی فارسها، به دلیل وجود ترکهای بسیار زیاد در سرزمین فارسها، فارسها بسیار آسیب پذیر تر از آذربایجانیها خواهند بود و در صورت شروع جنگهای شهری، این جنگها در شهرهای فارس نشین خواهد بود نه در شهرهای ترک نشین آذربایجان، لذا فیش هزینه ای که به دست فارسها داده خواهد شد بسیار بیشتر از فیش هزینه آذربایجانیها خواهد بود و به همین دلیل امکان ریسک کردن فارسها و وارد شدن آنها به چنین ماجرا جویی بسیار کم خواهد بود

2-     هزینه تقابل با همسایه غربی یعنی کردها

به نظر من در این مورد بسیار بزرگ نمایی شده است و چنین تقابلی واقعیت پیدا نخواهد کرد در برخی لبه های سرزمینی مانند ارومیه، نقده، قروه، بیجار و … ممکن است برخورد های مقطعی بین این دو گروه ایجاد شود ولی به نظر من سیاسیون و متفکران هر دو ملت به اندازه کافی از عقلانیت مناسب برخوردار هستند که از تبدیل آن به یک جنگ تمام عیار جلوگیری بکنند. توجه داشته باشید که وقتی که از کردها صحبت می کنیم منظورمان فقط کردهای ساکن ایران نیستند و به نوعی باید پیوستگی کردهای ترکیه و عراق را هم در معادله محسوب کرد، من در اندیشمندان و متفکران کرد عراق و ترکیه که تاثیر مستقیم بر کردهای ایران دارند این عقلانیت را می بینم که به 2 دلیل، انرژی خود را برای ماجراجویی در شهرهایی که جمعیت کردها در آن کمتر از 20% است صرف کرده و از خود چهره اشغالگر ایجاد نکنند اولا این  شهراها برای آنها اهمیت استراتژیک ندارد(مثلا شهرهای فوق نه کردها را به یک همسایه دیگر نزدیکتر می کند، نه نفت دارد و نه آنها را به دریای آزاد می رساند) دوما آرتش آذربایجان با توجه به آنچه که قبلا گفتم یک ارتش قوی خواهد بود که امکان شکست دادن کردها را به راحتی خواهد داشت. از طرف دیگر عموما آذربایجانیها نیز به صورت دیفاکتو، کردنشین بودن برخی از شهرهای آذربایحان غربی مانند مهاباد، بوکان، سردشت را قبول می کنند و حساسیتی زیادی در این مورد نخواهند داشت و در صورتی که مردم آن شهرها خودشان بخواخند به کردستان بپیوندند به صورت دموکراتیک آن را قبول خواهند کرد

سود کسب استقلال آذربایجان جنوبی

برای این بحث با توجه به مطالب قبلی من ابتدا تصور خود از آذربایجان مستقل شده را بیان می کنم :

1-      ایران تضعیف شده، ملیتهای مختلف آن مستقل شده و کشور خود را تشکیل داده اند

2-     آذربایجان جنوبی با آذربایجان شمالی متحد شده است و کشور آذربایجان مستقل تشکیل شده است

در چنین وضعیتی، موقعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آذربایجان را با ایران(فارسستان) به شرح زیر می توان مقایسه کرد و نتیجه گرفت که آذربایجان در موقعیتی بسیار بهتر از ایران خواهد بود

الف- حکومت و دموکراسی

1-     آذربایجان با جمعیت نزدیک به 40 ملیون دارای جمعیتی بیشتر از ایران تجزیه شده خواهد بود و قدرت تاثیر گذاری بیشتری در دنیا و منطقه خواهد داشت

2-     آذربایجان به عنوان یک کشور اروپایی فرصتهای بسیار بیشتری برای رشد اقتصادی و نظامی خواهد داشت و هژمونی خود را در قفقاز و خاورمیانه گسترش خواهد داد

3-     عضویت در مجامع اروپایی، خواه ناخواه آزربایجان را از غلطیدن در دامان حکومت های دیکتاتور باز خواهد داشت همانطور که امروزه نیز الهام علیف با وجود آنکه تمایل زیادی برای خود رایی دارد ولی تحت فشار مجامع اروپایی مجبور به تعدیل در رفتارهای خود می شود. با وجود انتقادهای بسیار زیادی که از لحاظ دموکراسی به حکومت علیف دارم ولی آن را بسیار دموکرات تر از حکومت ایران می دانم و از این لحاظ به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نیست

ب- اقتصاد

 آذربایجان با توجه به موقعیت استراتژیک در قفقاز و ادغام در ساختارهای اروپایی و جذب سرمایه های اروپایی و جهانی می تواند شکوفایی قابل توجهی را تجربه بکند، همچنین ترانزیت انرژی و کالا، کشاورزی و نفت آذربایجان قابلیتهای بالقوه ای به اقتصاد آذربایحان خواهد داد که ایران تجزیه شده هیچ یک از آنها را نخواهد داشت

