گادتب: با فرا رسیدن تابستان داغ ۱۴۰۲، بحث خشک شدن کامل دریاچه اورمیه دوباره در شبکههای مجازی مطرح شده است. همانگونه که بسیاری از متخصصان عنوان میکنند؛ سدسازیهای بیرویه بر روی رودخانههای منتهی به دریاچه، مهمترین عامل خشک شدن آن میباشد. حال سوالی که در این رابطه پیش میآید، دلیل اینهمه سدسازیهای بی حد و حساب در حوضه دریاچه اورمیه و به عبارتی در کل کشور چیست؟!
به گزارش”صفحه اطلاع رسانی عباس لسانی”، سدسازی از دهه ۲۰ خورشیدی در ایران آغاز و پس از پایان جنگ ایران و عراق و دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی شتاب بیشتری به خود گرفت و در سی سال اخیر بدون وقفه ادامه یافته است. مطابق فهرستی که -قبل از خارج شدن از دسترس- وبسایت شرکت مدیریت منابع آب ایران منتشر شده بود، در حال حاضر از ۶۴۷ سد کوچک و بزرگ در ایران بهرهبرداری میشود و ۶۸۳ سد دیگر در مرحله اجرا یا مطالعه قرار دارند.
در این بین سدسازی از پروژههای کلان اقتصادی به شمار میرود که چه در استفاده بهینه از منابع آبی نقش مثبتی ایفا کند و چه در خشکی تالابها و دریاچهها نقشی مخرب داشته باشد، برای مجریان آن «پولساز» و یک منبع پایدار درآمد است. درآمدزایی سدسازی خیلی پیش از مرحله اجرا و با طرحهای مطالعاتی زمینشناسی، جانمایی و امثال آن آغاز میشود و با فعالیتهایی مانند لایروبی، تعمیر، نگهداری و حفاظت همواره ادامه دارد.
بحران خشکسالی و کمآبی که هر سال تشدید میشود حکایت از آن دارد که ساختن بسیاری از سدها بیش از آن که در خدمت مدیریت منابع آبی قرار گیرد، وسیله کسب درآمد برای صدها شرکت وابسته به مراکز قدرت است که در اجرای پروژههایشان به غیر از منافع گروهی هیچ گونه ملاحظهای را در نظر نمیگیرند که در نهایت تبعات جبران ناپذیری را به بار میآورد.
از همان تاریخ شروع سدسازیهای در کشور، سپاه پاسداران تحت عنوان «قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء» وارد اقتصاد ایران شده و تاکنون با استفاده از ابزارهای سیاسی و حتی نظامی توانسته انحصارهای بیبدیلی را در عرصهی نفت، گاز و پتروشیمی، صنعت و معدن، خطوط انتقال گاز، جاده های مواصلاتی، ساخت بنادر، سد و سازههای دریایی و غیره در ایران برای خود دست و پا کند.
همانطور که در سایت «قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء» ذکر شده، این مجموعه -بدون اینکه به دولتها پاسخگو باشد و یا حتی شفافسازی در رابطه با درآمدها و عملکردهای خود داشته باشد-، تا به حال بیش از ۱ هزار و ۸۰۰ پروژه زیربنایی در ایران اجرا کرده است. همین مسئله باعث شده تا اجرای بسیاری از پروژهها و یا ابر پروژههای اجرایی این مجموعه صرفا به خاطر سود و زیان آن به پیش برده شود و هیچ گونه ملاحضات زیست محیطی و… در اجرای آنها لحاظ نشود. در رابطه با سدسازی نیز تاکنون ۶۲ سد [بزرگ] با حجم ۲۴میلیارد مترمکعب مبنی بر ۵۰درصد کل حجم مخازن آب کشور و دهها خطوط انتقال آب مبنی بر کانال و شبکههای زهکشی توسط قرارگاه خاتم الانبیاء در کشور اجرا شده است.
این سدسازیها عملا تلاشی است برای به اجرا درآوردن شعار غیر علمی و غیرتخصصی، خودکفایی مدنظر جمهوری اسلامی ایران در عرصه کشاورزی. آنچه در شعارهایی همچون «گندم میکاریم و استقلال درو میکنیم» بنیانگذار حکومت در ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ تبلور یافت و با افزایش سطح زیرکشت ادامه یافت. دریغ از آنکه جمهوری اسلامی با شعار خودکفایی در عرصهی کشاورزی عملا «باد میکارد و طوفان درو میکند». زیرا همانگونه که می دانیم ایران دارای اقلیم خشک و نیمهخشک بوده و بجز نواحی باریکی در حوالی دریای خزر و بخش هایی از آذربایجان بطور کلی دارای متوسط بارش سالانه ۲۵۰ میلیمتر است که این میزان بارش حدود یکسوم متوسط جهانی است. این بدین معناست که استفادهی حداکثری از منابع و آب خاک ایران برای کشاورزی و… ظرفیت خودکفایی فرضی مدنظر بنیانگذاران جمهوری اسلامی ایران را نداشته و موجب شده تا سفرههای آب زیرزمینی کشور به عنوان یکی از منابع تامین آب کشاورزی با کسری حدود ۱۵۰ میلیارد مترمکعبی روبرو شود. این رقم چیزی حدود ۵برابر میزان آبی است که دریاچه اورمیه قبل از شروع به خشک شدن در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی در خود جای میداد.
