گادتب: زبان ترکی در ایران طی صد سال اخیر عای رغم اعمال سیاست های آسیمیلاسیون به روش های تحقیر، تخریب، جعل و… از طرف حکومت های پهلوی و جمهوری اسلامی توانسته است به واسطه پشتوانه مردمی از این تارپود های وحشتناک نجات یافته و بعنوان میراث گرانبها به نسل های امروزی منتقل یابد، بدیهیست حفظ و انتقال آن به نسل های آینده از وظایف ترک های ساکن در جغرافیای ایران است.
شرایط فعلی زبان تورکی در ایران، با تمام ادوار گذشته فرق میکند. این زبان علیرغم ناآگاهی بیشتر متکلمانش از تاریخ و آثار پربار آن، طوفانهای وحشتناک ممنوعیت و سرکوب سازمانیافتۀ دولتی و تهاجم کور در تمام سطوح اجتماعی را علیه خویش تجربه نموده و از همۀ آن طوفانها سربلند بیرون آمده و موجودیت خود را حفظ کرده است.
اکنون با داشتن آن تجربههای گرانسنگ و با تکیه بر متکلمان وفادارش یک بالندگی از ریشه به شاخه و نه از شاخه به ریشه را شروع کرده است. به عبارت دیگر، بدون داشتن متولی دولتی و سازمانیافته و فقط با پشتوانۀ اندک مردمی از سوی افرادی آگاه و دارای شعور ملی که شروع به نوشتن کردهاند تولدی دوباره را آغاز نموده است. در چنین شرایطی سخن از زبان معیار راندن شاید کمی زود باشد ولی شایستگی اشاره دارد.
از نظر اینجانب، زبان معیار پدید آورندۀ خاصی ندارد، بلکه این اقبال نویسندگان است که آن را پدید میآورد؛ خاصه آنکه نویسندهای توانا اثری قابل و بینظیر در آن شیوه خلق کند.
بر خلاف شعر تورکی معاصر در ایران که آثار بسیاری تقریباً در تمام شیوههای محلی وجود دارد، در نثر، تنها تورکی مدرن (تورکی نوشتاری رایج در تورکیه) نویسندگان قابل و آثاری در ردۀ جهانی تجربه کرده است. در درجهای پایینتر نیز شیوۀ رایج در جمهوری آذربایجان به یک قوام و قراری دست یافته است. بگذریم که این شیوه، خود روی دیگر سکۀ تورکی مدرن است.
چرا چنین شده است؟ جوابش را ابنخلدون صدها سال پیش داده است. چون فقط این دو شیوه صاحب دولت هستند. وگرنه شیوۀ تورکی ما فریدنیها در بعضی جهات از هر دوی آنها تواناتر است.
برای تورکی نوشتن تسلط بر لهجۀ محلی کافی نیست، بلکه لازم است با تاریخ و ادبیات تورکی نیز آشنا باشیم. این یعنی سواد تورکی که جمعیت 40 میلیونی تورک در ایران از آن بیبهرهاند.
این بیسوادی، در موارد بسیاری دامان اهل قلم را هم میگیرد. اگر شما یا من نویسنده بخواهیم مطلبی بنویسیم که خواننده داشته باشد یا باید روی جمعیت ناحیۀ خود حساب باز کنیم و مثلاً برای منطقۀ کرچمبوی زیر ده هزار نفر و مطابق با لهجۀ آنها چیزی بنویسیم که صد البته فاقد غنای لغوی و در خیلی مواقع ساختاری خواهد بود. و یا نه برای اهالی چند میلیونی چند استان و یا یک جمعیت صدها میلیونی. اینجاست که زبان معیار شروع به قدرتنمایی و عرض اندام میکند.
در ایران که تورکان دستی در سیاستهای زبانی دولتی ندارند، پراکندهنویسی تورکینویسان بیش از آنکه مایۀ اتحاد باشد موجب کسالت میشود و برگ برندۀ جمعیت میلیونی خود را از دست میدهد؛ اما اگر به زبان ادبی و جاافتادۀ تورکی مدرن بنویسیم و در آن از کاربرد لغات و اصطلاحات محلی خود نهراسیم بازار کارمان داغتر میشود و دامنۀ نفوذمان وسعت مییابد.
مزیت اصلی تورکی مدرن در مبحث آموزش، علوم، فلسفه و … میباشد که تجربۀ وافری اندوخته و پخته شده است؛ در حالی که هیچیک از لهجههای محلی حتی برنامه و پلان آموزشی مدون ندارند.
مزیت بعدی آن، علاوه بر جنبۀ آموزش زبان و در واقع جنبۀ تکمیل کنندۀ آن، وجود صدها کانال تلویزیونی تورکی مدرن است که محتویاتشان قابل تأمل و پربار بوده و تقریباً به هر سلیقهای سرویس میدهند. امکانی که برای شیوههای محلی در حد یک آرزوی محال است.
یک نکتۀ مهم نیز این است که با آموختن زبان تورکی مدرن، بینش و درک ما از شیوۀ محلی خودمان نیز عوض میشود و تازه شروع به درک توانمندیهای زبان تورکی در لهجۀ خود میکنیم.
در هر صورت باید دید آگاهان و اندیشمندان تورک در ایران و نیز عموم مردم، کدامیک از دو راه ذیل را انتخاب خواهند کرد:
۱. همچون سایر اقوام و ملل پیشرفته نظیر فرانسویزبانان کانادا که با وجود تفاوتهای فاحش محاورهای و ادبی و علیرغم اختلاف زبانی تقریباً 200 ساله با کشور فرانسه، زبان معیار آن کشور را پذیرفته و زبان فرانسوی در کانادا را مطابق آن پیش میبرند، تورکهای ایران نیز، با توجه به اختلاف ادبی کمتر از صد سالۀ خود با تورکی مدرن جاافتاده و ساختاریافته، آن را انتخاب کرده و قالب آموزش زبان تورکی قرار میدهند.
۲. اسیر تزهای زبانشناسان غربی (عمدتاً روس) شده و با دستاویز قرار دادن رقابتهای تاریخ سیاسی منطقه یا هر بهانۀ دیگر، چشم خود را بر واقعیت بیارتباطی مرزهای سیاسی و زبانی بسته و با کوبیدن بر کوس جدایی زبانی عامدانه خود را در مرزهای سیاسی و محلی محدود میکنند؛ راهی که هیچ ملت پیشرفته و صاحب قدرت زبانی از جمله روسها برای زبان روسی از کامچاتکا تا قلب اروپا، یا اسپانیولها با آنهمه تنوع در مرزهای سیاسیشان از اروپا تا آمریکای لاتین، نکردهاند.
در صورت انتخاب شق دوم، نهایتاً در لهیب این اختلاف و سر در گمی خواهیم سوخت و البته هستند کسانی که از چنین اختلافاتی سود میبرند.