ج- فرهنگ

نیازی به گفتن ندارد که با استقلال آذربایجان و رسمی شدن زبان آذربایجان محصولات فرهنگی  آذربایجان، هم به زبان ترکی و هم به زبان ملیتهای دیگر ساکنان آذرباجان مانند کردها، تالشها و … نیز رشد خواهند یافت و باعث رشد فرهنگی ملت آذربایجان خواهد شد

دخالت خارجی در مسئله استقلال آذربایجان

هر کسی که با الفبای سیاست آشنایی داشته باشد می داند که هر حرکت سیاسی موافقان و مخالفانی در بیرون از گروه اعمال کننده آن سیاست خواهد داشت و بسیار طبیعی است. دنیای سیاست آنگونه که بعضی ها می پندارند دنیای دایی جان ناپلئونی نیست. موفقیتهای سیاسی کشورهای قدرتمند جهان به این دلیل نیست که آنها برنامه ریزی و پلان خاصی برای بخشی از جهان داشته باشند و با قدرت خود، آن پلانها را اجرا بکنند، همانند تفکری که احمدی نژادها دارند و اخیرا خواندیم که از روحانی خواسته بود که به آمانو بگوید که کل هزینه آزانس را ما می دهیم و شما کاری به کار ما نداشته باشید!. موفقیت سیاسی کشورهای قدرتمند جهان در آنالیز و تحلیل درست وقایع مناطق مختلف جهان است که زودتر از کشورهای دیگر آینده را پیش بینی می کنند و بر اساس وقایع پیش بینی شده مواضعی می گیرند که درنهایت به نفع آنها تمام شود البته قدرت تاثیر گذاریشان بر وقایع را نباید انکار کرد یعنی قدرتهای جهانی واقعه ای را نمی افرینند بلکه بر واقعه ای محتمل تاثیر می گذارند تا در جهت منافعشان بهره برداری بکنند. به نظر می رسد قدرتهای جهانی و حتی ترکیه، هنوز به واقعیت مسئله آذربایجان جنوبی آگاه نیستند و آن را زیاد جدی نمی گیرند و در وضعیت موجود، وجود ایرانی یکپارچه غرق در مشکلات که مانع اصلی در راه اتحاد مسلمانان شرق و غرب باشد را بهترین گزینه می دانند. تنها در چند سال گذشته و با فعالیتهای مستمر فعالین آذربایجانی، این مسئله تا حدودی توجه قدرتهای جهانی را کسب کرده است.

نکته دیگر این که گاهی وقتها گفته می شود که آمریکا، انگلیس، ترکیه و … به خاطر منافع خودشان می خواهند از آذربایجان جنوبی حمایت میکنند. اولا این که هنوز حمایتی دیده نشده است دوما یعنی شما ما را آنقدر احمق فرض می کنید که ما فکر بکنیم آنها به خاطر منافع ما، از ما حمایت خواهند کرد؟ طبیعی است که آنها دنبال منافع ملی خود هستند و حرکت ملی آذربایجان جنوبی را تنها در راستای منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود بررسی خواهند کرد و این خدشه ای در اصل مسئله ایجاد نمی کند. صرف داشتن ارتباط و یا حمایت کشورهای دیگر از یک حرکت، دلیلی بر وابستگی آن حرکت نمی تواند باشد. اگر فعالین آذربایجانی را مدافعان غیر رسمی منافع آذربایجان بدانیم، استفاده از ظرفیتهای کشورها و قدرتهای جهانی برای تامین منافع آذربایجان کاملا مشروع است و طبیعتا منافع آذربایجان و خواسته هایش باید به نحوی تنظیم شود که با منافع کشورهای مذکور در تضاد نباشد و این یکی از اصول اولیه هر حرکت سیاسی است. مگر دیگر فعالان سیاسی مرکز گرا و یا ملیتها از امکانات مالی و پشتیبانی کشورهای دیگر استفاده نمی کنند؟ ملت آذربایجان و نمایندگانش همانند نمایندگان هر ملت دیگری می توانند روابط آشکار و مخفی با کشورهای دیگر داشته باشند و با اقناع آنها نسبت به مسئله آذربایجان جنوبی و تشریح منافع جهان و قدرتهای جهانی و منطقه ای از استقلال آذربایجان جنوبی، زمینه کمک و یاری آنها در رسیدن به استقلال را فراهم بکنند.

از صفحه فیسبوک محمت صدرا ارت

دوباره امتحان کنید

علیرغم تلاشهای ایران شهر حماه در آستانه آزادی قرار دارد

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، علیرغم تلاشهای ایران برای اعزام ترویستهای سپاه و تروریستهایی            ازعراق …

حمله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خانه پدری نگار دباغی، نوجوان معترض آذربایجانی در تبریز

گادتب: به گزارش مرکز گادتب، حمله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خانه پدری نگار دباغی، …