گادتب: مجادله زیباکلام -معتضد در خصوص رضاخان از ابعاد مختلف مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت،سوای سطح نازل آداب حاکم بر آن که جای تاسف دارد، البته بحث مذکور را نمیتوان بحثی علمی -تاریخی دانست. چرا که هیچ یک از دو طرف عالم و محقق تاریخ شناخته نمیشوند، ولی اشاره به نکاتی خالی از لطف نیست
در برنامه مذکور آنچه مهمانان برنامه پاسخی برای آن نیافتند علت شکست رضاخان و اشغال ایران در ۱۳۲۰ بود.
زیبا کلام قدرت زیاد نیروهای اشغالگر را سبب شکست رضاخان عنوان کرد! ولی مشخص نکرد چرا به معتضد که به باور او مدیحه گویی حاکمیتی را می کند که بیش از چهل سال است، در مقابل همان قدرتها ایستاده، خرده میگیرد؟!
آنها به این دلیل علت شکست رضاخان را نیافتند که اقدام منجر به شکست رضاخان را نه در معایب اقدامات او که در محاسن اقدامات او طبقهبندی کرده بودند.
سرکوب نیروهای محلی و ایجاد ارتش مدرن جزء محاسن رضاخان عنوان میشود در حالی که رضاخان سیستم اداری- سیاسی سنتی ایران که چند صد سال ادامه داشت و با انقلاب مشروطه در مسیر دموکراتیزاسیون قرار گرفته بود را نابود کرد.
پیش فرض حُسن تمرکزگرایی و نابودی دولتهای محلی نقطه انحراف این خوانش تاریخی است.
بسیاری از کشورها از روسیه تا انگلیس و از آلمان تا ایالت متحده تحولات سیاسی- اداری خود را بر مبنای سیستم سنتی خود ادامه دادند، در حالیکه در ایران نابودی سیستم سنتی و ایجاد سیستم متمرکز که بیشتر در مستعمرات تازه مستقل شده رواج داشت را به عنوان یک حُسن مطرح میکنند !
در دوره قاجار حاکمان محلی بر اساس ترکیب جمعیتی و توازن محلی انتخاب میشدند و اغلب شاهان قاجار درصدد تغییر این قدرتهای محلی نبودند،نحوه اداره ایالات و ولایات گویای این مطلب است.
قبل از قاجار هم تقریبا چنین رویه ی وجود داشته، کریمخان زند در حمله به اورمیه فتحعلیخان افشار را شکست داد و مهدی خان قاسملو را از شاخه دیگری از افشارها را بر حکومت اورمیه گماشت، در حمله به گرگان نیز کریمخان بعد از شکست محمدحسنخان قاجار امورات محلی را به مهدیخان از شاخه دیگر قاجار محول کرد.در هر دو مورد خان زند از تغییر اساسی در حکمرانی محلی امتناع کرد.
رضاخان نه تنها این ساختهای حکمرانی محلی را سرکوب کرد، بلکه ساخت ایجاد شده توسط او در عناد و تعارض با فرهنگ محلی موجود بود، برای مثال انتصاب استاندارانی که وظیفه اصلیشان نابودی زبان ترکی در آذربایجان و سرکوب مستمر کردها در کردستان بود به نوعی ستیز بین مرکز و پیرامون را شکل داد که در وقایع آتی شاهد بروز آنها میشویم.
او بیش از آن که شاهنشاه ایران باشد خان تهران بود که توانسته بود سایر خانین ایران را سرکوب کند! در همه ادوار حکمرانی در ایران نیروهای محلی، اداره کننده محل و هستههای اصلی دفاع در برابر بیگانگان بوده اند در تاریخ بیست ساله جنگ ایران و روس با واحدی به نام قشون آذربایجان مواجهیم که به فرماندهی عباس میرزا در مقابل روس ایستاده است و اگر کمکی هم از مرکز صورت می گیرد به این واحد صورت میگیرد!
در دوره رضاخان این هسته های قدرت نابود شدند، تنشهای قومی با اِعمال شدیدترین تحقیر قومی که ممنوعیت زبان است اعمال شد و بر خلاف ادعاهای موجود ارتش مدرنی شکل نگرفت بلکه نیروهای خان تهران مجهزتر شدند!
در وقایع شهریور ۲۰ عنوان می شود که ۳ مرزبان در جلفا ۴۸ ساعت ارتش روس را متوقف کردند، مرز جلفا مهمترین نقطه برای آفند روسها و پدافند طرف ایرانی است، چرا از ارتش ۱۲۰ هزارنفری مدرن رضاخان فقط سه مرزبان در این نقطه حضور داشتند؟! آیا واقعیت آن نیست که قوای خان تهران از تحلیل کوچکترین مسائل نظامی عاجز بودند؟ پس چگونه می توان آن نیرو را ارتش مدرن نامید؟
قوای رضاخان به آن دلیل متمرکز در تهران بودند که متعلق به خان تهران بودند! توقیف اراضی مازندران و انباشت پول در حساب شخصی که معتضد به آن اشاره می کند، رفتارهای است که از یک خان و فئودال صادر می گردد نه یک بنیانگذار دولت مدرن!
بدترین اقدام رضاخان نابودی سیستم حکمرانی سنتی و استقرار سیستم متمرکز ناکارآمد است.
این ناکارآمدی علاوه بر آن که در سقوط ایران در شهریور ۲۰ عیان است، در ناپایداری آن بعد از یک قرن مشهود است (بعد از یک قرن هنوز هم مسئله اقوام به عنوان مهمترین مسئله امنیتی مطرح است). ایراد بعدی این سیستم انباشت ۲۵ درصد جمعیت و ۵۰ در صد ثروت ایران در استان تهران و البرز است که خود بحرانی امنیتی برای ایران کنونی است.