گادتب: سیدجواد طباطبایی، از نوچهگان و نشخوارکنندگان تفکرات فاشیستی احمد کسروی، سیدحسن تقیزاده، محمود افشار و جرثومههایی از این دست، در حالی مُرد که شبهنظریه و ایده ایرانشهری وی، بیش از هر زمان دیگری به قهقهرا میرود. ایدهای که اگر محقق میشد ملتهای دربند ایران را بیش از پیش در چنگال ناسیونالیسم رادیکال گرفتار میکرد.
عقدههای این به ظاهر اندیشمند که ذیل مفهوم باستانگرایی و نوباستانگرایی صورتبندی میشود، در دوره هشت ساله دولتهای حسن روحانی، از طریق افراد معلومالحالی چون عباس آخوندی وزیر راه و ترابری، و با سرمایه گذاریهای کلان مجهولالمنبع در رسانههای ریز و درشت تبلیغ شده و به صورت بخشنامهها و محتوای درسی در وزارتخانههای علوم، فرهنگ و ارشاد اسلامی، و خطرناکتر از همه وزارت آموزش و پرورش جاری شد. سمی که هنوز هم در رگ جامعه ایرانی جریان دارد.
طباطبایی و دنبالهروهای کممایهتر از خودش مثل حمید احمدی و دیگران با نژادپرستیهای خود، عملاً موجبات تفرقه و تجزیه ایران را فراهم نمودهاند. آنها ناخواسته باعث بیداریِ شعورِ ملیِ قشرِ خاکستریِ ملتهایِ اسیرِ ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر و دیگران در جغرافیای ایران شدهاند.
طباطبایی که سالها در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی در تهران از نزدیک میشناختمش، وجودی مالامال از کین و نفرت نسبت به اقوام و زبانهای قومی داشت. او بمب نژادپرستی بود که اگر به قدرت سیاسی میرسید هیتلر در مقابلش زانو میزد.
ای کاش مرگ طباطبایی، مرگ اندیشههای زهرآلودش نیز بود که بشر به آرامش، صلح، همزیستی و عدالت نیاز دارد.
مرگهایی از این نوع زود باد و بیش باد.