گادتب: در یک سوی جبهه، داشناکهای تروریستی قرار دارند که از حمایت جمهوری اسلامی ایران و روسیه برخوردارند. در دیگر سو اما، مردم مظلومی که حتی تفنگ شکاری هم ندارند. طرف مهاجم طرح نقشه و اهدافی مشخص دارد. آنها از یک سو از جانب دنیای مسحیت حمایت و مسلح شده و از سویی هم حمایت کشوری را دارند که خود را حامی مسلمانان میخواند. در این جنگ، پیروز میدان از آغاز مشخص است. اما آنها غافل از این که معنای انسانیت را لکهدار کردهاند، دست به جنایتهایی میزنند که دنیا تا کنون شاهد آن نبوده است.
روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت سال 1382 بود که درخواست ما برای مجوز تجمع مدنی از سوی وزارت کشور غیر قانونی شناخته شد. در حالی که همان سال، مجوز تجمع برای ارامنه صادر شده بود. برای اعتراض به رفتار وزارت کشور بیانیهای نوشتیم و آن را پخش میکردیم که از سوی مامورین آگاهی دستگیر شدیم. هر یک از ضربههای شلاقی که آن روز بر تنم مینشست، از عذاب وجدانی که هر لحظه رنجم میداد اندکی می کاست . شکنجهگرم، کسی که به ظن خویش و در توهمی که گرفتارش بود، من را عامل کشور دومی میدانست که باید آن را کشف میکرد. اما وقتی یقین پیدا میکند که من جاسوس هیچ کشوری نیستم، این عذاب وجدان برعکس میشود. حال، این شکنجهگر است که احساس شرم دارد؛ چرا که او در طرفی قرار داشت که شلاقش را به سوی کسی که از مظلومیت دفاع نموده بود فرود می آورد. و این موضوع را من هنگامی متوجه میشوم که دادگاه تبرئهام میکند. او از روی همین احساس گناهی که داشت دچار حواس پرتی شده و در تصادفی دستش شکسته میشود. همان دستی که بی محابا تن ما را تازیانه میزد.
یاد حکایتی میافتم از دکتر زهتابی، آن هنگام که به سربازی که در دادگاه تازیانه اش میزده میگوید: “مؤحکم وور!!!”
شاللاغی ووران عسگر تعجبدن سوروشور: “نهدن دئییرسن مؤحکم وور!!!”
او ایسه جاوابدا دئییر : “اوغلوم من سنه کیم اولدوغونو اؤیرده بیلمهمیشم. بلی بو منیم گوناهیمدی اونا گؤره شاللاغی ائله مؤحکم وور کی بوندان سونرا اونوتماییم کی منیم یاتمیش میللتیم وار!
سعید محمدی (خزر)