گادتب: سر کلارمونت اسکرین؛ کونسولیار کونسول انگلیس در کرمان بین سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷، گذشته از اطلاعاتی که دربارهی حضور افشارهای پیچاقچی و قرایی در منطقهی کرمان، ارائه نموده، ماجرای بسیار جالبی از خریدن یک تخته فرش دستباف در منطقهی رودبار کرمان نقل کرده که حاوی نکتهی بسیار بدیعیاست.
«… ما چادرهای خود را در نزدیکی دورنمای یک قلعهی قدیمی برپا کردیم که در ناحیهی رودبار قرار داشت. این قلعه متعلق به یکی از روسای قبایل نیمهبلوچ بود که ضرغامالسلطنه نامیده میشد. چادرهای ضرغامالسلطنه در دامنهی صخرهی عظیمی قرار داشت و به نظرم رسید که اعضای خانوادهی او در میان این چادرها نباید خواب راحت داشته باشند. خدمتکاران او برای ما در قابهای بزرگ چلوکباب و خورش فسنجان آوردند و مراسم مهماننوازی خاص عشایر را به نحو اکمل اجرا کردند اما از خود ضرغامالسلطنه خبری نبود. به من گفته شد که وی مقادیر زیادی مالیات به مقامات ایالتی بدهکار است و با مشاهدهی اسکورت مسلح ما تصور کرده که برای اخذ مالیات آمدهایم. این فرضیه را حوادث شب تقریباً تأیید نمود. مردی که قیافهای بسیار قابل احترام داشت، به چادر من آمد و خود را پیشکار ضرغامالسلطنه معرفی کرد. او با خود فرش عتیقهای آورده بود و گفت آیا میل دارم آن فرش را بخرم؟ من گوشهایم را تیز کردم. چرا که این کار مورد علاقهام بود و آن موقع با خود مجموعهای از فرشهای کوچک، هم بافت خود کرمان و هم کار عشایر محلی را که با قیمتهای نسبتاً ارزان خریده بودم، همراه داشتم اما هنگامی که فرش ضرغام را دیدم، قلبم به تپش افتاد. فرش به نظرم قدیمی نیامد. بافتی بسیار عالی داشت و بر روی آن درختهای سرو به رنگ سبز و علامت مخصوص قبیلهی قوتلو افشار نقش بسته بود. آن قدر رنگها تازه و درخشان بود که به نظر میرسید تازه از داربست قالی آن را بیرون آوردهاند. من نسبت به کهنه بودن قالی تردید کردم و موضوع را نیز به پیشکار ضرغامالسلطنه گفتم… پیشکار گفت: آقا شما از خصوصیات اخلاقی مردم این منطقه خبر ندارید. این فرش مدت ۸۰ سال در خانوادهی ما بوده است. نگاه کنید. سپس در گوشهای از قالی، تاریخ بافت آن را که به اعداد عربی نوشته شده بود، نشان داد و اضافه کرد: این یک فرش دخترباف است و دختری آن را به عنوان قسمتی از جهیزیهی خود بافته است و در حقیقت این فرش جزء اموال خانوادگی محسوب میشود که از مادر به دختر به ارث رسیده است. تصادفاً کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. هیچ دختری تاریخ عروسی خود را فراموش نمیکند. دخترهای ما این قالیها را برای فروش نمیبافند.
من تاریخ قالی را خواندم و دچار تعجب شدم. تاریخ قالی مقارن ۱۸۴۰ میلادی بود. قالی را به قیمتی که پیشنهاد کرده بود، خریدم و هرگز از این کار متاسف نیستم. از آن ماجرا و خرید قالی ۴۰ سال میگذرد و هنوز وضعی بسیار عالی داردو فقط اندکی رنگ و روی آن رفته که اتفاقاً خود این موضوع به کهنه نشان دادن آن بیشتر کمک میکند و واقعاً عتیقه به نظر میرسد» (اسکرین: ۱۱۵_۱۱۷).
منظور اسکرین از نیمهبلوچ خواندن ضرغامالسلطنه و ایل تابع او دقیقاً معلوم نیست اما به نظر میرسد که این ایل ترکیبی از بلوچها و افشارهای کرمان بوده بهویژه اینکه قالی عرضه شده به او توسط پیشکار ضرغامالسلطنه، حاوی دامغای مخصوص طایفهی «قوتلو افشار» و از اموال خانوادگی وی بوده که در شرایط بحرانی جنگ، ناگزیر به فروش آن شده است.
موضوع دامغاهای (مهر، نشان) طوایف و ایلات ترک، خود بحثی مفصل و شایان تحقیق است. مشهورترین این دامغاها، دامغاهای ۲۴ ایل اصلی ترکان اوغوز بود که تا امروز نیز حفظ شدهاند. آل دامغا (مهر سرخ) نیز که در منابع فارسی به صورت آل تُمغا آمده، مهر مشهور تفویض حکومت از طرف خانها و خاقانهای ترک بوده است.
دربارهی افشارهای کرمان، محمدابراهیم باستانی پاریزی مقالهی مفصلی در یادنامهی محمود افشار نوشته با عنوان “افشارها در تاریخ و سیاست کرمان”. این مقاله در نوع خود منحصر به فرد و شایان توجه است. باستانی پاریزی در این مقاله برخلاف بسیاری از افشارهای فارس شده و پانایرانیست از جمله محمود افشار، از اینکه افشارهای کرمان ترک بودن و زبان ترکی خود را فراموش کردهاند، اظهار تاسف نموده است.