گادتب: با آزادی قاراباغ، تروریست ها مجازات و مهاجرانی که در آنجا ساکن شده بودند از بخشی از خاک تاریخی آذربایجان خارج شدند.
آنان ادعا داشتند قاراباغ سرزمین تاریخی آنان است اما با رجوع به تاریخ دو سده اخیر سیر مهاجرت هدفمند آنان و دیگر گروه های مسیحی تبعیدی به قاراباغ و ارمنستان جعلی را به وضوح مشاهده می کنیم.
تا سال ۱۹۲۰ هشتاد درصد جمعیت قاراباغ، تورک و بیست درصد ارمنی بودند اما طی دهه های بعد ارامنه سیاست اخراج کامل آذربایجانی ها از ارمنستان و قاراباغ توام با انضمام قاراباغ به ارمنستان را پیش گرفتند و فقط طی پنج سال( ۱۹۵۳-۱۹۴۸ م ) حدود ۱۵۰ هزار آذربایجانی از جمهوری ارمنستان شوروی اخراج شدند و نهایتا در سال ۱۹۸۷ دوره زمامداری گورباچف پیشنهاد انضمام قاراباغ به ارمنستان را به او ارائه دادند و نهایتا با فروپاشی شوروی به لطف حمایت، روسها کل آن منطقه و مناطق همجوار را با قتل عام و اخراج یک میلیون نفر مردم بی سلاح آذربایجانی اشغال نمودند.
این موارد اولین اقدام در تغییر بافت جمعیتی منطقه نبود. پس از اشغال قفقاز توسط روسیه نگرانی از تحرکات دو دولت تورک قاجار و عثمانی موجب شد آنان برای ایجاد منطقه حائل ارمنی-مسیحی اقدام نمایند. طبق فرمان ژنرال پاسکویچ در سال ۱۸۲۸ م بیش از ۴۱ هزار ارمنی از ممالک محروسه قاجار به خانات ایروان، نخجوان و قاراباغ کوچ کردند و دو سال بعد نیز چهل هزار ارمنی دیگر از ممالک محروسه و ۸۴ هزار ارمنی از عثمانی به قفقاز مهاجرت کردند و در زمین هایی که از ترکان غصب شده بود، جایگزین شدند. روسیه تزاری به این مقدار راضی نبود، ارتشی های روس، مجرمان و روسهای تبعیدی و دیگر گروه های مسیحی را از روسیه به آن منطقه سرسبز و غنی کوچاند و نهایتا با الغای خانات تورک ایروان و نخجوان، ولایت جدید ایروان را به عنوان سرزمین حائل ایجاد نمود.
نقشه ترسیم شده توسط روسها در ۱۸۰۰ م (قبل از اشغال قفقاز) به وضوح اسامی ترکی مناطق، شهرها و رودها را نشان میدهد. بررسی آمار دوره های بعد نیز که توسط روس ها تنظیم شده، بخوبی روند تغییر بافت جمعیتی منطقه را آشکار می کند (اسلایدها).
روسها با اخذ مالیات سنگین از مسلمانان و واگذاری مقامات محلی به مسیحیان ارمنی و گرجی، توام با حمایت از تجار و کسبه مسیحی موقعیت ترکان را تنزل دادند تا آنان وادار به مهاجرت یا استحاله در جمعیت مسیحی شوند. طی جنگ جهانی اول نیز ده ها هزار ارمنی، آشوری و … از فرانسه، لبنان، فلسطین و شامات به ارمنستان جعلی وارد شدند و بافت جمعیتی بیش از پیش تغییر نمود.
آنان با تاریخ سازی بر اساس وجودکلیساها و برخی بناهای تاریخی جوامع اقلیتی ارمنی، حضور آنان را به هزاره های قبل نسبت دادند و ارامنه را با ایجاد توهم و رویای ارمنستان بزرگ (از خزر تا مدیترانه) به دشمنیِ بیشتر با ملل تورک و ترور و جنایت تشویق کردند.
گروه ها و احزابی چون داشناکسوتیون و آسالا محصول چنین توهماتی است.
در قسمت بعد به این ادعاهای تاریخی خواهم پرداخت.