گادتب: مردم آذربایجان به عنوان مردمی که بیش از ۹۰ سال، از سیاستهای مرکزگرایی، تبعیضات نژادی، فرهنگی و … رنج دیده و همیشه به هر طریقی در میدان نزاع با این سیاستها بوده است. امروزه برای حفظ هویت و بازگشت به اصالت خویشتن وظیفه دشوارتری به عهده دارد، چرا که از یکطرف با مرکزگرایان و از طرف دیگر با پدیدهای به اسم جهانی شدن روبهروست! اما آیا به راستی جهانی شدن میتواند تهدیدی برای هویت و اصالت یک ملت، به خصوص مردم آزربایجان باشد؟
برای جواب به این پرسش باید این پدیده را شناخت و از جهات مختلف بررسی کرد.
گیدنز پدیده جهانی شدن را اینگونه تعریف میکند:
“یکی از مشخصات سدههای بیستم و بیستویکم پدیده جهانی شدن است. منظور از جهانی شدن فرآیند فشردگی زمان و فضاست که به واسطه آن مردم دنیا کم و بیش به یکدیگر نزدیک شده و دارای مطالبات مشترک شدهاند. از وضعیت خود و دیگران آگاهی بیشتری یافته و از انحصار دولتها در عرصههای مختلف کاسته شده است.” اما در کنار این تعریف گیدنز، مارکسیستها معتقدند که جهانی شدن ادامه سرمایهداری و بقای نابرابری اجتماعی و اقتصادی است که نتیجه بلند مدت آن ادغام اقتصادی و فرهنگیِ جهان است و شکاف طبقاتی را در سطح جهان میان کشورهای فقیر و ثروتمند و در سطح محلی، میان ثروتمندان و فقیران، عمیقتر کرده و تنوع و کثرت ملی و فرهنگی را نیز از بین میبرد.
تحلیلگران لیبرال و طرفداران پدیده “جهانی شدن” ادعا میکنند که نه تنها جهانی شدن تنوع و کثرت ملی را از بین نمیبرد بلکه باعث افزایش هویت طلبی و قومگرایی نیز میشود. آنها اکثرا برای این ادعا دلایل زیر را مطرح میکنند:
جهانی شدن باعث تضعیف قدرت دولتها شده و این به بروز جنبشهای قومی کمک میکند، درحالی که تا پیش از رشد فرآیند جهانی شدن دولتها برای اعمال قدرت قهریه نهادهای منحصر به فرد بودند، این دولتها قادر بودند جنبشهای قومی و گریز از مرکز را کنترل کنند و بر منابع اقتصادی و اطلاع رسانی و ارتباطهای جمعی قومی تسلط داشته باشند، اما رشد فرایند جهانی شدن باعث شده افکار عمومی و نهادهای فراملی مانند سازمان بین الملل و سایر سازمانها و نهادها مانع از آن شوند که دولتها هرکاری را انجام دهند.(جلالی پور_۱۳۸۵)
از طرفی گسترش رسانههایی مانند تلویزیون، ماهواره و شبکههای اینترنتی امکان دستیابی به اطلاعات را خارج از کنترل دولت برای طرفداران جنبش قومی فراهم کرده و همین تسهیلات امکان جمعآوری و حمایتهای انسانی و کمکهای مالی را نیز برای آنها بیشتر میکند.
علاوه بر آن جهانی شدن بر تعداد افرادی که نیازمند به “هویت طلبی” هستند، میافزاید. بدین طریق که رها شدن افراد از اصالت خویش به دلیل گسترش امکانات اطلاعرسانی و وسایل ارتباطی باعث میشود، بخشی از افراد رها شده به هویت طلبی و هویتیابی قومی روی آورند.
در مقابل این ادعاها چپگرا معتقدند که پدیده جهانی شدن فارغ از تاثیرات اقتصادی و شکاف طبقاتی و افزایش قدرت سرمایه در بعد فرهنگی باعث حذف تنوع فرهنگی و جایگزینی آن با فرهنگ مصرفگرایی سرمایهدارانه میشود. سازمانهای بینالمللی در مقابل سرکوب جنبشهای قومی موجود در داخل کشورهای چند ملّیتی، در مواقع ضروری مانند: قتلعام، نسلکشی و یا شکنجه و فشار بر فعالین و مبارزان به جز سکوت و ابراز نگرانی عمل مناسب و درخوری از خود نشان نمیدهند. همچنین در مقابل ادعای افزایش رسانههای جمعی نیز به صاحبان آنها محتوا و تاثیراتشان اشاره میکنند و اظهار میدارند که اکثر رسانههای مسلط در دست سرمایهداران و دولت بوده و ابزاری برای تبلیغات کالاها، ترویج مصرفگرایی و در نهایت القای هژمونیک، سیاستزدایی و آسمیلاسیون بوده و بیشتر از جنبشهای قومی طبقه حاکم از آن بهرهمند میشود.
در نهایت مقصود از این نوشته بررسی دیدگاههای مختلف راجع به این پدیده بوده و یادآوری این نکته به مردم (الخصوص فعالین مدنی) آذربایجان که در کنار آسمیلاسیون و تبعیضات اعمال شده در داخل از هژمونی جهانی نیز نباید غافل شد.
به عنوان مثال امروزه در کنار زبان فارسی یادگیری زبان انگلیسی٬ فرانسه و … نیز به اندازه خود اولویت جوانان ما را در یادگیری زبانمادری به تاخیر میاندازند و یا اینکه مردم ما بیشتر از رسانههای داخلی از رسانههای خارجی تاثیر میپذیرند، موسیقی و رقص خارجی را پیگیری میکنند و در سیستم جهانی سرمایهداری ذوب میشوند.