کادتب: روابط چین و ایران و قراردادی که هنوز به مرحله امضاء بین دو کشور نرسیده، واکنشهای بسیاری را در ایران برانگیخته بود. رسول نفیسی در صفحه ناظران به این موضوع پرداخته است.
پیش نویس قرارداد موسوم به “برنامه همکاریهای جامع ۲۵ ساله ایران و چین” بار دیگر روابط ایران و چین و مناسبات بینالمللی آن کشور را مطرح کرده است.
رهبران ایران سالها است که با نفی غرب در واقع به اثبات شرق کوشیدهاند. رهبر ایران خامنهای در طول نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری خود دو یا سه سفر دیپلماتیک داشته است که عمده آن بازدید از چین بود و او از نظر و رویکرد آن کشور به خوبی یادکرده است. برنامه همکاریهای جامع هم از نظر آقای خامنهای “درست و حکمت آمیز ” تلقی شده است.
دیگر مسئولان هم این روابط را کاملا “تجاری” قلمداد کرده مطبوعات و رسانههای خارجی را مسئول “نا امیدسازی” مردم از متن و مفاد آن دانستهاند. در این مقاله سعی خواهم کرد که نه به رابطه دو کشور بلکه به رویکرد جدید چین در روابط بینالملل که اصطلاحأ آن را “استعمار هوشمند” می نامم بپردازم و اشاره کنم که این روابط فقط “تجاری” نیست بلکه زوایای مختلف استراتژیکی دارد که بسیاری از کشورهای دیگر به نحو منفی آن را تجربه کردهاند.
رویکرد استراتژیک دولت چین به کشورهایی جهان سوم در سالهای اخیر و به ویژه از زمان صدارت “شی جینگ پین” بطور خلاصه قرائتی جدید از روابط استعماری کلاسیک است که با انطباق با شرایط جهان و درس گرفتن از هزینههای کمرشکنی است که استعمار کلاسیک و نیز آنچه که اصطلاحا “استعمار نو” و گرایش جنگطلبانه کشورهای هژمون بر آن کشورها تحمیل کرده است.
استراتژی چین در جهان ایجاد نوعی هژمونی تجاری و وابستگی است بدون تظاهرات دیپلماتیک یا پشتوانه نظامی. در این استراتژی قدرت مالی بیرقیب دولت چین به عنوان ابزار گسترش قدرت تجاری-سیاسی و بدون هزینههای نظامی به کار گرفته میشود. ما این نوع رابطه را که به نظر میرسد کم هزینهترین و پر درآمدترین نوع روابط نامتقارن بینالمللی باشد اصطلاحأ “استعمار هوشمند” مینامم.
استراتژی سیاسی- تجاری چین درازمدت و بلندپروازانه است. با احیا و احداث جادهها و بندرگاههای بینالمللی تحت عنوان پروژه “راه ابریشم” و “یک کمربند-یک راه” چین کوشیده است تا شش کریدور اقتصادی آسیا را به هم وصل کرده و راههای ارتباطی زمینی و دریایی خودرا تا خلیج فارس گسترش دهد.
این راه ها قرار است که تا اروپا گسترش یابد. کشورهای آفریقایی زیادی هم تقریبا دربست در اختیار چین قرار گرفتهاند. مثلا در حال حاضر کلیه تکنولوژی ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی ۴۸ کشور آفریقایی دربست توسط کمپانیهای چینی ساخته و تکمیل شده و از طریق متخصصان چینی اداره میشود. استراتژی نفوذ و تسلط چین بر چند اساس بنیاد شده است:
۱. گسترش بنادر و راههایی که از چین تا آفریقا ادامه پیدا میکند. چین در هر مرحله با کشور مورد نظر وارد معامله میشود و به سرمایهگذاریهای سنگین در ایجاد بنادر و راههای مورد نظر خود میپردازد.
کشورهای سر راه نیز پیشنهاد چین را که با یک تعهد ۲۵ ساله برای طرفین همراه است غالبا میپذیرند. دیپلماسی تطمیع و رشوه هم نقش عمدهای در این میان بازی میکند. بسته چینی معمولا دربردانده چند عنصر ثابت است: سرمایهگذاری چینی، کارگر و متخصص چینی، تکنولوژی چینی، مدت زمانی بیست و پنج ساله و اجازه حضور یک یگان از ارتش چین که به نام “پلیس صنعتی” شناخته میشوند و معمولا پس از اختتام پروژه، مدیریت راه یا بندر را هم به عهده میگیرند.