بنابراین سدسازیها و ذخیرهی منابع آبی کشور در پشت آنها و یا حفر چاهها جهت تامین آب کشاورزی در این شرایط اقلیمی کشور، نه تنها نتواسته توسعه کشاورزی مزبور را موجب شود و خودکفایی در این عرصه را مهیا نماید، بلکه منابع استراتژیک کشور همچون آب را اتلاف کرده و موجب فرسایش خاک گشته است.
مهم هم نیست که این سدها چه کارایی خواهند داشت و یا ملاحضات زیست محیطی و سایر تبعاتی که میتوانند به بار بیاورند چیست. آنچه مهم است عمل به اوامر ایدئولوژیک حکومتی است و بس. چنانچه یکی از نمونههای بارز این نوع تفکر سد شهید مدنی در نزدیکی شهر خواجه در استان آذربایجان شرقی است.
احداث این سد از سال ۱۳۷۳کلید خورد و در سال ۱۳۹۰ به صورت ناقص توسط معاون اول وقت رئیس جمهور افتتاح شد. اما با گذشت این همه سال نه تنها آبگیری نشد، بلکه موجب آسیبهای بیشماری به ساکنان اطراف آن شد.
در بحث کشاورزی نیز، به دلیل شیوهی سنتی آبیاری در ایران، کوچک بودن زمینهای کشاورزی و عدم اجرای الگوی کشت و…، سدسازیها نه تنها نتوانسته کشاورزی ایران را توسعه دهد، بلکه عملا یک کشاورزی ناکارآمد را روی دست کشور گذاشته است. چنانچه سالانه ۹۰ درصد از منابع آبی در بخش کشاورزی استفاده میشود، حال آنکه بخش کشاورزی چیزی در حدود ۱۱درصد از تولید ناخالص کشور را به خود اختصاص میدهد.
این رویکرد در حوضه آبریز دریاچه اورمیه؛ بنابر آمارها با ۱۰۳ سد –در حال بهرهبردای، در دست احداث و در حال مطالعه- موجب افزایش ۴۳۷ درصدی مساحت اراضی آبی کشاورزی طی دو دهه گذشته شده است. سدسازی در حوزه آبریز دریاچه اورمیه در سال ۱۳۴۶ با احداث سد کوروش کبیر آغاز شد که امروزه به نام سد شهید کاظمی شناخته میشود که محل احداث آن ۲۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر بوکان از توابع استان آذربایجان غربی میباشد. کار ساخت این سد بر روی رودخانه جیغاتی (زرینهرود) با حجم ۸۰۰ میلیون مترمکعب آغاز گشت که یکی از اصلیترین منابع تغذیه دریاچه اورمیه میباشد و این پروژه مذکور در سال ۱۳۵۰به پایان رسید. هرچند مسئولان هدف این سدسازیها را علاوه بر کنترل سیلاب و… آبیاری اراضی پایین دست سد عنوان میکنند، اما این حجم از افزایش مساحت اراضی آبی کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه اورمیه نقشی در افزایش تولید ناخالص داخلی استانهای آذربایجان شرقی و غربی که حدود ۹۰ درصد حوضه آبریز دریاچه اورمیه را خود جای میدهند را نداشته و حتی تاثیری بر روند مهاجرت از این استانها که ناشی از بیکاری میباشد نیز ندارد.
بحث احیاء دریاچه اورمیه توسط «ستاد احیاء دریاچه اورمیه» هم که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی تشکیل و پس از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی به «طرح تحقیقاتی دریاچه اورمیه» تغییر نام داد، مبتنی بر عملکرد سازهای بوده است. یعنی به جای اینکه الگوی کشت در حوضه دریاچه اورمیه اصلاح و آبیاری سنتی اراضی کشاورزی مکانیزه شود تا از هدر رفت آب جلوگیری و حقابه دریاچه نیز اختصاص یابد، با صرف مبالغ هنگفت سدی به نام کانی سیب در شهرستان پیرانشهر استان آذربایجان غربی احداث شد تا آب آن از طریق کانال و تونل و رودخانه گادار به دریاچه رسانده شود. حال آنکه میزان آب ورودی از سد کانی سیب به دریاچه اورمیه حتی در صورت اجرایی شدنش جوابگوی نیاز زیستی دریاچه نمیباشد. پس به جای شناسایی و حل ریشهای مشکل دریاچه که ناشی از سدسازیهای پیشین و کشاورزی ناکارآمد ناشی از آن بود، سازهای دیگر ساخته شد تا آخرین تکههای گوشت قربانی به نام دریاچهی اورمیه نصیب قرارگاه خاتم الانبیاء شود که مجری آن طرح بود.
در نهایت علاوه بر اینکه صنعت پر درآمد سدسازی نه تنها محیط زیست را تخریب و کشاورزی ناکارآمد و بیبهره را روی دست کشاورز آذربایجانی گذاشت، حتی با افزایش بیماریها و مهاجرتهای ناشی از خشک شدن دریاچه اورمیه، منجر به فاجعه عظیم زیستمحیطی گشته و باعث تخلیه جمعیتی و کاهش شدید نفوس انسانی در مناطق آذربایجان خواهد شد.