گادتب: شرق میانه از دوران باستان محل تجمع و تمدنهای انسانی بوده و پس از کشمکشهای فراوان قومی و دینی، از اوایل دورهی اسلامی تحت مدیریت ملت تورک در آمد. اما اروپاییان نیز نه تنها هیچگاه بیمیل به تصرف آن نبودند بلکه از جهاتی میتوان تاریخ ۱۰۰۰ سال اخیر شرق میانه را با تلاشهای بیامان اروپاییان برای تسلط بر آن از یک طرف و مقاومت مردمی ملل منطقه به رهبری دولتهای تورک از طرف دیگر بیان کرد.
اروپاییان که در جنگهای نظامی پی در پی توسط آلپهای تورک و کمک ملل منطقه با خفت و خواری عقب رانده شدند، هیچگاه از دسیسه در منطقهی ما نیز دست بر نداشتند. جعل نحلههای مذهبی و فکری عموماً در میان اقوام کوچک منطقه و تلاش برای ایجاد آشوب در شرق میانه با استفادهی ابزاری از این نحل از عمده اعمال نرم غربیان در خارج از میدان جنگ بوده است.
پانایرانیستها، گروههای تروریستیای که به دروغ خود را به مردمان سوران، کورمانج، ارمنی و … منسوب میکنند و حکام برخی کشورهای عربی که بر خلاف منافع اتباع خود ذیل عَلَم غربیان حرکت میکنند نمونهی بارز این نحلهها هستند که به عنوان ابزاری در دست غربیان جهت ایجاد تفرقه و خلل در اتحاد فکری و کنترل منطقه به کار گرفته میشوند.
با دقت در جغرافیای سکونت مدعیان این تفکرات خودستیزانه میتوان گفت غرب، صلیبی در دل دنیای اسلام فرو کرده است و این روشنفکران بریده از مردم، در واقع، یک اهرم فشار هستند علیه ملت تورک. یک آلت هستند برای ایجاد تنش و تفرقه در منطقه که جا را برای تسلط غرب بر ما باز میکنند. همهی تروریستهای منطقه از هر ملیتی که باشند و با هر نامی که ظهور کنند نیز جزوی از این صلیب هستند. آنها که با نام تورک و قدرتگیری تورک در منطقه مخالفت میکنند بخشی از این ماجرا هستند. کسانی که مخالف رسمیت زبان تورکی و آموزش به زبان تورکی در ایران هستند نیز قسمتی از این صلیب هستند. کسانی که تورکهای کائن در کشور ایران را با نامی دیگر (هر نامی غیر از فقط یک کلمهی تورک) قلمداد میکنند بخشی از این صلیب هستند. این صلیب بخشی از رقابت اقتصادی استراتژیک و در پی آن سیاسی غرب علیه مردمان شرق میانه، یعنی اتباع امپراطوری های سابق تورک، میباشد که غرب به کمک حماقت ما تجزیه کرده است.
از اواخر دورهی قاجار، دهها تجمع و عشیرت تات شیعی را با نام فارس جمع کردند، زبان کتابت دری را فارسی نامیده، تبدیل به زبان مادری آنها کرده و یک قومیت اتنوپلیتیک فارسزبان ساختند و با ایدئولوژی پانایرانیسم بر کشور ایران که هزاران سال توسط تورکها اداره میشد حاکم کردند. ارامنهی ساکن شهرهای مختلف ممالک محروسهی قاجار و عثمانی را جمع کردند و با کشتار یا تبعید مسلمانان (عمدتاً تورک) با سلاحهای غربی که هنوز هم ادامه دارد و نمونهی آن در شهر خوجالی جمهوری آذربایجان دل هر انسانی را به درد میآورد، کشور ارمنستان کنونی را درست کردند. عشیرتها و قبایل تاتتبار سنی را که زبان هم را نیز به درستی نمیفهمند کُرد نامیدند و میخواهند برایشان یک کشور بسازند. یهودیان مختلف را از نقاط مختلف جهان گرد آوردند و کشور اسراییل را ساختند و …
و از طرف دیگر، ملت تورک را تا میتوانستند خُرد و قطعهقطعه کردند. شیعهها را آذری و آذربایجانی و دارای روح ایرانی نامیدند و سنیها را تورک یا تورکمن. تورکهای تبعهی حکومت اؤزبکخان را اؤزبک نامیدند. روزی به تعدادی گفتند قیرغیز. فردا گفتند نه شما قزاق هستید و آن دیگران قیرغیز هستند. با برجسته کردن تفاوتهای اندک لهجههای تورکی چندین زبان تورکی درست کردند و به ما گفتند شما ملتهای جداگانه هستید و ما هم احمقانه قبول کردیم. و ….
همهی این کارها در اثر غفلت و خواب زمستانی ملت تورک رخ داد. ما دقیقاً در حوزهای و زمانی که باید تلاش میکردیم خوردیم و خوابیدیم و آنها همه کاری کردند. الان هم کتک آن خوابمان را میخوریم طوری که حتی کودکانمان اجازه ندارند زبان مادری خود را بخوانند و بنویسند.
این ادامه خواهد داشت تا زمانی که از این خواب زمستانی بیدار شویم، تا روزی که بدانیم اعتراض (صد البته بجا و شایسته، اما ناچاراً) دیرهنگام به سفر سرکردهی قاتلین کودکان تورک در جمهوری آذربایجان به پایتخت کشوری با بیش ۴۰ میلیون شهروند تورک صرفاً یک حرکت واکنشی سلبی – اعتراضی است نه یک حرکت ملیِ کنشی و ایجابی. به عبارت دیگر، راقم ضمن تقدیر و تحسین حرکات اعتراضی مرتبط ملت تورک و تحذیر عناصر ذیربط و شرکتکننده در مهمانیهای با حضور اشغالگران خاک مسلمین، معتقد است تحرکات اعتراضی لازم اما ناکافی بوده و ضروریست حرکت ملی تورک به سطحی از کنش برسد که اولاً بتواند از چنین حوادث قبیحی پیشگیری کند و ثانیاً با ارتقاء توان سیاسی خود خط مشی سیاسی کشور را به نفع مسلمانان و در راستای منافع ملت تورک تغییر دهد.