به عنوان مثال اتوبان دوطرفه شش باندی کراچی-لاهور در پاکستان که باطول ۱۶۹۴ کیلومتر عملأ چنوب غربی چین را به دریای عمان در بندر “گواتر” وصل میکند توسط چینیها ساخته شده است. در طول این جاده که در سال گذشته افتتاح شد، چینیها تاسیسات توریستی و تجاری نیز ایجاد کردهاند که مدیریت و سرمایهگذاری آن چینی است.
بنا بر خبر روزنامه معتبر پاکستانی “نیوز” در ماه نوامبر گذشته سرمایهگزذران چینی اعلام کردهاند که در آن مناطق “یوآن” چینی بجای دلار رواج خواهد داشت. در آفریقا نیز وضع به همین منوال است. بنا بر نوشته نشریه “اکونومیست” در آوریل ۲۰۱۱ حتی در مواردی مردم محلی به شورش علیه چینیها دست زدهاند. مغازهداران و تجار محلی بخصوص از این که سرمایهداران چینی کلیه دادو ستد محلی را در اختیارگرفته و نفعی برای نیروی کار یا مردم منطقه بطور عام نداشتهاند، شاکی بودهاند. آنها مدعی هستند که چینیها حتی خوراک و پوشاک خود را از چین تامین میکنند و و در مغازههای خود هم زندگی میکنند و هیچ نفعی برای مردم محلی نداشتهاند.
۲. غرق کردن کشور جهان سومی در قرض بدون توجه به سودآوری پروژهای که دولت برای آن تامین بودجه میکند. نمونه جامع این سیاست نقش شرکتهای دولتی چین است در توسعه بندر “هامبانتوتا” در سری لانکا. این بندر که بخاطر وضعیت خاص خود امکان توسعه در سطح یک بندر تجاری عمده را ندارد میلیونها دلار قرضه چین را به خود اختصاص داد. عدم توانایی دولت سری لانکا منجر به رهن ۹۹ ساله بندر شد شرکتهای چینی ۱۵۰۰۰ هکتار زمین اطراف بندر را هم به تصرف درآوردند. بنا بر نوشته روزنامه “نیویورک تایمز” ۹ نوامبر ۲۰۱۹ هم زمان زیردریاییهای نیروی چین هم در آنجا دیده شدهاند.
۳. ارتشاء به عنوان بخش ثابت معاملات. در حالی که در کشورهای صنعتی غربی رشوه دادن برای گرفتن امتیازات تجاری لااقل از لحاظ قانونی ممنوع است، در تجارت با چین دادن و گرفتن رشوه جزو اصول تجارت به حساب میرود.. الین دزنسکی محقق بنیاد افدیدی در تکنگاری مستتند خود که اخیرا منتشر شده است و با تمرکز روی کشورهایی مثل مالزی و کنیا، ابعاد وسیع فساد مالی، هدر دادن منابع کشورها و عدم شفافیت و عدم جوابگویی در تاسیسات مربوط به پروژه “یک کمربند یک راه” را خاطر نشان کرده است.
توضیح تصویر،
ایجاد ناوگان کشتیهای صیادی در سال ۱۹۹۸ آغاز یک تعرض به زیست آبزیان و فقیرتر کردن ساحل نشینان بود
۴. سرقت مالکیت معنوی از کشورهای صنعتی. راه میان بر صنعتی شدن چین از طریق سرقت مالکیت معنوی کشورها بدون صرف وقت و هزینه برای تحقیق و آزمایش است. یکی از مهم ترین این سرقتها از طریق جاسوسهای چینی هک کردن وبسایت ” لاکهید مارتین” و دزدیدن اطلاعات مربوط به هواپیمای فوق سری “F-۳۵” بود. این سرقت اموال فکری که نشریه “نشنال اینترست” در نوامبر ۲۰۱۹ آن را بزرگترین سرقت از نوع خود دانست، پروژهای که میلیاردها دلار خرج برداشته بود را بطور مجانی در اختیار ارتش خلق چین قرار داد. این نوع صنعتی شدن کم خرج در تمام زمینهها جریان دارد. در یک سرقت دیگر، هکرهای چینی در چند حمله ی کمپیوتری به اداره OPM آمار و احوال شخصیه ۴ میلیون کارمند و مقامات دولتی آمریکا و ۲۲ میلیون افرادی که با دولت سروکار داشتند را هک کردند.
