گادتب: کتاب «تروعا؛ یهودیان ایرانی در تاریخ معاصر» اثر تحقیقی بسیار ارزشمندیاست که با مسئولیت و حمایت مالی مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی در آمریکا تدوین شده است. این پروژۀ تحقیقاتی حاوی مقالات و مطالب بسیار دست اول و ارزشمندی از تاریخ معاصر ایران است. موضوع مقالات شامل مسائل مربوط به یهودیان ایران از زبان و ادبیات تا اجتماع و اقتصاد است. یکی از مهمترین بخشهای این مجموعهمقالات خاطرات مکتوب یا شفاهی یهودیان ایرانیاست که در ایران متولد شده، سالها نیز در ایران زیسته و بعدها از ایران رفتهاند. مجموعۀ تروعا با ویراستاری هما و هومن سرشار منتشر شده است.
با توجه به حضور جمعیت قابل توجه یهودیان در ایران و جایگاه بالای فرهنگی- اقتصادی و اجتماعی آنان در شهرها بهویژه شهرهای بزرگ و مهم به عنوان کانون تحولات تاریخ معاصر، اطلاعات عرضه شده در این مجموعه بسیار مهم بوده و از ارزش تحقیقی بسیار بالایی برخوردارند. ایران در واقع مهمترین مرکز تجمع یهودیان در جهان اسلام بوده و در متن کتاب نیز تأکید شده است که ایران پس از اسرائیل دومین وطن یهودیان است.
یکی از خاطرات منتشر شده در جلد چهارم این مجموعه (صفحه ۲۰۹ تا ۲۲۷)، خاطرات رابی (حاخام) شیمعون خاکشوری با عنوان «یهودیان اورومیه» است. رابی شیمعون خود متولد سال ۱۹۰۰ در اورومیه بوده و در این چند صفحه، خاطرات او از اورومیه در اثنای جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن رضاخان درج شده است. این خاطرات حاوی اطلاعات دست اولی از حوادث تأثر برانگیز اورمیه و کُشتار مردم آن توسط ارامنه و آسوریها در این مقطع تاریخی از نگاه و قلم کسیاست که در هیچ جبههای اعم از مسلمان (تُرک و کُرد)، ارمنی یا آسوری قرار نداشته است.
طبق روایت رابی شیمعون خاکشوری، تا سال ۱۹۱۶ این ناحیه از آذربایجان دو بار بین ارتش روسیۀ تزاری و عثمانی دست به دست شد اما خشونت و آزار چندانی از سوی آنان اعمال نشد بهجز تبعید چند تن از یهودیان به سیبری و اعدام دوتن از یهودیان اما زمانی که در روسیه انقلاب شد و ارتش روس تصمیم به ترک منطقه گرفت، بازار اورمیه را آتش زد و بیشترین ضرر آن به یهودیها رسید. آنها میلیونها متضرر شدند چرا که اکثراً زرگر، بزاز و عطار بودند. همچنین آنها هنگام خروج از اورمیه و اطراف آن، سلاحهای خود را به ارامنه و آسوریها دادند. پس از خروج روسها، ارامنه و آسوریها متفقاً و در سایۀ سلاحهایی که روسها به آنها داده بودند، بر مردم منطقه مسلط شده، شروع به آزار و اذیت آنها کردند.
رابی خاکشوری بهانۀ اصلی کُشتار مردم اورمیه توسط آسوریها و ارامنه را کُشته شدن مارشیمون به دست #اسماعیل_سیمتقو دانسته است. وی تأکید میکند؛ این کُشتار به کُشتار شش ساعته مشهور شد در حالی که بیش از شش ماه ادامه داشت و طی آن ارمنیها و آسوریهای، از بچه تا پیرمرد و زن، هر آنچه میتوانستند، کُشتند. «وقتی شهر به دست آنها افتاد، دیگر به هیچکس رحم نکردند. از کوچک و بزرگ، دهاتی و شهری و حتی یهودیها را هم میکُشتند و میگفتند که شما بودید عیسی را کُشتید، حالا ما باید تلافی کنیم… زنهای حامله را میآوردند شکمشان را پاره میکردند و بچه را بیرون میکشیدند. همه چیز مردم را میگرفتند و در آخر که چیزی برای بیرون کشیدن نمیماند، همه را میکُشتند». به روایت رابی خاکشوری، در بین کُشته شدگان، ۵۰۰ خانوار یهودی بودند که تماماً قتل عام شدند. او تصریح میکند که سرانجام ارتش عثمانی مردم منطقه را از دست این قاتلین نجات داد. سربازان عثمانی وارد شهر اورمیه شدند و جنازهها را جمع و دفن کردند. ارامنه و آسوریها نیز از سوروسات و سلاح، هرچه میتوانستند برداشتند، بقیه را گذاشته، متواری شدند. طبق اظهارات وی، دو سوم از جمعیت اورمیه در این کُشتار نابود شدند. نابود شدگان یا مستقیماً توسط ارامنه و آسوریها به روشهای مختلف کُشته شدند و یا بر اثر گرسنگی مُردند. علت گرسنگی و قحطی نیز ارامنه و آسوریها بودند. آنها آذوقۀ شهر را تصاحب یا نابود کردند تا باقی ماندگان نیز از گرسنگی تلف شوند. همچنین مهاجمین تمامی داراییهای ارزشمند مردم را غارت کردند و بُردند.
خاکشوری ضمن تأکید بر مددرسانی ارتش #عثمانی به اهالی منطقه، بر خوشرفتاری آنها با یهودیها تأکید میکند و مینویسد؛ «آنها با یهودیها خوب رفتار میکردند و نمیگذاشتند کسی به آنها تجاوز کند و با کمک آنها جنازۀ یهودیها به قبرستان انتقال داده شد».
او همچنین ماجرای دست یافتن اسماعیل سیمکو بر اورمیه و ستمهای او بر مردم را بازگو کرده است، از جمله اینکه؛ «مأمورین اسماعیل آقا مردم را میگرفتند داخل برف میگذاشتند تا آنچه دارند، بدهند». توصیف او از احمدشاه نیز بسیار جالب است؛ «نه لشکر داشت و نه حکومت».
حسینی