گادتب: وقتی دهان فردی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی که بسیاری از طبقه تحصیل کرده و بالادست جامعه فارس زبان و ایرانی، وی را روشنفکری باشخصیت ممتاز و ستودنی پنداشته و گفتار و رفتار وی را الگوی گفتاری و رفتاری خود قرار میدهند با «شاش» باز میشود، دیگر چه انتظاری از مردم قشر متوسط و پایین دست آن جامعه میتوان داشت؟!
قباحت کلمه شاش به حدّی است که لمپنترین، فحّاشترین و نازلترین افراد جامعه هم از بکار گیری آن دوری کرده و آنرا با واژه دیگر جایگزین میکنند، اما الگوی ادب، اخلاق و شاعر شناخته شده و معروف، استاد زبان و ادب فارسی چنان نفرت نژادپرستانه و سیاهمغزانه نسبت به زبان، فرهنگ و ادبیات غیر فارسی اکثریت مردم ایران دارد که از بکارگیری چنین کلمهای نه تنها ابا ندارد بلکه آنرا میان جمعی که الگوبرداران کنونی و آیندهسازان آتی کشور خواهند شد مثل نقل و نبات میپراکند!
به سادگی میتوان دریافت در درون روشنفکرترین و به ظاهر دموکراتترین افرادی از این دست که خیلیها از آنها در حدّ قدیسین یاد میکنند چه آتش نفرت و کینه و دشمنی نسبت به زبانها و فرهنگهای غیر فارسی مردم ایران نهفته است و چه آینده وحشتناک و تاریک نژادپرستانه جامعه چند زبانی و چند فرهنگی کشور را تهدید میکند؟!
از تاثیر چنین تفکرات تاریک و نفرت انگیز است که پان ایرانیستها در روز روشن دسته قدارهبند راه انداخته و به بدیهیترین آثار تمدن بشری یعنی به غرفههای کتابفروشی در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه امسال در محل نمایشگاه حمله میکنند و خواستار عدم نمایش و فروش کتابهای تورکی که با مجوّز اداره ارشاد چاپ و منتشر شده، میشوند و تعجب آورتر از آن، عملی شدن خواستههای پان ایرانیستهای قداره بند است که پرچم رسمی شان پرچم شیر و خورشید دوران پهلویهاست و پرچم جمهوری اسلامی را قبول ندارند و بدون مانع و با نام و آرم « حزب پان ایرانیسم» به تجمع و سخنرانی و نفرت پراکنی علیه جوامع غیر فارس ایران می پردازند!