۵. بیاعتنایی به محیط زیست. چین در مرحله اول توسعه اقتصادی خود که نیم قرن بیشتر سابقه ندارد با چنان سرعتی به توسعه پرداخت که امروزه با وجود کوشش دولت بازهم شهرهای عمده مثل گوانگ ژو” و “شانگهای” جزو آلودهترین شهرهای جهان به حساب میآیند. آلودگی هوای پکن چنان است که مقامات المپیک نزدیک بود بازی های المپیک ۲۰۰۸ را در آن شهر لغو کنند. هرچند چین به سرعت در حال کم کردن آلایندهها است ولی باتوجه به حجم عظیم تولید و استفاده از زغال سنگ برای تولید انرژی این کشور راه درازی در پیش خواهد داشت. برداشت نابودگرانه از اقیانوسها و آبهای بینالمللی نیز بخشی از تعرض بی مبالات به زیست بوم مردم ساحل نشین است.
ایجاد ناوگان کشتیهای صیادی در سال ۱۹۹۸ آغاز یک تعرض به زیست آبزیان و فقیرتر کردن ساحل نشینان بود. ماهیگیری چینی مبتنی بر صید بی رویه وصید مکنده بستر دریاها و بدون توجه به نوع آبزیان است. صیادی چینی ها در آب راه باب المندب چنان عمقی و بی رویه بود که زیست اهالی ساحلی سومالی را به خطر انداخت و به ظهور دزدان دریایی مسلحی کمک کرد که امنیت این آب راه حیاتی را به خطر انداختهاند.
۶. تمرکز بر روی کشورهایی که مورد بی تفاوتی یا قهر آمریکا هستند. چینیها متفقأ مدعیاند که آنها مناطقی از جهان را که غرب مورد بیاعتنایی و گاه دشمنی قرار داده است احیا می کنند و نوعی عدالت در روابط جهانی ایجاد می کنند. در استراتژی دراز مدت چین رویارویی نظامی با ایالات متحده در آینده دور محتمل است و گرفتن سنگرهایی را که غرب ترک کرده و یا مورد به اعتنایی قرار داده است ضرورت دارد.
۷. اجرای پروژه فقط در انحصار شهروندان چینی است: دولت چین در هرقرارداد تجاری بین المللی اجرای پروژه ازطرف شهروندان چینی را جزو شروط اصلی اعلام می کند. در قاره آفریقا محلات چینی جدیدی به سرعت ظاهر میشوند و تنها در دهه اخیر بیش از یک میلیون چینی در کشور آفریقای جنوبی ساکن شدهاند. این محلات چینی پایه تحکیم نفوذ چین در سطح جهان هستند.
بنا برآنچه گفتیم چین در حال تحکیم روابط استراتژیک با تاکید بر تجارت است و ایجاد نوعی از استعمار که کم خرج و هوشمند. در زیر وضعیت ساده قراردادهای “فقط تجاری” چین برنامههای دراز مدت برای تسلط بر کشورها نهفته است و ایجاد نوعی رابطه براساس مبادله مواد خام با مواد ساخته شده که الگو برداری از نوع استعمار قرن نوزدهمی است.
چین با طرح پروژههایی که کشور وام گیرنده از لحاظ مالی و زیرساختی از انجام آن عاجز است و با مقروض کردن آن کشورکه معمولا از طرف غرب نادیده گرفته شده و یا با آن روابط خصمانهای دارد حوزه نفوذ خودرا باز می کند. عدم بازپرداخت قروض (که در اغلب این پروژهها قابل پیش بینی است) منجر به بستن قراردادهای طولانی با کشور مقروض میشود که ناقض استقلال آن کشورها است.
گامهای بعدی استقرار چینیان در آن کشورها، استخراج معادن آنها، و تسلط یر بازار محلی است. رشوه دادن و گرفتن در این مبادله نقشی اساسی دارد. رهبران نالایق جهان سومی باکی از این روابط ندارند بلکه حتی بقای خودرا گره خورده به آن میدانند چون چین کشوری است که دغدغه دموکراسی ندارد و به لحاظ تک حزبی بودن سیاستهای آن کمتر تغییر میکند. در عین حال ایران و سایر کشورها با یک جانبه کردن روابط خود یا با اهدای نقش مسلط به چین در واقع آینده خودرابه گروگان میگذارند.