گادتب: رسانه های کشور طی چند روز گذشته در حال پوشش خبر دیدار قالیباف با رئیس جمهور روسیه و ارسال پیام رهبری به شخص پوتین بودند. محتوا و متن پیام با توجه به نبود اطلاعات دست اول، از حیطه شرح و تفسیر خارج است اما اینکه قاصد چه کسی بوده، شرح و تفسیر جداگانه ای دارد.
به نظر می رسد انتخاب قاصد، با حلقه مشاورین که مجموعه ای از نیروهای نامتجانس و متقاطع را در راس ساختار قدرت تشکیل می دهند مرتبط است. انتخابی که سواء انتقال پیام، نیتی برای برجسته کردن جایگاه قالیباف برای حضور در صحنه رقابت های انتخاباتی نیز داشته است.
قالیباف که در انتخابات دوره قبل در دور آخر انتخاب کاندیدای محافظه کار ناچار به کناره گیری به نفع رئیسی شده بود. گویا به کرسی ریاست بهارستان راضی نبوده و کماکان عزم سعد آباد دارد. ناکامی قالیباف البته با نگرانی از تبدیل شدن وی به احمدی نژادی دیگر در ساختار قدرت ارتباط داشت.
نکته جالب توجه اینکه طرفداران احمدی نژاد که در ستادهای قالیباف خیمه زده بودند با اعلام کناره گیری وی به نفع رئیسی عملا از کارزار جدی برای کاندیدای واحد خودداری کرده و عرصه را برای پیروزی راحت تر روحانی هموارتر کردند. اینبار گویا قالیباف قصد داشت از مسیری میانبر حرکت کند.
احتمالا مشاورینی که به نوعی رهبر را برای انتخاب شخص حامل پیام به مسکو قانع کرده اند، در پس ذهن خود به دنبال ارتقاء جایگاه قالیباف در عرصه سیاست خارجی بوده اند تا در رایزنی ها برای اجماع درون جناحی بر سر کاندیدای واحد برگ برنده ای داشته باشند. که علی الظاهر تیرشان به سنگ خورد!
وجه دیگر جریان اما رفتار کرملین در قبال ایران از زمان آغاز جنگ قره باغ است. برخلاف فرافکنی های صورت گرفته از سوی جبهه ایرانشهری و رفتار ناشیانه ظریف در پرده آخر جنگ که به نوعی ترکیه و جمهوری آذربایجان را عامل دور نگه داشتن ایران از تحولات قفقاز می پندارند!
عامل اصلی دور نگه داشتن ایران از تحولات قفقاز و به طور کلی از تحولات منطقه ای روسیه است. روسیه هم در موضوع حمله هواپیماهای اسرائیلی به سوریه هم در توسعه روابط با کشورهای عربی و به طور کلی تلاش برای توسعه نفوذ خود در خاورمیانه به نوعی ایران را از معادلات دور نگه می دارد.
رفتار روسیه با ایران رفتار یک شریک راهبردی نیست. بلکه کفه این روابط به طور معناداری به نفع کرملین سنگینی می کند. و مسکو تلاش دارد تا این رابطه نامتوازن را به نفع خود حفظ کرده و ایران را نه در قامت یک شریک بلکه به عنوان نیرویی برای توازن قوا در منطقه کنار خود داشته باشد.
این امر در موضوع تحولات قفقاز جنوبی حتی پررنگ تر از بقیه نقاط منطقه است، زیرا روسیه آن ناحیه را به عنوان حیاط خلوت خود تلقی می کند. اتفاقا تلاش های اردوغان و علی اف در مورد دعوت از ایران برای حضور در قفقاز سنگین تر کردن کفه معادلات به نفع خود و ایران در مقابل روسیه است.
که هوچی گری های جبهه ایرانشهری در وارونه سازی واقعیات مانع این همگرایی منطقه ای شده و کفه معادلات قفقاز را به طور معناداری برای روسیه سنگین تر می کند. علی ای حال تا زمانی که فضای سیاسی و رسانه ای کشور از شر این معضل ایرانشهری نجات نیابد شاهد این رفتارهای سینوسی خواهیم بود.