گادتب: پدرم از دوستش مرحوم حاج میراحمد آقا (متولد هزارسیصدوسه شمسی) نقل میکند که پدرش حاج میرمحمدحسین میگفت: خودم شاهد بودم که اسماعیل سیمیتقو از مردم خوی هفتهزار تومان باج میخواست و سران مردم خوی میگفتند که این مقدار پول نداریم. سیمیتقو نیز در جواب آنها میگفت: سیز وئرین، اولماسین!!
یعنی اینکه میدانم که این مقدار پول دارید اما نمیخواهید بدهید…
و حالا این سخن به ضربالمثلی در بین مردم خوی تبدیل شده است.
تفصیل ماجرا اینکه: اسماعیل سیمیتقو، جانی کُرد که سالها با عصیانگری و چپاولگری خود، دمار از روزگار مردم غرب آذربایجان و منجمله خوی درآورده بود، بعد از قتل ناجوانمردانه مارشیمون، رهبر جیلوها در سلماس و سپس قتل صدها ارمنی در دره قوتور در فروردین هزارودویستونودوهفت شمسی، پررویی را از حد گذرانده بود و از مردم خوی انتظارات غیرقابل قبول داشت. سران خوی تصمیم گرفتند با این یاغی شورشی مذاکره کنند و با دادن مقادیری پول، شرّ او را دفع کنند. بعد از انجام مذاکرات به قول مرحوم آقاسی صد وقر گندم و هفت هزار تومان و به قول مرحوم ریاحی پانصد وقر و هفت هزار به او دادند و او را راضی کردند کردهایش را از خوی دور کند. با توجه به اینکه هر وقر معادل چهارصد کیلو است، روایت مهدی آقاسی در کتاب تاریخ خوی منطقیتر به نظر میرسد.
مرحوم حاج میرمحمدحسین، از متملکان شهر خوی بود و قرهتپه جزو املاک او بود که بعدها به حاجی نَصو کورهسونلو داده بود.
اسماعیل سیمیتقو سرانجام پس از سالها یاغیگری و چپاول و قتل و کشتار مردم منطقه غرب آذربایجان در اشنویه به سال هزاروسیصدونُه به قتل رسید و به سزای اعمالش رسانده شد. دست او به خون بیگناهان دلاوری همچون بخشعلی خان یکانی و شاهزاده جهانگیرمیرزا آغشته بود.