گادتب: حق داریم به حکومت یک ساله آذربایجان ببالیم که سر سوزنی تخلف مالی در کارنامهاش دیده نمیشود، آن هم در کشوری که دزدی و اختلاس کار همیشگی دو حکومت یک قرن اخیرش بوده است. در رسوایی سروران فعلی همین بس که رقم اختلاسشان در چای دبش بالاتر از کل بودجه عمرانی یکسال کشور است و سروران قبلی ما نیز هنگام فرار به حدی پول با خود بردهاند که چهل سال است بدون یک ساعت کار، در آمریکا ول میگردند و ول میخرجند.
اما دولت ما در آن یکسال دو بار همه اموال دولتی را لیست کرد و حتی زمانی که اشغالگران وارد آذربایجان شدند، آنها لیست اموال را به اشغالگران تحویل دادند تا سندی بر پاکدستی خودشان به یادگار گذاشته و ما را برای همیشه روسفید کنند.
تصاویر ضمیمه شده از آرشیو ایرج موذنزاده به امانت گرفته شده و در آن صورتجلسه اموال شهرداری مشکین با امضای اعضای فرقه و مسئولان شهرداری مشکین دیده میشود که حتی گیره کاغذ و قاشق نیز از قلم نیافتاده است.
فکر میکنید ارتش شاهنشاهی با آن مدیران لایق و انسانهای امانتدار چه کرد؟ آنها طالب موسیزاده خیاوی، یکی از امضاکنندگان این لیست را در همان روز ۲۱ آذر و سردار اکبرزاده خیاوی، دیگر امضا کننده این لیست را فردای آن روز تیرباران کردند.
طالب موسیزاده یا همان طالیب (با مصوت کوتاه) ۲۴ ساله بود و همان سال صاحب پسری به نام “عوض” میشود و خواهری هفده ساله به نام سارا داشت که بار سنگین داغداری ابدی برای برادر را بر عهده گرفت. عوض تحصیلات خود را به پایان رسانده و دبیر مدارس مشکین شد ولی در ۲۶ سالگی با زندگی وداع کرد و شعر زیر از زبان سارا، بر سنگ مزار او نوشته شد:
اورکده آتش هیجرانه چوخ دؤزوم وار، عوض
آلوولانیب یانیرام قلبده کؤزوم وار، عوض
سارانی دردینه آغلار قویوب گئدن نازلیم
سنه قان آغلایارام هر قَدَر گؤزوم وار، عوض
سارا بیش از هفتاد سال در فراق طالیب خون گریست و هنگام دفن سارا، قبر طالب را گشوده و خواهر را درون قبر برادر گذاشتند و حسین قنبری شعری در بیان آن صحنه سرود که بر سنگ مزار سارا نوشته شد:
باغریوا باس منی قبرینده، سارا گلدی، طالیب
غملی بولبول کیمی گولشنده زارا گلدی، طالیب
یئتمیش اوچ ایل سنین هیجرانیوه قان آغلییانین
گولشنی اولدو خزان، قلبی یارا گلدی، طالیب.
ابراهیم ساوالان